اول-همین نیم ساعت پیش از مسافرت برگشتیم ... جای شما خالی در معیت مریم بانو و حضرت کیامهر باستانی و مهربان خاتونشان و وحید و حاج آقا پژوم و ابی و محمودرضا رفته بودیم منزل رولی عزیز که با اخوی گرامشان اساسی زحمت افتادند و به غایت مهمان نوازی کردند ... دیشب ما را بردند آب گرم محلات و امروز هم یک جای خوش آب و هوای سرسبزی شبیه شمال که میان آنهمه کویر و آفتاب وجود یک همچین جایی عینهو نقاشی های کودکانه تخیلی بود ... همینجا بیحد از رولی نازنین و برادر عزیزش مرسی ... همینطور از مهدی گرام و سایر همسفران ...
۰
دوم-حمید بعد از چند ماه دست مملی را گرفته و به ابرچندضلعی برگشته ... نه اینکه چون برادرم باشد بگویم ها ولی جددن بنظرم حضور این بچچه و قلمش اتفاق مبارکی ست برای بلاگستان ...
تقدیم به همه باباهایی که موقع نان خریدن جیبشونو میگردن...
۰