دربی باز

دربی باز مث کفترباز می ماند ٬ رشتهء دانشگاهی نیست ٬ یکی از زیرشاخه های دل و یکی از گرایشهای عشق است ... اهل و اهلی اش که نباشی فقط بازیکنی ٬ فقط فوتبالیست ٬ اما نه دربی باز ... این سالها شرط میبندم شبهای دربی اگر قرمزها و آبی ها توی اردو نباشند خیلی راحت میتوانند به امورات روزمره شان برسند ... خوشگذرانی و دور دور بازی ٬ پارتی ٬ اینترنت ٬ بیزینس ٬ هرچی ... دورهء اینکه بازیکن شب قبل از دربی تا صبح خوابش نبرد خیلی وخت است گذشته ... منطقی هم هست ٬ فرض کنید من یک جوان تازه پشت لب سبز شده هستم که پارسال در یک تیم قازقلنگ هشصد هزار تومن را بلد نبودم بشمرم اما امسال در یکی از دو تیم پایتخت برای یک فصل هشصد میلیون بسته ام ٬ اینجاست که منطق ریاضی و اعداد حاکم میشود ٬ هر ساقم چارصد تا می ارزد و ارزش هر بازی و هر دقیقه اش براحتی با ماشین حساب قابل محاسبه است ... آنوخت است که دقیقه های دربی همانقدر می ارزد که دقیقه های بازی با گل گهر سیرجان ٬ آنوخت است که با بخیه و دندهء شکسته بازی کردن جوک میشود ... شب دربی هم میشود یکی از شبهای معمولی خدا که همه کار میشود کرد الا اینکه خوابت نبرد از ذوق و استرس و هیجان ...

.

.

نظرات 5 + ارسال نظر
عباس یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:00 ب.ظ

اصلش همه چی عوض شده حتی برا ما طرفدارها دیگه کمتر کسی رگ گردنی میشه برای قرمز و آبی بزن بزن و زیر چشم کبود!! اینو که دیگه کسی واسه آبجیشم نمیشه....نسل مایی که تو بچگی با تلویزیون سیاه و سفید عاشق این بازیکنا میشدیم و کیفور میشدیم با هفته نامه های کیهان ورزشی کاغذ کاهی و دنیای ورزش کاغذ روغنی که فقط شنبه ها بود، دیگه تموم شده امروز بیش از 10 تا روزنامه ورزشی در می آد... نسل مایی که تو نوجوونیمون رو سکوهای سیمانی استادیوم تابستونها جزغاله میشدیم و زمستونا قندیلک میبستیم تموم شده، امروز فقط بلیط الکترونیکی!!!
پارچه سرخ ساتن ( 6 ماه پول تو جیبی هام رو جمع کردم واسه خریدنش) و دوختن دور سفیدش با چرخ خیاطی مامان وای چه حالی میداد وقتی بین تیفوسی ها تکون میدادمش و خواهرم میگفتن تو تلویزیون بین تماشاچی ها دیدنش... خدا بگم چیکارت کنه ببین ما رو یاد چیا انداختی ... راستی من همین دیشب هم خواب بازی امروز رو دیدم بازیی که واسه ما دربی نبود شهر آورد نبود بازی تمام بغض ها و کمبودها و دلتنگی ها بود...

محسن باقرلو یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:03 ب.ظ

عباس خیلی خوب بود کامنتت ...
خیلی ... مرسی ...

آوا یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:31 ب.ظ

یادمه چندین سال پیش،حدود10-11 سال قبل ...اونوقتا
که عشق خوندن مجله خانواده وخانواده سبزو برسردو
راهی و ایناش بودم(واسم دقیق این که توی کدوم
مجله بودوکدوم سال بود رو یادم نیست---->باز
نگن سرچ کردیم نبود وغیره!والا)
یه داستان خوندم که توش یه زن و شـوهربعدِ
یکی دوسال زندگی مشترک ،سرهمـــــــین
قضیه اختلاف بین آبی وقرمزازهم جداشدن
..یادمه انقدرتعصب داشتن که یه خونواده
کلا قرمزبود،اون یکی آبی.....اگه طرف
مقابل حتی خودکاربیک خلاف رنگ این
یکی توجیبش بود،کاربه کتک کاری و
اینامیکشید..عجیبترین چیزی بودکه
بــــــــــعدازسکته قلبی و تی وی
شکستنای خــیلی ازطرفداران و
تماشاگراشنیده بودم...چی بگم
والا..اینجوریاس دیگه....کامنت
جناب موسوی خان جان خیلی
جالب بود.....................
یاحق...

سحر یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:14 ب.ظ

درسته هیچی مثل قبل نیست ولی ما همچنان آرزوی برد استقلال رو داریم

آبییییییییییته

باغبان دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:54 ق.ظ http://Www.laleabbasi.blogfa.com

کامنت اول خیلی خوب بود...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.