این غزل که بعد از مدتها آمده ، حاصل بیخوابی طولانی و مزخرف پریشب و افکار مشوّش جن زدهء آن ساعتهاست ... پس بهتر است به همینها که گفتم تقدیم شود ...
-
پاییز سرد رابطه کم کم رسید از راه
مجنون تو هستم ولی لیلا تو من را آه ...
-
این ( آه ) من یعنی که حال عاشقت خوبست !
تفسیر این آه بلندم خنده ای کوتاه
-
افتاده از چشمان یعقوبی تو یوسف
می گوید اصلن مرده بودم کاش توی چاه
-
مرگ پلنگ افسانهء تاریخی تلخی ست
پس خنده دارش کن ، بگو یک کرگدن یک ماه ...
-
در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است
ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه
-
جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند
دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله
-
از من نپرس این قصّه پایانش چه خواهد شد
من شاعری هستم دموکرات ، آخرش : دلخواه !
-
سلام و ظهر بخیر
سلام
خیلی خیلی خوشحالم که بعد از مدتها بازم یه غزل قشنگ و دلنشین رو ازتون میخونم
خیلی خیلی حال داد
مطمئنم همه همین حس من رو دارن
تا باشه از این بی خوابیا که این نتیجه ش باشه
خیییییییییییییلی خوب بود آقا محسن...خوش به حال اجنه و اشباح!!!
افتاده از چشمان یعقوبی تو یوسف
می گوید اصلن مرده بودم کاش توی چاه
این بیت معرکه بود
شما لطف دارید اما اگر هم ( کمی ) خوب است دلیلش این است که وامدار درگیری ذهنی من با این بیت شاهکار از حامد عسگری عزیز است :
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
و اینکه سعی کرده ام با طبع ناموزون و زبان الکنم ادایش را در بیاورم ...
بعضی بیتها فوق العاده بود...مثل...بیت سوم و پنجم و بیت آخر...
ولی...یجوری بود...بین طنز و جد مونده بود...
مثلا "در جنگ با طوفان" کجا و اون بیت آخر کجا...
جفتش هم خوبه ها ولی تو یه فاز نیست...
ضمنا اون مصرع "دیگر نمی ترسند از فووت ... از بسم الله " هم بدخوانی داشت...من که خیلی سر درنمیارم...شاید هم اشکال وزنیه...
در کل متوسط بود...
ولی همین که بعد از مدتها غزل نوشتی خیلیه...
امیدوارم شروعی باشه برای غزلهای بهتری که در راهند...
مرسی ... ولی ببخشید شما ؟
جالب بود...
مایه ی طنز خوبی هم داشت!
نمی دانستیم از این هنر ها هم دارید!
بسیار لذت بردیم...
بعضی جاها وزنش کمی می زند...اما اگر کمی استرس کلمات را را عوض کنیم می شود کاریش کرد!
کرگدن و ماه هم می تواند زیاد خنده دار نباشد... تا چه جوری به قضیه نگاه کنیم!
به نظرم اون بیتی که شما سرودین تفاوت آشکاری داشت با اون بیت از حامد عسگری..در زیبایی سروده ی حامد عسگری شکی نیست...اما عشق و انتظار یعقوب برای یوسف مزه ی دیگه ای داره و رنگ دیگه ای....تلمیح خیلی زیبایی به کار بردین...و اینکه طبع ناموزون و زبان الکن خییییلی بی انصافیه برای شما!به هرحال این درگیری ذهنیتون و حتی حتی حتی به قول خودتون ادای حامد عسگری رو درآوردن نتیجه ی معرکه و کاملا متفاوتی داشته....من که لذت بردم به شدت...بی اغراق گفتم
salam bar shaere demokrat. omid ke hamishe natijeye delkhah begirid az hameye havades!
بعد از مدتها خواندن این شعر عجیب چسبید
باور کنید حرفی که می خواهم بزنم ازین تعارفات اکثرا کشکی بلاگستانی نیست :
خیلی خوب شده
یعنی همین تم جدی و شوخیش همین ها حال و هوای متفاوتی ایجاد کرده!
تا بهشد ازین بی خوابی ها و گوله خوردنا!
سلام محسن جان ... چه زیبا نوشتی..... من لینکت کردم...
عه اینجا یه نفر چشمه شعرش جوشیده!!!
نه ببخشیده خروشیده
از پلنگ و ماه حسین منزوی هم استفاده کرده بودین؟
خنده دارش کردمو گفتم یک کرگدن یک ماه/لیک باز ماند از آن یک کرگدن یک آه!خوب بود؟
گفتنی ها رو بقیه گفتن. هر چی خواستم بگم دیدم تکراریه.
منم خوشم اومد. مرسی
ما ظاهرن کوه و به واقع مثل یک پر کاه
خییییلی خوب بود.مرسی
تا باشه از این بی خوابیا...
خیلی خوب بید
سلام!آدم عجیبی هستید!! لااقل شبیه هیچکدوم از ادم هایی که من در دنیای واقعی میشناسم نیستید...
به به ناز نفست دادا
سلام آقا...
