امشب چن تا سوژه داشتم برای آپدیت کردن :
-
× می خواستم راجع به این پستِ احسان جوانمردِ عزیز بنویسم ...
× می خواستم به مناسبتِ هفتهء دفاع مقدس از جنگُ اثراتش بنویسم ...
× می خواستم از جمعهء گذشته که برای اولین بار با بابا رفتیم استخر بنویسم ...
-
ولی شما که غریبه نیستید ،
اصلن دل و دماغ ندارم ...
حس و حال هم ایضن ...
لذا می روم دوش بگیرم و بکپم ...
برای یک روز کاریسگی دیگر !
شب عالی همگی متعالی ...
-
-
-
-
-
پی لینک نوشت :
× کللن هلن خوب می نویسد ولی این پستش محشر است ...
× مُنیر نوشت های وبلاگِ آریایی ها را هم بخوانید !
× حکایتِ دکتر شیرمرد را از زبان حامد بخوانید ...
-
-
یه کامنت طولانی نوشتم...به خاطر حرمتی که پیشم داری پاکش کردم...نه اینکه چیز بدی بودها...نه...برای اینکه تو خواستار آرامشی و من ترجیح دادم همیشه آرامش مسخره ی مصنوعی نباشه...پس کامنتمو پاک نکن که بد میشه!!!...
خصوصی لطفن!
اگه دست رو دست بگذاری و کاری نکنی یعنی دوستم نداری اصلن عمو جان
راستش تا اسم.......دیدم خیلی ترسیدم.
مایه افتخار و خوشحالیه منه که تو لینک های مردی از دیار صداقت باشم.
ولی من که ندیدم
پست جواب دندون شکن هم با احترام چشم