ماهی فایتر آبی نفتی توی تُنگ دیگر آن شور و حال روزهای اولی که مریم خریده بود و آورد انداختش توی تُنگ را ندارد ... دیگر موقع غذا ریختن هم وحشیانه سمت بالا حمله ور نمیشود ... حتی حس می کنم کمرنگ تر و کدر تر از آن روزها شده ... اوائل همین فضای محدود یک وجبی را همچین چار نعل جست و خیز میکرد و یورتمه میرفت که بیا و ببین ... این اواخر که بعد از یک دوره رخوتِ تقریبن طولانی چن تا تیلهء بزرگ رنگی ریختیم کف تُنگ کمی جان گرفته بود ولی همان تیله ها هم الان شده مامن چرت زدن های دائمی ش ... حتی این ماهی کوچولو هم با قانون کلی کائنات زندگی میکند ... قانون تکراری و روزمره شدن هر چیز در ابتدا تازه و جذابی با گذشت و مرور زمان ... هر چیز جدید یعنی همه چیز جدید ... مثل غذای جدید ... فضای جدید ... وبلاگ جدید ... عشق جدید ... همسر جدید ... همبستر جدید ... شغل جدید ... ماشین جدید ... خانهء جدید ... رفیق جدید ... تفریح جدید ... مشکل جدید ... درد جدید ... مرگ جدید !