کجای این شب تیره ... ؟

تماااام لذذت آفتاب نوازشگر ساعت هشتِ یک صبح اواسط اسفندماهی خنک که لطافت طبعش بیشتر از زمستان به فروردین تازه باهار شبیه است را در حین رانندگی یک آن دیدن پیرمرد ژنده پوشی که دستان کبره بسته اش را دم لولهء اگزوز اتوبوس شرکت واحد گرم میکند به کام آدم زهرمار میکند ...
نظرات 7 + ارسال نظر
تیراژه یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ

قبای ژولیده ی تیره روزی های مردم شهرم را...

همانطور که لذت یک شب اسفند ماهی بهاری را به کام یک وبگرد،بعد از یک روز شیرین پر مشغله و پر هیاهو..

یاد عنوان بندی پستهای "دنیا از دریچه ی عینک من" تان افتادم گرچه مطمئن نیستم عنوان بندیتون دقیقا همین بوده باشه اما مضمونش این بود.

تیراژه یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:49 ق.ظ

"از پشت عینک من"
این بود عنوان بندیتون که الان این پایین دیدمش.

این روزها که عنوان بندی ها دیده نمیشه شما کماکان روتین مینویسید یا گاهی پستها را میبرید در عنوان بندی بخصوص؟

آوا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:27 ق.ظ

درد گرفت قلبم..تیر
کشیدچشمم...
مـــوج گــرفت
بغضم......
یاحق...

محسن باقرلو یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ق.ظ

کماکان هر پست رو توی عنوان بندی خاص خودش میذارم تیراژه جان ولی اینو توی روزنوشت گذاشتم ...

میلاد یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ق.ظ

http://upload7.ir/imgs/2014-03/26894451220023128675.jpg

یعقوب جان یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:17 ب.ظ http://kazzab.blogfa.com/

خفه شدم.
پُکیدم.

ندا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 ب.ظ

تداعی کننده ی روز بدی است که دیدم پسرک خوشکل ۴ یا ۵ ساله با معصومیت هر چه تمام تر تنبک میزد و...
دل آدم به درد میاد واقعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.