بیمارستان ...

 

  

 

 

 

 

-

نظرات 64 + ارسال نظر
علی اکبر پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
خدا بد نده .. چرا بیمارستان ؟

حامد پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ق.ظ

حالا خوبه مامان؟

من و من پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ

چه قدر جای ترسناکیه!
مخصوصن عکس دوم و سوم...

وروجک پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ق.ظ http://jighestan.blogfa.com

اون سومیه اتاق عمله؟
از اون عملا نه ها از اون یکیا

اقدس خانوم پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

تنمون مور مور شد نصفه شبی ..حال و احوال مامان خوبه الان ؟؟؟ مامان مریم ترین چطور ؟؟؟
راستش روم به دیوار !!!این عکس سوم از کجاس؟؟؟ یاد این فیلم ترسناکا افتادیم که لابد لامپش خاموش روشن میشه و دور از جونتون غسالخونه
قبض روح شدیم رفت (آیکون روح یک اقدس با هاله های نورانی )

اقدس خانوم پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ق.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

عکس آخرم دوس داشتم یه جورایی ...یه حسی داره توش

تو پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

این کفش تو عکس آخریه از همه بهتر بود.
نقش فلش رو بازی میکرد.

پیکسدونی پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ق.ظ http://pixdooni.tk/

سلام خوبید؟خسته نباشید جالب بود .. به ماهم سر بزنید[بوسه]...
خب اومدم بگم شما میتونید بنر رایگان سفارش بدید تا براتون اماده شه.. برای اطلاعات بیشتر برین به این ادرس www.persiantemp.tk
همچنین دامنه دات تی کا هم رایگان همونجا میتونید سفارش بدید
دیگه چی؟!ا
دیگه اینکه تا یادم نرفته شما می تونید به هر تعدادو با هر مضمونی به وبلاگها پیام ارسال کنید: (توسط دستگاه)

قیمت ارسال پیام به 2500وبلاگ تنها 2هزار تومان.
قیمت ارسال پیام به 5000وبلاگ تنها 4000تومان می باشد

-نظر به مراجعات زیاد اولویت با کسانی است که زودتر مراجعه کنند. . توجه داشته باشید به دلیل اینکه ارسال پیام با دستگاه انجام می شود امکان خطا نزدیک صفر است...

چنانچه فقط میخواهید وبلاگ شما به همراه وبهای دیگران به دیگر وبلاگها معرفی شود حق معرفی به 5هزار وبلاگ تنها 2هزار تومان است!
تضمینش بالا رفتن امار شما و همچنین می شود لیست وبلاگهایی که برایشان پیام ارسال شده است دراختیارتان قرار داد.
برای اطلاعات بیشتر اینجا را بخوانید http://nazbanu.blogtaz.com/post9.php

چنانچه سایت پربازدیدی دارید
برای ارتباط با مدیران فرهنگی گروه این ای دی رو ادکنید
shamimeadine

**گروه تفریحی نازبانو**
اینم یکی از سایت های عکسمون: http://pixdooni.tk/

شعارگروه: دنیا باغ شیشه ای است
سخت نگیریمش!

دکولته بانو پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ

سلام...چه عکسای خفنی...خدا رو هزار مرتبه شکر که حال مامان خوبه و قلبش هیچ مشکلی نداره و فردا میاد خونه...

آزاده پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ق.ظ http://www.newmile.blogfa.com/

چه حسی دارند این عکسهایتان .انتظار ..انتظار ..انتظار

شیرفروش محل پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ق.ظ http://milkman.persianblog.ir

منِ سالم هم برم اونتجا مریض میشم !!!

م . ح . م . د پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ق.ظ http://grove1.persianblog.ir

ایشالله که خدا زودتر تمام بیماران را شفا بده ...

مهسا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:05 ق.ظ http://exposed.blogsky.com

خب خدا رو شکر که همون‌جور که مریم گفت مامانت حالشون خوبه و بر می‌گردن زود خونه . امیدوارم که مامان مریم هم حالشون به‌تر بشه به زودی و خوب بشن.......

