تقدیم به جن ها و اشباح

این غزل که بعد از مدتها آمده ، حاصل بیخوابی طولانی و مزخرف پریشب و افکار مشوّش جن زدهء آن ساعتهاست ... پس بهتر است به همینها که گفتم تقدیم شود ...  

- 

پاییز سرد رابطه کم کم رسید از راه 

مجنون تو هستم ولی لیلا تو من را آه ...  

-
این ( آه ) من یعنی که حال عاشقت خوبست ! 

تفسیر این آه بلندم خنده ای کوتاه 

-
افتاده از چشمان یعقوبی تو یوسف 

می گوید اصلن مرده بودم کاش توی چاه 

-
مرگ پلنگ افسانهء تاریخی تلخی ست 

پس خنده دارش کن ، بگو یک کرگدن یک ماه ... 

-
در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است 

ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه 

-
جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند 

دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله 

-
از من نپرس این قصّه پایانش چه خواهد شد 

من شاعری هستم دموکرات ، آخرش : دلخواه ! 

-

نظرات 42 + ارسال نظر
الهه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلام و ظهر بخیر

حامد جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام

خیلی خیلی خوشحالم که بعد از مدتها بازم یه غزل قشنگ و دلنشین رو ازتون میخونم

خیلی خیلی حال داد
مطمئنم همه همین حس من رو دارن


تا باشه از این بی خوابیا که این نتیجه ش باشه

الهه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

خیییییییییییییلی خوب بود آقا محسن...خوش به حال اجنه و اشباح!!!

الهه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

افتاده از چشمان یعقوبی تو یوسف
می گوید اصلن مرده بودم کاش توی چاه
این بیت معرکه بود

شما لطف دارید اما اگر هم ( کمی ) خوب است دلیلش این است که وامدار درگیری ذهنی من با این بیت شاهکار از حامد عسگری عزیز است :

کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه

و اینکه سعی کرده ام با طبع ناموزون و زبان الکنم ادایش را در بیاورم ...

[ بدون نام ] جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

بعضی بیتها فوق العاده بود...مثل...بیت سوم و پنجم و بیت آخر...

ولی...یجوری بود...بین طنز و جد مونده بود...
مثلا "در جنگ با طوفان" کجا و اون بیت آخر کجا...
جفتش هم خوبه ها ولی تو یه فاز نیست...

ضمنا اون مصرع "دیگر نمی ترسند از فووت ... از بسم الله " هم بدخوانی داشت...من که خیلی سر درنمیارم...شاید هم اشکال وزنیه...

در کل متوسط بود...
ولی همین که بعد از مدتها غزل نوشتی خیلیه...
امیدوارم شروعی باشه برای غزلهای بهتری که در راهند...

کرگدن جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ

مرسی ... ولی ببخشید شما ؟

مومو جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

جالب بود...
مایه ی طنز خوبی هم داشت!
نمی دانستیم از این هنر ها هم دارید!
بسیار لذت بردیم...

بعضی جاها وزنش کمی می زند...اما اگر کمی استرس کلمات را را عوض کنیم می شود کاریش کرد!

کرگدن و ماه هم می تواند زیاد خنده دار نباشد... تا چه جوری به قضیه نگاه کنیم!

الهه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

به نظرم اون بیتی که شما سرودین تفاوت آشکاری داشت با اون بیت از حامد عسگری..در زیبایی سروده ی حامد عسگری شکی نیست...اما عشق و انتظار یعقوب برای یوسف مزه ی دیگه ای داره و رنگ دیگه ای....تلمیح خیلی زیبایی به کار بردین...و اینکه طبع ناموزون و زبان الکن خییییلی بی انصافیه برای شما!به هرحال این درگیری ذهنیتون و حتی حتی حتی به قول خودتون ادای حامد عسگری رو درآوردن نتیجه ی معرکه و کاملا متفاوتی داشته....من که لذت بردم به شدت...بی اغراق گفتم

sahba جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ

salam bar shaere demokrat. omid ke hamishe natijeye delkhah begirid az hameye havades!

