صبحانهء متحرک چسبنده !

 

من که هیچوخت صبحانه ها را در خانه نمی خورم ... یعنی نیست که بخورم ! ... طبقهء پایین اما داستان متفاوت است ... مامان از پنج صبح که بابا می زند بیرون بساط صبحانه اش مهیاست و آقا وحید صبحانه نخورده محال است از در خروج کند اما حمید که ترجیح میدهد چند دقیقه بیشتر بخوابد اوضاعش می شود مثل من ... لذا خیلی از روزها دوتایی یک فکری برای چاشتمان می کنیم ... یکروز شیر کاکائو با تیتاپ ... یکروز عدسی با کره و گلپر ... یکروز حلیم ... یکروز آش شله قلمکار ... یکروز پیراشکی پیتزایی با سُس تند ... یکروز نان تافتون داغ و کره پنیر در آبدارخانهء شرکت ... خلاصه نمی گذاریم اول صبحی بد بگذرد به شکم مبارکمان ... دیروز حمید طرحی نو درانداخت و شیرمال کشمشی داغ و تازه گرفت با از این خامه پاکت صورتی های به قول خودش نوستالژیک ... معضل ساختاری قاشق نداشتن را هم این شکلی که می بینید حل کرد ! ... دیر شده بود و فرصت اطراق کردن نبود ولی جای دوستان خالی چقدر چسبید این صبحانهء متحرک ...