مامانگار پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ق.ظ

...خدا خیر بده مریم رو که یه توضیح کوچولو داد و مارو از نگرانی درآورد...
...جناب کرگدن !!..شفاف سازی که جزو مرامات و کرامات شما بود...پس چی شد...مرموزانه پست میذارید...آنهم بدون شرح...
...امیدوارم دیگه گذارتون به اینجا نیفته...آمین

ایرن پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ق.ظ http://sanoovania.blogsky.com

این بار اولت نیست که این جوری تو دل بقیه رو خالی می کنی!!!!!!خوشت میاد بقیه رو نگران کنی؟اگه نه از این به بعد یه زحمتی به اون انگشتات بده دو تا جمله تایپ کن و شرح ماوقع بده!اینو کاملن جدی گفتم!یه خورده هم به حال ماها فکر کن که وبلاگت رو باز کنیم و یه همچین چیزایی ببینیم بدون هیچ توضیحی!

ایرن پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ

امیدوارم مامان خوشگل مهربون فوق العاده ات هم هر چه زودتر خوب بشه و برگرده خونه!من که عاشقشم!عکسا رو دیدم مردم از نگرانی!

فرشته پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

وای..نه..بیمارستان همیشه غیر از یه مورد ...پر بوده از اشک..
نمیخوام.

کاغذ کاهی(نازگل) پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ق.ظ http://kooche2.blogfa.com

اول از کامنت دکولته بانو فهمیدم شکر خدا چیزی نیست ...
دوم امیدوارم سایه مامانتون سالهای سال صحیح و سلامت رو سر همتون باشه .

سوم بسی خوشحال شدم که مال حمید هم درست شد .شما کارتون درسته ! اما شما تعارف کردین ....

محبوب پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ق.ظ

حالم از بیمارستان بهم می خوره ... متنفرم ازش

ایشاله هیچ وقت کار هیچ کس بجز برا زایمان به بیمارستان نیفته ...

خوشحالم که مامانت حالشون خوبه

ت ی ش ت ر ی ا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ

پریروز مادر مریم ترین، دیروز مادر شما و امروز هم مادر من... همیشه از بیمارستان و محیط و بو و حضور توش حالا به هر عنوانی، مریض، دکتر، پرستار متنفر بودم. فک میکردم اگه ول کنم درسمو خلاص میشم از این محیط نکبت. ولی انگار یه جورایی این خراب شده خونه ی دوم همه ی ماهاس...

مامانگار پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.zanbil-m.persianblog.ir/

...توی این عکس آخریه...شمامحسن خان چقدر لاغر شدی !!!!...
...این کاهو باسس ماست معجزه میکنه !!...اما اون مریضی وآمپولهام موثربوده فکرکنم..

محبوب پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

وای محسن ! اومدم برات بنویسم که چقدر لاغر شدی ... تو این عکس آخریه ... که دیدم مامانگار هم همین رو نوشته ...
پس حتما همین طوره ... انرژی بگیر و ادامه بده داداش

نیما پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogfa.com

خیلی عکسای جالبی بود ! یعنی هرکدومشون یه دنیا حرف داشت ! از اولی تا آخری ! تک تکشون داره با آدم صحبت میکنه !
اولی شبی رو نشون میده که یه خانواده منتظرن تا عزیزشون از اتاق عمل بیاد بیرون و ببینند حالش خوبه ! لحظات انتظار !

دومی هم واسه وقتی که باید چندتا پله بری بالا تا برسی به اتاق بیمارت !

سومی امیدوارم چیزی که من فکر میکنم نباشه ولی انگار مربوط به قسمت افقی های بیمارستانه !

چهارمی هم واسه وقتی که هنوز همه موبایل نداشتن و واسه یه زنگ ساده باید نیم ساعت الاف میشدن تا به یک خبر بدن که فلان مشکل واسشون پیش اومده !