مسیح جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ

بعد از مدتها خواندن این شعر عجیب چسبید

نیمه جدی جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

باور کنید حرفی که می خواهم بزنم ازین تعارفات اکثرا کشکی بلاگستانی نیست :
خیلی خوب شده
یعنی همین تم جدی و شوخیش همین ها حال و هوای متفاوتی ایجاد کرده!
تا بهشد ازین بی خوابی ها و گوله خوردنا!

دختری که حرفهایش را نمیخورد(پری) جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ http://rainygirl89.blogfa.com

سلام محسن جان ... چه زیبا نوشتی..... من لینکت کردم...

ماهی تنگ بلور جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ

عه اینجا یه نفر چشمه شعرش جوشیده!!!
نه ببخشیده خروشیده

مغولستان خارجی جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ

از پلنگ و ماه حسین منزوی هم استفاده کرده بودین؟
خنده دارش کردمو گفتم یک کرگدن یک ماه/لیک باز ماند از آن یک کرگدن یک آه!خوب بود؟

ساده جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ http://arvah-sokot.blogfa.com

گفتنی ها رو بقیه گفتن. هر چی خواستم بگم دیدم تکراریه.
منم خوشم اومد. مرسی

سیمین جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ب.ظ http://rosoobha.blogsky.com

ما ظاهرن کوه و به واقع مثل یک پر کاه
خییییلی خوب بود.مرسی

فرشته جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

تا باشه از این بی خوابیا...

فری جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:50 ب.ظ http://fernevis.blogfa.com

خیلی خوب بید

محبوبه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ب.ظ http://sayeban.blogfa.com

سلام!آدم عجیبی هستید!! لااقل شبیه هیچکدوم از ادم هایی که من در دنیای واقعی میشناسم نیستید...

کوزه گر جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ

به به ناز نفست دادا

مهدی پژوم جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام آقا...
خوشحال شدم بیش از اندازه که غزلی خواندم از شما و آن هم غزلی خوب و از دل بر آمده...
جسارتا سکته ای در مصرع دوم این بیت احساس می کنم:

جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند

دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله

این بیت را حاصل عمری می دان ام که از سر همه مان گذشته است گویا:

در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است

ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه
سپاس که از این واقعه مبارک خبردارمان کردید شهریار...

واحه جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ب.ظ

شما جدی ترین حرفهاتون رو هم با طنز می تنید، آدم یه جورایی بلاتکلیف می مونه بین خنده و گریه، ولی در کل به نظرم حس غالب بر این غزل تلخ بود، مثل همه اتفاقات دیگری که تلخ شده اند...

رها بانو جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ http://raha-banoo.persianblog.ir/

سلااااااااااااااااااام

بی اغراق می گم که خیلی قشنگ بود و لذت بردم ...
هر چند ته مایه های طنز دشات ولی پر بود از معنی ...

مرسی کرگدن جان ...

مکث جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:28 ب.ظ

محسن منم بی خواب بودم و غزل گفتم.... دیشب برای مهدی خوندمش... صدای خنده هاتون می یومد...

بهار جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ

اینو دوست داشتم:

این ( آه ) من یعنی که حال عاشقت خوبست !

تفسیر این آه بلندم خنده ای کوتاه


قشنگ بود:)

مینا جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

به به. کرگدن شاعر میشود. :)
بیت آخر خیلی قشنگ بود.

پارسا جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://enclosure.blogfa.com/

سلام!
شعر قشنگی بود!
ایول!
مخصوصا بیت آخر

پاییز بلند جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.paizeeboland.bloigsky.com

دروووووووووووووووووووووووووووووووووود
جمعه عکست به روزه..

