- الان دلم می خواد از پشتِ این میز شیری رنگِ شلافه ! پا شَم ...
- پا شَم برم توچال تله کابین سوار شم و آش رشته بخورم ...
- پا شَم برم ماشینمو وردارم برم اتوبان گردی الکی و بی هدف ...
- پا شَم برم دهاتمون انگور چینی و سیب زمینی کباب کنم ...
- پا شَم برم مریمو بیدار کنم و مث قدیما با هم بریم کافی شاپ ...
- پا شَم برم مغازهء آرش ناجی و بشینیم چیز شعر بگیم بخندیم ...
- پا شَم برم خونهء عباسینا که با هم بریم پینگ پنگ ...
- پا شَم برم نیکوصفت آش شُله بخورم با فلفل خیلی زیاد ...
- پا شَم برم احسان جوانمردو وردارم بریم فوتبال سالنی ...
- پا شَم برم فری رو وردارم با هم بریم بابا حاجی قلیون بزنیم ...
- پا شَم برم پارک لاله و زیر آب پاشی چمن هاش مث سگ خیس شم ...
- پا شَم برم تو خیابون از کلاغا و بچچه ها و پیرمردا عکس بگیرم ...
- پا شَم برم لاهیجان خونهء فرزاد اینا از بند ماهی بگیریم با عرق سگی ...
- پا شَم برم خارک پیش سعید مجید حمید و بشینم پای حرفاش ...
- پا شَم برم بهشت زهرا سر خاک مادربزرگم خدابیامرز ، سیر گریه کنم ...
- پا شَم برم بازار تره بار پیش آرش پیرزاده بشینیم حرف بزنیم ...
- پا شَم برم موزهء هنرهای معاصر ، دوسالانهء کاریکاتور تهران ...
- پا شَم برم بازار گل بچرخم و یه دسته گل بخرم برم دیدن دکتر صدیق ...
- پا شَم برم خُرمدرّه محلهء بچچگیام قدم بزنم و بغض کنم ...
- پا شَم برم کیامهرو ازسر کارش وردارم بزنیم بریم استخر ...
- پا شَم برم بیابون و تا می تونم داد بزنم ... هوار بزنم ... عر بزنم ...
- پا شَم برم که برم ... که رفته باشم ... که نمونم ... که نمونده باشم ...
- الان دلم می خواد از پشتِ این میز شیری رنگِ شلافه ! پا شَم ...
-
***
-
پی فتوبلاگ نوشت : چشمکِ بوف !
-
داستان این موج جدید فیلترینگ چیه ؟
داستان تکراری هستش
هیچی دیگه نباید کسی چیزی بنویسه
شایدم نباید دراز و در حد ۵ فوت بنویسه !
به نظر من که دراز بودن اشکال نداره فقط نباید زیاد کلفت باشه
اتفاقن سانسورچی جماعت کلفت دوس داره !
( کیامهر بی ببین این نوه ت زبون آدمو به چه حرفایی وا میکنه !! )
اهاااااااااانننننننن
پی کلفتارو سانسور می کنن که براخودشون بردارن؟؟!!
پی ====> پس
واسه خود خودشون که نه !
( لا اله الا لله ... دهن آدمو وا می کنه این بچچه ها !! )
حیف که زن و بچه از ایجا رد میشه
پس واسه حاجیشون می برن؟؟
حالا دیگه !
واسه هر کی شون می برن به خودشون مربوطه !
شمام دیگه زیاد وارد معقولات نشو که کهریزک و آره و اینا !!
آخ جون
پس چه حالی کنیم امشب البته در جواره شما
خواهش می کنم ! ناقابله والا !!
پس بدهید تا برایتان بترکونیم
کلله گنده هاتون کلیهء مراحل گرفتن و زدن و بستن و بردن و ترکوندن رو خودشون انجام میدن ! ... شما مث اینکه تازه کاری اخوی !!
تو دلت می خواد مکانتو عوض کنی من دلم می خواد زمانمم عوض کنم..برم به روزهایی که زیر سایه درخت نارنج تو گرمای ۵۰ درجه کتاب می خوندم....برم به غروبهای سرد دانشگاه شریف سالن ابن سینا...روز عروسی به دنیا اومدن بهار...فوت بی بی...برم به دیروز برم به یه لحظه گذشته به یه لحظه دیگه...برم به اینده ببینم قراره چه سفرهایی برم...چه دوستایی پیدا کنم.......برم ببینم نوه هام چکار می کنن...دامادام کی ان ؟....آخر سر هم ببینم خودم کجا دفن شدم...تا زنده ام یک فاتحه برای خودم بخوانم....و ببینم مردم پشت سرم چی می گن؟
حالا چرا قاتی؟ غاطی؟غاتی؟ و یا قاطی کردی؟؟
می گن نباید با کرگدن ها کلکل کرد همینه ها
نه بابا قاطی چیه ...
شما دوس داری کسی چیزی ننویسه ... ابزار و نفوذ و زورشم داری که فیلترشون کنی ... ولی ناله که خفه نمی شه قربونت ... می مونه زیر خاکستر و میشه فریاد ... این خوب نیس دیگه ... هر چی می کشیم از همین طرز تفکره ...
من اولش فک کردم شما محمد وبلاگ بیشه اید
وگرنه اصلن جوابتونو نمی دادم ...
شاعر میگه: این دل که آتیش گرفته....در ادامه می فرماید : تیش تیش تیش گرفته...
