یک: از سورپرایزهای عید امسال برای من اولی دیدار پروین بانو بود که از کانادا تشریف آورده اند ... اولین باری بود که به کسی چنین حسی داشتم ... حس یک خواهر بزرگتر از نسل گل و گلاب و گلابتون ... از نسل آب و آینه و آفتاب ... بی نظیر بود دیدارشان ... الهی همیشه سلامت باشند و سایه شان بر سر ما و بلاگستان مستدام ... و دومین سورپرایز شنیدن صدای رضا سیرجانی عزیز بود که تازه از مالزی رسیده که صداش من را ببرد به آن روزهای شیرین سپری شده ...

دو: چقد حیف که ندا برندهء آکادمی نشد با آن صدای روح نواز و آن شخصیت انرژیک و زلال ...

.

سه: دو روز از عید و سال 92 گذشت و با حرف مریم که میگوید « چشم بهم بزنیم دوم فروردین 93 هم از راه میرسد » من به این فک میکنم حالا که دوم فروردین سال بعد شاید سالم نباشیم ، شاید کنار هم نباشیم و شاید اصلن نباشیم پس کاش این روزها برای همه بهترین باشد ...

.

چار: دققت کردید ما جوانهای ازدواج کرده فامیل - با بچچه و بی بچچه - سالی یکبار در عید دیدنی های خانهء بزرگترهای فامیل همدیگر را می بینیم ؟ خدایی چه نسل داغونی هستیم ما ...