بیوطن جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ب.ظ http://bivataan.persianblog.ir

چیکار کردی با اینا (بالایی ها )انگاری مخ شون رو دربست کرایه کردی مبله مبله با جکوزی و اینا...عجب به به چه چه هایی
این غزله تو گفتی
شاشیدی توش رفت
با این وصف باس واسم ببینم آقامون طیب چی نظر میزاره

وانیا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ق.ظ http://vaniya1859.persianblog.ir

خوب نبود

paizeeboland شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.paizeeboland.blogsky

Kojai biaeeee bebini ch3e axaiye... Happy new year Mohsennnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnn, Emsal, shamsish ke be ga raft, Miladish ishalah khob basheeeeeeee vase hamamoon, happy new year 2011

فلوت زن شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ق.ظ http://flutezan.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااااااااااام.
غزل زیبائی گفتین ! من غزل رو خیلی دوست دارم! سرودنش رو ! خوندنش رو !
این آه من یعنی که حال عاشقت خوبست ! خیلی دوستش داشتم !
بیت سوم هم فوق العاده زیبا بود !

نیما شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

درود محسن خان ! بسی لذت بردیم ! نخ سوزن این قسمت :

جن ها و اشباح از در و دیوار می ریزند

دیگر نمی ترسند از فووت ... بسم الله

خیلی قشنگ بود این تیکه !

مهتاب شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ق.ظ http://tabemaah.wordpress.com

واییییییی ...
غزل ساختار شکنانه ی فوق العاده ای بود ...
خوش به حال جن ها و اشباح !

سمیرا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

چه عجب!!! فکر کردیم کلا چشمه غزل خشکیده برادر!! خوب است این تک غزلهای سالی یکبارتان هم حال آدم را خوب میکند....

هاله بانو شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

سلام
فکر کنم بعضی مواقع بی خواب بشید خیلی خوبه ...

فرناز شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.zolaleen.persianblog.ir

غم داشت علاوه بر جن زدگی کرگدن جان

رعنا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ق.ظ http://patepostchi.blogfa.com

به قول خودت دلی بود برا همین خیلی دلنشین شده
خیلی شاهکار زدی بعد این همه وقت غزل گفتی
خسته نباشی

هیشکی! شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ق.ظ http://http://hishkii.blogsky.com

سلام و صبح عالی بخیر اخوی .
آقا ممنون که صبح اول شمبه ما رو دل انگیز کردید و این غزل معرکه رو آفریدید.
به خدا خیلی وخت بود که دلم بال بالی شده بود برا غزلات.
داداشی من این بیتو خیلی دوس دارم

در جنگِ با طوفان هیولایی که در راه است

ما ظاهرن کوهُ به واقع مثل یک پَر کاه

فک میکنم اگر دل بدی و این غزلو استارتی برای شعر بعدی بدونی باز موتورت روشن بشه. نه؟

پنگوئن شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ http://pangoan2.blogfa.com

سلام
امیدوارم خوب باشید
راستش من یکی از خواننده های خاموشتونم
میخواستم دعوتتون کنم تو وبلاگم ،‌در مورد وبلاگتون چند خطی نوشتم،خوشحالم میشم بخونید

عاطی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ http://parvaze67.blogfa.com

الان که اینو میخونم آهت تو گلوم مونده داره خفم میکنه .
خیلی دلنشین بود و پر از غم و آه و فراق .
البته حالا که دقت میکنم چندتا پست آخرت همین حسهارو داشت ، از لینکدونی آیرن تا ... ، گلوله خوردیم ، این غزل و حالام خداحافظی .
نکن اینکارو خواهش میکنم ، بقول بچه ها خوب یه مدت استراحت کن ولی نرو . همه بزرگا دارین میرین . از قدیم گفتن بزرگای خونواده ان که خونواده رو کنار هم نگه میداره و با رفتنشون دیگه اون صمیمیت و پیوندها از بین میره ، پس نرو . پس بمون و هوای مارو داشته باش و بعد بابامحمود ( که انشاا... همیشه پیشمون باشه ) بزرگترمون باش .
روشن باش حتی اگه کم نور ،
میدونم مارو تنها نمیذاری ولی میترسم .

غزل خونه شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:02 ب.ظ http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

سلام
مثل اون کرگدنه توی فیلم جومانجی که همش جا می موند و دیر می رسید٬ منم الان توی این بل بشو اومدم بگم غزلت خیلی خوب بود. زیادی دلی بود...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.