گره کراوات های پانزده ساله !

دیشب عروسی پسردایی مریم بود و امشب عروسی یکی از همکاران شرکت ... هفت اجدادم آمد جلوی چشمم دیروز و امروز بس که بیخوابی کشیدم و رانندگی کردم حدود ۲۰۰ کیلومتر ! ... جفت مراسمها را با لباس اسپرتِ یقه تا حوالی ناف باز رفتم البت با چاشنی کفش نوک قایقی عروسی م که تنها کفش مردانهء مجلسی ای ست که دارم و از عروسی خودم به بعد فقط چند جا توی عروسیها پوشیدم ! ... میزبان ها و سایر میهمان ها را نمی دانم والّا ولی خودم که خیلی راحت بودم و عشق کردم ! ... چن شب پیش منزل حاج مهدی پژوم صحبت همین چیزها بود ...  که چرا خلایقی که سال تا سال هیکلشان کت و شلوار به خود نمی بیند توی عروسی ها فرتی کت و و شلوارهایشان را زین می کنند با یک کراوات که گرهء کج و کوله اش پانزده سال است دست نخورده مبادا که باز شود و دیگر کسی نباشد که بستنش را بلد باشد و خاک بر سر بشوند ! ... مهدی می گفت مگر عروسی کنفرانس و همایش است که بی کت و شلوار حاضر شدن در آن کفر باشد و قرآن خدا غلط بشود ؟! ... انصافن جنابشان راست می گویند خب !