یک ... دو ... سه

یک بنده خدایی رفته برای جعفری نژاد عزیز با اسم من کامنت خصوصی گذاشته و فحش و بد و بیراه نوشته ... خیلی وخت بود از اینجور داستانها نشنیده بودم و جددن فک میکردم بعد از اینهمه سال تجربهء وبگردی و وبلاگ نویسی به یک بلوغ نسبی رسیده باشیم و دورهء اینجور کارهای حقیر و کثیف و سخیف سپری شده باشد اما انگار برای بعضی ها این دورهء پارینه سنگی هرگز تمام شدنی نیست ! ... به هر حال خواستم از همین تریبون از محمد عزیزم عذرخواهی کنم و برای آن بندهء خدا هم از درگاه خداوند متعال عمیقن طلب مغفرت و شفا بنمایم !

.

دوستانی که علاوه بر وبلاگ در فیسبوک هم حضور دارند لابد دیده اند و مطلع هستند که چند وختی است آنجا بیشتر هستم و بیشتر می نویسم ... خودم این را یک خیانت به اینهمه سال وبلاگ نویسی ام میدانم و برایم خیلی سخت است ولی باید اعتراف کنم که مدتهاست اول آنجا می نویسم و بعد همانها را اینجا کپی پیست میکنم ... هرچند هنوز هم اینجا یعنی وبلاگستان را عاشقانه دوست دارم چون خیلی از بهترین سالهای عمرم را پاش گذاشته ام و خیلی چیزها را مدیونش هستم ولی واقعیت این است که آنجا دنیای وسیعتر و سریعتری است !

.

مهمترین دلیلی که اینجا را برای همیشه نمی بندم علاوه بر همان مدیون بودن ها و یادها و یادگاری ها و نگه داشتن حرمت خاطره ها و خاطره سازها ، وجود معدود عزیزانی از خوانندگان و مخاطبان همیشگی اینجاست که در فیسبوک حضور ندارند و حس می کنم به احترامشان در این خانه باید تا همیشه باز بماند ، یا لااقل فعلن .