ششمی هم راهرویی که مراقب بیمار همش آخر شب باید توش راه بره تا خواب از کلش بپره !

7 صبر صبر وصبر !

8 دورنگری های یه کرگدن لاغر شده در بیمارستان و انتظار شاید برای کسی و شاید هم خیره شدن برای یافتن یه لوکیشن مناسب برای عکاسی !

کرگدن پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

ممنون از همه ...
آره شکر خدا مامان حالش خوبه ...
کار قلب نازنینش به بالون و اینا نرسید خدا رو شکر
و با یه آنژیو رفع شد و البته یکسری هشدار !
امیدوارم هیچکس مریض نشه
و همهء مریضا زود زود شفا پیدا کنن ...
بازم مرسی از همه ...

نینا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ق.ظ

ایرن راست میگه من که با چشای گرد دنیال یه توضیحی بودم
خدارو شکر به حیر گذشت

مسی ته تغاری پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:07 ب.ظ http://masitahtaghari.blogspot.com/

خدا رو شکر که مامان حاش خوبه کرگدن جان !
اما عجب جای مذخرف و دلگیریه این بیمارستان
کافیه یه لحظه بری توش و تا یک هفته افسردگی بگیری

آناهیتا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

من از شما انتظار نداشتم به خدا!!!!
تا آدم بیاد نظر دهیدو باز کنه 100 مدل فکر ناجور می کنه
خب دو کلام می نوشتین
حالا قلب ما نیاز به بالن داره

هلیا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://heliahanifi.blogfa.com

خدا بد نده

فرشته پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

خدا رو شکر که مامان حالش خوبه...امیدوارم همیشه سایه پرمهرش رو سرتون باشه..

حمید پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

- به نظر من هم اینکارات اصلا درست نیست...کاملا جدی دارم میگم...همیشه دوس داری همه چیز در هاله ای از ابهام باشه یا مصیبتتر و وحشتناکتر از اون چیزی که هست به نظر برسه...

حمید پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

با دیدن این عکسا حس بدی بهم دست میده...
لعنتی بیمارستانش کم دلگیره دیدن تو و بابا و وحید دلگیرترش هم میکنه...بیمارستان بدترین جای دنیاس...از قبرستون هم بدتره...

حمید پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

ولی خب عکسهای خوبیه خداییش! از این نظر که خوراک عکسداستانه!...
مخصوصا اولی و آخری...اولی رو که ولم کنی میتونم ده تا داستان براش بنویسم! (راستی دقت کردی که وحید تو این عکسه هم داره تو گوشیش بازی میکنه!؟)...

مامانگار پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ب.ظ


حمیدجان تو چقدر عشق خانواده ای بالام !!...

مامانگار پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ب.ظ

...منظور عشق خانواده بود..

رها بانو پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://raha-banoo.persianblog.ir/

امیدوارم گذرمون هیچوقت به یه همچین جایی نیفته ...

HauNted پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ http://lie-f.blogfa.com

چقدر عکــــاسید شما ...
و چقدر شبیه زندان بود این بیمارستان ...



یا طبیب من لا طبیب له ...

کیامهر پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ

خدا رو شکر که حالشون خوبه
خدا رو شکر
منم با بچه ها موافقم
یه توضیحی باید بدی تا کسی نگران نشه
عکس ها خیلی خوب بود
قلب آدم فشرده میشه
عکس دوم و سوم
شبیه زندان بود
ترسناک بود

زهره پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

سلام.خدا بد نده چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا بیمارستان ؟خدایی این عکسا چیه گرفتی حالا هر کی تا حالا بیمارستان نرفته باشه فکر میکنه مثل قبرستانی ...خانه ارواحی ...یا مثل اونی باید باشه ؟
سر بزنی خوشحال میشم.

