دستگاه ساعت زنی شرکت را انگشت میکنم و میزنم بیرون ... هوا بهار است ... هوا مهربان است ... هوا آفتاب عالمتاب است ... انقدر بعد از ظهر زود به نظر میرسد که شک میکنم نکند اشتباهی زودانگشت زده باشم ... حال ندارم کاور گوشیم را باز کنم و دکمهء قفلش را بزنم ، ترجیح میدهم ماشین را استارت بزنم تا ساعتش روشن شود ... درست است ... همان ساعتی که باید انگشت زد ... تمام کوچه لب پر میزند از نور و صدای گنجشکها و هماغوشی برگهای نوبالغ ... مور مور میشود تنم از نسیم و به درک تازه ای از « بودن به از نبود شدن خاصه در بهار » میرسم انگار ... بهار حتتا برای نبود شدن هم خوب است لامصصب ... اصلن بهترین است ... بیخودی که فصل رویش ناگزیر جوانه ها لقب نگرفته ، خدا تمام زورش را زده برای دیزاینش ... حس میکنی عصارهء تمام درختان زمین توی رگهات جاری شده و چکیدهء تمام شکوفه ها به شکوفاییت برخاسته یا برخواسته ... برخاسته مث غول چراغ جادو دست به سینه وفرمانبردار و برخواسته مث خواستن توانستن ... حتتا اگر مث من گندترین وبهارستیزترین آدم عالم هم که باشی اینجور وختها تسلیم محضی ... بهار فصل نیست ، حد فاصل است ... خط مرزی بین فسردگی زمستانی و بالندگی زایش ... مجبورت میکند به زاده شدن ، هرچند کوتاه واندک ... قابل تحسین و شایستهء احترام است ... چه معلوم که بهار بعدی را باشیم و ببینیم ...
این دید که از داشته هامون لذت ببریم بلکه به زودی از دستشون بدیم، یک کمی حالت مازوخیستی داره (بلانسبت کرگدن خان عزیز) اما بنظر من روش خوب و موثری است. من بخصوص در رابطه با پسر کوچکم و رفتارهای متقابلمان خیلی از این روش برای معتدل کردن واکنشهایم استفاده میکنم.
با این پستتون یاد شعر خاله سوسکه ی عزیزمان افتادم:
...................................
"فقط سال عوض میشود"
بهار
همان اتفاقی است،
که در دل هایمان نمی افتد.
....................................
بهار فقط یه بهانه است..اما بهانه ی خوب و به قول شما؛ قابل احترامیست برای خیلی چیزها و حس ها که "چه معلوم" وقت دیگری برای دوست داشتنشان داشته باشیم.
سلام
انشالله که بهاران زیادی را خواهید دید
بهمین خاطر هست که پیامبر(ص) فرمودند در بهار زیاد از قیامت و دنیای پس از مرگ یاد کنید .
همونطور که درختانی که در زمستان مانند یک چوب خشک شده بودند در همین دو هفته شکوفه باران شدند ما هم پس از مرگ و پس از پودر شدن جسممون زنده خواهیم شد تا به پروردگار خوبمان پاسخ دهیم که چه اعمالی داشتیم و چرا خطا رفتیم
بهارتون خجسته و همه روزتون بهاری جناب باقرلوی ارجمند
همینطوره... واقعا حس رویش، حس زندگی، حس بودن، و خلاصه تمام حسهای خوب با بهار همزمان توی وجود آدم جوونه میزنه.
در مجموع خیلی خوب مینویسین..ادم دوست دارد شمارا بخواند..
بهار حال خوبی به ادمیزاد میدهد
لعنت به این دستگاه ساعت زن که آدمو توی یک مکان و زمان محدود و زندون میکنه
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن
ما منتظر 5 تصویر خاطره انگیز شما هستیم محسن خانا
ای بابا، بازم که خبری نیست!
نکنه پنج لحظه ناب زندگیتون رو هم تو فیسبوک نوشتین؟!!
نه هما جان
تو فیس بوک و اینستاگرام گرامیشون هم ننوشتن.
http://www.iqna.ir/fa/News/1392862
تیراژه جان ممنون، تنها گزینه ای که به ذهنم رسید همین بود که اونم نشد
محسن جان فراموش کردی که بگی ایضااااا فصل عاشق شدن
http://www.lenzak.com در شبکه های اجتماعی
به رسم قدیمها
سلام و ارادت آقا.
ما بیشتر !
نمینویسید دیگه جناب باقرلو؟
چشم می نویسیم ... اما کمتر و دیر به دیرتر ...
همیشه خیلی دلم میخواست ادم خیلی خاصی بشم...مثلا موسس یه برند خاص..یا مبتکر یه اتفاق جدید..اما نشدم..فقط یه روزانه نویس و عاشقانه نویس ساده شدم..شاید اگه موسس یه برند خاصی یا ادم مثلا خیلی مهمی میشدم... هیچ وقت نمینوشتم..اما ادم مهمی نشدم..حتی نویسنده هم نشدم..