خوشحال شدم بیش از اندازه که غزلی خواندم از شما و آن هم غزلی خوب و از دل بر آمده...
جسارتا سکته ای در مصرع دوم این بیت احساس می کنم:
جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند
دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله
این بیت را حاصل عمری می دان ام که از سر همه مان گذشته است گویا:
در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است
ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه
سپاس که از این واقعه مبارک خبردارمان کردید شهریار...
شما جدی ترین حرفهاتون رو هم با طنز می تنید، آدم یه جورایی بلاتکلیف می مونه بین خنده و گریه، ولی در کل به نظرم حس غالب بر این غزل تلخ بود، مثل همه اتفاقات دیگری که تلخ شده اند...
سلااااااااااااااااااام
بی اغراق می گم که خیلی قشنگ بود و لذت بردم ...
هر چند ته مایه های طنز دشات ولی پر بود از معنی ...
مرسی کرگدن جان ...
محسن منم بی خواب بودم و غزل گفتم.... دیشب برای مهدی خوندمش... صدای خنده هاتون می یومد...
اینو دوست داشتم:
این ( آه ) من یعنی که حال عاشقت خوبست !
تفسیر این آه بلندم خنده ای کوتاه
قشنگ بود:)
به به. کرگدن شاعر میشود. :)
بیت آخر خیلی قشنگ بود.
سلام!
شعر قشنگی بود!
ایول!
مخصوصا بیت آخر
دروووووووووووووووووووووووووووووووووود
جمعه عکست به روزه..
چیکار کردی با اینا (بالایی ها )انگاری مخ شون رو دربست کرایه کردی مبله مبله با جکوزی و اینا...عجب به به چه چه هایی
این غزله تو گفتی
شاشیدی توش رفت
با این وصف باس واسم ببینم آقامون طیب چی نظر میزاره
خوب نبود
Kojai biaeeee bebini ch3e axaiye... Happy new year Mohsennnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnn, Emsal, shamsish ke be ga raft, Miladish ishalah khob basheeeeeeee vase hamamoon, happy new year 2011
سلااااااااااااااااااااااااااام.
غزل زیبائی گفتین ! من غزل رو خیلی دوست دارم! سرودنش رو ! خوندنش رو !
این آه من یعنی که حال عاشقت خوبست ! خیلی دوستش داشتم !
بیت سوم هم فوق العاده زیبا بود !
درود محسن خان ! بسی لذت بردیم ! نخ سوزن این قسمت :
جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند
دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله
خیلی قشنگ بود این تیکه !
واییییییی ...
غزل ساختار شکنانه ی فوق العاده ای بود ...
خوش به حال جن ها و اشباح !
چه عجب!!! فکر کردیم کلا چشمه غزل خشکیده برادر!! خوب است این تک غزلهای سالی یکبارتان هم حال آدم را خوب میکند....
سلام
فکر کنم بعضی مواقع بی خواب بشید خیلی خوبه ...
غم داشت علاوه بر جن زدگی کرگدن جان
به قول خودت دلی بود برا همین خیلی دلنشین شده
خیلی شاهکار زدی بعد این همه وقت غزل گفتی
خسته نباشی
سلام و صبح عالی بخیر اخوی .
آقا ممنون که صبح اول شمبه ما رو دل انگیز کردید و این غزل معرکه رو آفریدید.
به خدا خیلی وخت بود که دلم بال بالی شده بود برا غزلات.
داداشی من این بیتو خیلی دوس دارم
در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است
ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه
فک میکنم اگر دل بدی و این غزلو استارتی برای شعر بعدی بدونی باز موتورت روشن بشه. نه؟
سلام
امیدوارم خوب باشید
راستش من یکی از خواننده های خاموشتونم
میخواستم دعوتتون کنم تو وبلاگم ،در مورد وبلاگتون چند خطی نوشتم،خوشحالم میشم بخونید
الان که اینو میخونم آهت تو گلوم مونده داره خفم میکنه .
خیلی دلنشین بود و پر از غم و آه و فراق .
البته حالا که دقت میکنم چندتا پست آخرت همین حسهارو داشت ، از لینکدونی آیرن تا ... ، گلوله خوردیم ، این غزل و حالام خداحافظی .
نکن اینکارو خواهش میکنم ، بقول بچه ها خوب یه مدت استراحت کن ولی نرو . همه بزرگا دارین میرین . از قدیم گفتن بزرگای خونواده ان که خونواده رو کنار هم نگه میداره و با رفتنشون دیگه اون صمیمیت و پیوندها از بین میره ، پس نرو . پس بمون و هوای مارو داشته باش و بعد بابامحمود ( که انشاا... همیشه پیشمون باشه ) بزرگترمون باش .
روشن باش حتی اگه کم نور ،
میدونم مارو تنها نمیذاری ولی میترسم .
سلام
مثل اون کرگدنه توی فیلم جومانجی که همش جا می موند و دیر می رسید٬ منم الان توی این بل بشو اومدم بگم غزلت خیلی خوب بود. زیادی دلی بود...