ویلیامز خود را کودکی آرام می داند که اولین بار ادای مادربزرگش را برای مادرش در آورد و حتی تا زمان حضور در گروه تئاتر درام دبیرستانش هم نتوانست بر خجالتش غلبه کند ...
.
برای خودم هم عجیب بود و شاید بخندید ولی شنیدن خبر مرگ رابین ویلیامز به اندازهء مرگ آدمهای نزدیک زندگی م تلخ بود و احتمال خودکشی بودنش به غایت شوکه کننده ... خودکشی کمدین بدون هیچ شرح و تفصیلی خودش به اندازهء کافی عبارت و ترکیب تلخ و غریبی ست ، آنقدر که بتوان به تیر خلاص بر پیکرهء امید تشبیهش کرد ... امثال ما عوام الناس خسته و بریده به جهنم ولی ای کاش اگر رابین ویلیامزها توی زندگی واقعی شان در باتلاق افسردگی و تنهایی اسیر میشوند تاس دست کسی باشد که وختی می اندازد برایشان جفت شیش بیاورد ، دستشان را بگیرد ، نجاتشان بدهد و راضی و امیدوارشان کند به ماندن ، آخر حیف است ، دنیا واقعن بدون آنها جای مزخرف تر و غیر قابل تحمل تری میشود ...
.
خداحافظ آقای ویلیامز خنده رو و مهربان ... هر جا که هستی مواظب خودت باش مرد ...
.