ماهی تنگ بلور پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

ناراحت کننده اس ولی اجتناب ناپذیرهشکر که حالشون خوبه.. سایشون بلند و مدام

تیراژه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ http://www.teerajeh.persianblog.ir

فک کنم این یکی از بخش هایی باشه که قرار بود به بلاگ اضافه کنید!
خوبه اگه این مدلو ادامه بدین

عسل و خربزه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.khasal.blogfa.com

خدا نصیب هیچ کس نکنه!!زجر آوره و دردناک

دخترآبان پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

خوشحالم که چیزی نبوده ...
متنفرم از این جو مزخرف بیمارستانا بخصوص دولتیا .. مخصوصن اون شریعتی ... چقد بدم میومد ازش ...

وحید داره تو بیمارستان رکورد جدید میزنه ؟ :دی

دخترآبان پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

محسن لاغر شدیا ... به ما هم یاد بده بابا :دی

البته این روش سالاد کاهو جواب نمیده برام ... امسال کلا ناهار نمیبرم مدرسه و خونه هم ناهار نمیخورم ... فقط یه کم شام ... معده مو به شدت ریخته بهم ... تو از این بلاها سرت نیاد :دی

تنها پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ

سلام ببخشید همین الان متوجه شدم که مادر را به بیمارستان بردید ایشاالله که هر چه زودتر خوب بشه

سامان پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:52 ب.ظ http://coolmind.blogfa.com/

اگر از این که شنیدن اسم بیمارستان هم درداور هستش ولی عکس های بسیار جالب و زیبایی بود ...در واقع نماهای جالبی رو برای عکس گرفتن انتخاب کردید

*امیدوارم مادر محترم حالشون خوب باشه و سلامتی کامل هر چه زودتر حاصل بشه

سوسک سیاه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://sooksesia.persianblog.ir/

اووووه جناب کرگدن اون عکس راهرو مهشر بووود!ببینید من یه پیشناهاد دارم.به نظرم عکساتون خیلی خوبه!
www.aminus3.com
این ادرس سرویس فتوبلاگی هست که من ازش استفاده میکنم و واقعا سایت خوب و سبک و راحتیه و محیط جالبی هم داره برای همه ی دوستداران عکاسی چه اماتور چه پروفشنال سایت مناسبیه.شما بیاین اینجا عضو بشین تا عکاسای دیگه هم از ایران هم از سراسر دنیا عکساتونو ببینن نظر بدن و شما هم با عکس و عکاسای دیگه بیشتر اشنا شین.به نظرم واقعا عالی میشه اگه عکساتونو اینجا اپلود کنین.
خدا بد نده هم به شما هم به مریم بانو ی عزیز.
راستی لینک من پس کو؟!!!

سوسک سیاه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ http://sooksesia.persianblog.ir/

ابته خودمم میدونم محشر با ح جیمیه!!!!!

مینا پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

به نظر من بیمارستان یه تیکه از جهنمه!‌البته واسه اونایی که نینیشون به دنیا میآدو این جور چیزا شاید یه گوشه از بهشت باشه....

فرزانه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب من اینقدر دیر اومدم که از کامنت های دوستان فهمیدم که حال مادرتون خوبه. خدا رو شکر
اما راجع به این عکسها. اینقدر تو این چند ساله بخاطر پدر و مادرم رفتم بیمارستان که کاملا انتظار و دلهره توشون رو درک میکنم. منم فکر میکنم که بدترین جای دنیا بیمارستانه. وقتی تو بیمارستان هستم و مجبورم انتظار بکشم و هیچ کاری هم از دستم بر نمی یاد احساس بی مصرف بودن میکنم. همش با خودم میگم اخه من به چه دردی میخورم؟؟! آرزو میکنم که هیچ کدوم از دوستان گرفتار بیمارستان نشن اون هم بیمارستانهای ما که چه خصوصی باشن و چه دولتی هیچ کس جوابگوی آدم نیست و همش باید تحقیر شی و التماس کنی

آلن پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ

خدا رو شکر که حال مادرت خوبه.
عکسا هم جالب بود.
عکس اخر خیلی باحال بود. منظورم کفش وحیده.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.