ببخشیدا مثل این که من به صورت شاکی اومدم این جا و خبر فیلی شدن را دادم
ما را چه به نقض حقوق بشر و در آوردن زبون مردم از پس کلشون
کرگدن جان به جان خودم من نوه ی بابا بزرگ کیامهرم، من این محمد نیستم ، من یک محمد دیگه ام ... !
بعله ...
اشتباه شد محمد جان ... شرمنده ...
از روی IP متوجه شدم ... ببخشید ...
اهان الان جوابتو دیدم که فهمیدین
تو چرا سلکشن جواب میدی و تبعیض میذاری ایییییییییییییییییییییییییییییییییییین قد؟
جونم !
الان با کی بودی شما ؟!!
من تا جایی که وسعم برسه جواب همه دوستان رو میدم مهسا کانادایی عزیز !
دلت عجب چیزای باحالی میخاد.
دلم خاست.
چقدر دلت میخواد...
الان که دوباره نگاه میکنم میبینم اکثرش شدنیه...جز یکی دو تاش که اونم میشه ها ولی خب سخته...نذار اینا برات بشه حسرت...حداقل اونایی که میتونی رو انجام بده...
یه پیشنهاد : مردونه وار سعی کن تو همین هفته حداقل سه تاشو انجام بدی...کمترین فایده اش اینه که میفهمی واقعا اینارو میخوای یا فکر میکنی که میخوای...
عکسه چقدر شبیهته!...برای زمان جوانیته!؟...
وقتی رفرش کردم و دیدم این عکسه رو گذاشتی یه جوری شدم...آدمی که توی عکسه هم انگار حسرت داره...
اومدم ببینم حالتون خوب شد؟
خوب ترکوندی اون بنده خدایی که می خواس بترکونه
محسن
حمید خوب چیزی گفتا
ببین چندتاشو میشه انجام بدی
عکس فتو بلاگ خیلی خوب بود
خیلی
خیلی با حال بود همه شون لذت بخشن
شب شما بخیر .. آقا من اومدم تشکر کنم که اینقدر مهربونی و میای بهم سرمیزنی.. تواین بی وقتی شرمنده میکنی.. درود بر کرگدن کبیر..
چه کرگدن باحالی !
با این ظاهر خشن قلبش قلب کبوتره .
خوب پاشو دیگه ..
همه ش فقط شعار می دی اما عملا هنوز پای اون میز شیری رنگ شلافه نشستی و داری کامنتا رو جواب می دی ..
پا شو دیگه
پا نمی شی لا اقل بال شو ، چه می دونم مغز شو .. هر چی می شی فقط باسن نشو همین طوری بشینی پست اون میز شلافه !
سلامممم جناب کرگدن
ولی خودمونیم گاهی بدجوری میل به رفتن آدم رو قلقلک میده..
عکسه قشنگه اما یه جورایی ترسناکه!
گاهی وقت ها با اینکه می دونم باید برم همه چی را بهانه می کنم که نرم / کنج خونه بشینم با کسی هم حرف نزنم گاهی حتی هیچ کاری هم نکنم/ چندی است که یاد رفقام بزور می کنم / حتی وقتی باید یرم دلم کسی را نمی خواد خیلی خوبه که حتی تو خیال هم حوصله آدم ها را داشته باشی منم باید فکری کنم با این ترافیک کی حال داره راه بیفته توی خیابان درد دل ما را هم باز کردی عکسی که گذاشتی بی حوصله است عوضش کن
اگه صبح که سر کار بودم اینو میخوندم احتمالا همونجا از طبقه ی سوم خودمو پرت میکردم پایین
راستی دقت کردی نصفی از خواسته هات خوردنیه !
میز من قهوه ایه. منم باید بشینم پشتش تا ساعت ۵ با این تفاوت که من نمی تونم از اینترنت استفاده کنم نه که نباشه ها هست خوب و پر سرعتشم هست اما آی پی ها کنترل میشه و به دردسرش نمی ارزه!
ای بابا!خوش به سعادت...چقد دوست داری،اگر بخوای چه عالم برنامه باهاشون!دست راستت رو سرما!
ببین چقدر کارای خوب و برنامه های خوبی رو می تونی دنبال کنی...اما این میز لعنتی دست و پاتو بسته...اما مهم تر از اون خستگی ها و گشاد بازیهای خودته که باعثش می شه...مثلا چی می شد همین امروز قرار پینگ پونگ با بابک می ذاشتی؟و پا می شدید و پا می شدیم می رفتید شایدم می رفتیم بازینو همگی جال می کردم...حتی اگه تنها بودنو ترجیح می دادی...من و مهربان راضی ایم به خونه موندن و کلی حرف زدن و اینها...
منم پایه ی همه ی اینهایی که گفتم هستم...
اوکی؟...من خیلی موافقم...اگه راستشو می گی...پاشو یه تکونی به خودت بده...تمام اینا مهیا هستن...اگه واقعا می خوای از پشت میز شیری کلافه کننده بککککنی...هوررررررررررررررررررررااااااااااااااا
سلام بر شما
اولن که آدمی که انقدر انتخاب داره به خدا یکی از خوشبخت ترین آدمای دنیاس
فعلن توی این اوضاع احوالی که دارم حاضرم باهات بیام بریم بیابون و تا می تونیم داد بزنیم
این که منم جز ء لیستم مال معرفت و آقایی شماست
ولی کاش یه روز میومدی یا میومدین
هزار کیلو ارادت