سراشیبی

.

اتفاقن سراشیبی ، خیلی هم چیز خوبیه

فقط اِشکالش ایـنـه که دیـر سراغ آدم میـاد
حدودن از سی و شیش هف سالگی به بعد !

.

نظرات 15 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:46 ق.ظ

آی گفدی......

هدیه شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ق.ظ

تا ته این سراشیبی چی باشه!

لطفا انقدر مایوس و نا امید نباشید،شما در برابر خوانندگانتان مسؤول هستید.

روناک جعفری نژاد شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ب.ظ

محسن خان جان هنوز اول جوونیتونه بابا حالا کوووووووووووو

تا سراشیبی

sanjaghak شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:43 ب.ظ

سراشیبی رو هستم ...چون الان اوایل سراشیبی هستم و با هیچ امیدی به آینده و انتهای شیب بی خیال رها کردم و دارم کم کم سرعت می گیرم ...
باور کنید تا چشم به هم بزنی سراشیبی رو هم رفتی و ته ته رسیدی...مثل سال....هر سال ماه رمضون که تموم میشه دیگه سال تو سراشیبی می افته و اگه خوب دقت کرده باشین ...عید مثل برق یعنی به سرعت برق و باد میرسه و تو هم تو سراشیبی عمرت یه سال دیگه رو از دست دادی ....هی

روزها شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:44 ب.ظ http://roozhayeabiyeman.persianblog.ir/

سراشیبی هراس دارد به نظرم! ترسناک است! شما نظرتون غیر از اینه انگار! خوش به سعادتتون جناب باقرلو! اینکه آدم بلد باشه از هر برهه ای از زندگیش لذت ببره خب خیلی عالیه!

پروین شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:10 ب.ظ

لطفاً با رسم شکل مزایای زود به سراغ ِ آدم آمدن ِ سراشیبی را توضیح دهید. (5نمره)

پروین شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:14 ب.ظ

هفتهء پیش این سراشیبی مورد نظر شما یک چهرهء کوچک به ما نشان داد (خیلی جلو نیامد اما به لطف الهی) و ما با اینکه 50 را هم رد کرده ایم اما قرین به قبض روح شدیم. بیشتر از اینکه چطور از این راه دور آن را با رسم شکل برای پدر و مادر عزیزمان توضیح بدهیم. والا بخدا با این سراشیبی‌هاتون x:(

پروین شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:16 ب.ظ

کائنات دست به دست هم داده بودند با عدم پذیرش کد امنیتی مرا از ارسال نظر دوم برحذر دارند. بنده با پافشاری به دستشان خندیدم!

آذرنوش شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:48 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

بابای من سی و پنج سالش بود که با مامانم ازدواج کرد...همه ی اطرافیان هم میفرمایند بعد ازدواج از بیست سالگیش سرحالتر و سرزنده تر شد...پس این قاعده واسه همه صدق نمیکنه

جودی آبوت با موهای مشکی یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:55 ق.ظ http://judy-Abbott.blogsky.com

پس من الان تو سر بالایی ام!

مارال یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:53 ب.ظ

نمیدونم بخاطر مشغله کاری چند وقت بود که اینجا نخوانده بودم برام حکم یک کار واجب رو داره هرروز ولی عقب موندم جا موندم ومتاسفانه نمیدونم چند روز بخاطر کار مارموریت ومسافرت امروز تلافی در کردم وتا صفحه بیست قبل رو یکجا در دوساعت خوندم عجب حال وحوصله ای دارم من بنظرم تم نوشتنت بی نظیر همین دیگه بلد نیستم تعریف کنم بیخودی ممنون که هستی ومینویسی ......

مریم راد یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:59 ب.ظ http://mmrad.blogfa.com

خدایی الان من یه هفتاد هشتاد نفر بیارم که اصنم تو سراشیبی نیستن ... جوابشونو می دین؟ من اصن دوست ندارم برسم ... فک نمی کنم درست شه...

مرجان دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://baronbano.blogfa.com

هر جور دوست دارید زندگی کنید
چه مایوس ...چه مشتاق
مهم رضایته
حتی از همون یأس

مهربان دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:04 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com

توی سرازیری خدا کمک می کنه. اما توی سربالایی خدا می ایسته و فقط نگاه می کنه.

دیالوگه کشیشه توی فیلم سینما پارادیزو

غلامرضاگرجی(مهاد) دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:04 ب.ظ http://gholamrezagorji.blogfa.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.