اینترنت وایرلس کم کم دارد از آب و غذا و نفس کشیدن هم ضروری تر میشود برایمان ... آویزان شده ایم بدجور به این حبل المتین عصر جدید ... اینترنت که وصل است ما قطعیم ... از اطراف و اطرافیانمان و از زندگی راست راستکی ... سالی ماهی یک شب که اینترنت قطع میشود یکهو ما وصل می شویم و ایضن شوکه ... شوکه از اینکه همسرمان چقدر عوض شده ، پدر مادرمان چقدر پیر شده اند ، بچچهء برادرمان چقدر قد کشیده ، به فلان دوستمان چقدر وخت است که زنگ نزدیم ، آینهء سر طاقچه را چقدر خاک گرفته و الی آخر ، الی اول ... مثل یک روز حبس ابد می ماند این اوضاعی که در آنیم یا آن در ماست ! یکجور ناجوری ست کللن
این اینترنت زندگی برامون نزاشته جناب باقرلو.من میگم باید بندازیمش جلو سگا بخورنش.
دیشب اینترنت خونه یکی دو ساعتی قطع شد. به چندتا از کارهای عقب افتاده ام رسیدم...!!
سلام ، 3سه ساله اینجا رو می خونم وهمیشه هم از نوشته ها تون لذت بردم شاید یکی دو باری هم کامنت گذاشته باشم یادم نیست ولی می خوام بگم که قبول دارم حرفتون رو صد درصد ؛ ولی یکم اراده می خواد روزی 1ساعت ناقابل دور شیم از این حرفا باور کنید سخت نیست مخصوصا شما که دقت کردم به هر چیز جالبی که براتون اتفاق می افته یا می بینید واسش مطلب می نویسید .
من نمی دونم شما که این جوری حالتون بده ا یه چیزی و انقدر نقدش می کنید ، چرا چسبیدید بهش ، از همین وبلاگ دمده تا فیس بوک و...
خب ول کن که به زندکیت برسی
کلن همه همینیم..
فقط حرف
خیلی فکر کردم به نبودنش
نه
من بودنش را دوست دارم..این جور بودنش را نه..اما خودش را دوست دارم...این جور بودنش هم اگر ناجور است و دوست نداشتنی همه اش به خودم برمیگردد و به آنچه که هستم و میخواهم باشم در این دنیای بی در و پیکر و شلوغ مجازی_واقعی
حتما بیرون از اینجا آنکه که میخواهم باشم یا آنجور که میخواهم باشم نیستم و نمیتوانم باشم که کماکان بخش بزرگی از روزمره ام را غرق در این تکنولوژی ها شده ام
اگر مثلا نت گردی نباشد یا وبلاگ خوانی یا چه میدانم عکس بازی..واقعا مینشینم فیلم میبینم و کتاب های بیشتری میخوانم و با خانواده اموراتم را میگذرانم؟ نه..باز هم سرگشتگی ام و گمگشتگی ام سرجایشان هستند..سر و مر و گنده تر از خودم !
http://arashpirzadeh.persianblog.ir/post/357
این پست پیرزاده محشره..آینه ی تمام نمای هر چه هست و نیست..
خودمون میخوایم که اینطوری باشه ، تقصیر این ابزارهای پیشرفته نیست !
دقیقا هیمنایی که تیراژه گفت... این عشق و نفرت تومأن به مظاهرِ دنیای جدید، این با دست پس زدن و با پا پیش کشیدنِ امکانات تازه، چیزیه که با انکار کردنش مشکلی حل نمیشه. باید بشینیم ببینیم چرا اینجوری هستیم؟ به این فکر کنیم که اگه چیزیی رو دوس داریم چرا دوس داریم؟ اصلا اینکه بشینیم خداوکیلی با خودمون دودوتا چهارتا کنیم ببینیم آیا واقعا برامون مهمه که "آینهء سر طاقچه را چقدر خاک گرفته"؟ واقعا چه اهمیتی داره که خیلی وقته به فلان دوستمون زنگ نزدیم؟ اگه زنگ نزدیم یعنی لذتی بهمون نمیداده. به نظر من یکی از راههای نجاتِ ما آدمای امروز "بدون عذاب وجدان" لذت بردن از چیزایه که واقعا ازشون لذت میبریم. به خودت بند نکن انقدر.
سلام وبلاگ شما در باشگاه نویسندگان جیم معرفی شد:)
یکی بر سر شاخ و بن میبرید
پیشنهاد میکنم شما هم مثل ما اینترنت وایرلس ا یرانسل خصوصا با سرعت بالا بگیرید، تا به جای سالی چندبار قطع شدن، روزی یا هفته ای چند بار، اونقدر سرعتتون پایین باشه که مجبور بشید به آغوش خانواده برگردید و از کنارشون بودن تماما لذت ببرید