یک پُستِ نمی دانم چن شماره ای دیگر ...

۱- در دلم انگار ابرهای جهان گریه می کنند ...  

-

2- هوا اینطوری مثل دیروز و امروز غلیظ و سیاه که ابری می شود نمی دانم چرا یاد نازی آباد می افتم و محلهء ته خط و خیابان بهمنیار و خانهء مادربزرگ و خیابان پشتیش که بیمارستان مفرح توش بود ... لابد توی کودکی هام یک روز ابری کمی سرد مثل همین روزها خاطرهء خیلی شیرین یا خیلی تلخی را در آن محلهء قدیمی جا گذاشته ام ...  

-

3- دیشب دوباره دربارهء الی را دیدم ... اینبار تنهایی ... مریم پای کامپیوتر بود چون حوصله دوبار دیدن فیلمهای ایرانی را ندارد ولی مطمئنم اگر قلم پَر یا فریدم رایترز یا حتی کینه را می گذاشتیم صد باره می دید ... برعکس من که اصلن حوصله تماشای فیلمهای خارجی را ندارم متاسفانه ... دیشب دوباره غرق شدم توی بازی های روان و شاهکار لشکر فرهادی که خیلی جاها خود خود زندگی بود ... خیالم رفت با مانی حقیقی و صابر ابر تا کجاها ... افتادن در مهلکهء یک سری دروغ ظاهرن ساده و توجیه پذیر که مدام عمیقتر و بزرگتر می شوند عینهو گوله برف کوچکی که از بالای یک کوه برفی قِل بدهی ش پایین و به تبعش برملاشدنشان هم مدام ضربه های سخت تر و تلخ تری بر پیکر شخصیت های فیلم و ذهن و روان تماشاچی می زند ... ولی خب چاره ای نیست ... باید کنار آمد با زندگی و فریبهای کوچک و بزرگش ...  

-

4- این پست شراره را که خواندم چشمهای این روزها مستعد زود بارانی شدنم خیس شد ... لطفن برای سلامتی همهء مریضهای همهء بیمارستانها و همهء بسترها دعا کنید که اگر برای آن بالایی راه دارد کاری بکند که امسال سر هیچ سفرهء هف سینی دلی نشکند و اشکی نریزد ... 

5- به چهره و چشمهای من خوب نگاه کن ... عیبی ندارد بیا جلوتر ... ناراحت نمی شوم بیا و دقیق تر ببین ... خب ؟ ... حدس می زنی همین حالا داشتم به چی فک میکردم ؟ ... آففرین اشتباه کردی ... دلخور نشو فقط خواستم بگویم اینهایی که می گویند فکر و درد آدمها را می شود از توی چشمهایشان خواند و چشمها با آدم حرف می زنند و اینها همه اش چیز شعر است ... 

6- برود هر که دلش خواست شکایت بکند ... شهر باید به من الکلی عادت بکند ... 

این را توی وبلاگ کاسنی خواندم و خیلی خوشم آمد ... و چون کاسنی خیلی روی کپی رایت و رجیستری و اینها حساس است لازم دیدم حتمن به ممبع اشاره کنم ... ضمنن گندَم بزنند که بعد از اینهمه وخت هنوز آن جایزه کذایی و ناقابل کاسنی را برایش نفرستاده ام ! 

7- متاسفانه فک نمی کنم حوصله و انرژی و توان راه انداختن بازی صوتی عید را داشته باشم ... لذا همینجا از این بابت از همه تان عذرخواهی می کنم ...

-  

8- خدا بیامرزد عباس امیری + را با آن صدای خاص و گیرا و مهری ودادیان + را با آن چهره مهربان و دوست داشتنی ... بابت همهء آن لحظاتی که برایمان روی صحنه رفتند مدیونشان هستیم ... روحشان شاد و قرین آرامش و آسایش ابدی ...

- 

۹- در دلم انگار ابرهای جهان گریه می کنند ...  

-

نظرات 56 + ارسال نظر
هاله بانو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلاممممممممممم

کولی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ http://kooli.blogfa.com/

افسردگی بعد از حاملگی گرفتی

مست چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ http://meykhooneh.blogsky.com

مرحبا به قلمت

یه پیک به سلامتیت

هاله بانو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

گاهی دلت یه چیزهایی رو می خواد که وقتی بدستشون میاری بهت نمی چسبه حالا به هر دلیلی الان جریان اول شدنه منه (انگار بقیه خوابن و این خوب نیست یه چیزی تو این مایه ها)
بی خیال من از دیروز تا الان با پست قبلی شما قاط زدم

هاله بانو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

چرا این روزها اینجوریه
چرا با هر تلنگری اشک آدم در می یاد
آلودگی هوا زیاد شده و چشمام مشکل پیدا کرده یا دلم زیادی داره خودش رو لوس می کنه

کیامهر چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ

شاید همه اش زیر سر این آب و هوای ابری و دلگیر باشد
هرچند از آفتابیش هم خیری به کسی نرسیده
شماره ۷ بیشتر حالم را گرفت
ما کلی دلمان را صابون زده ایم
یعنی که چی فکر نمی کنم ؟

کاسنی! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ

تو خودت جایزه ای برادر! :-)

Knight چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ http://funoos.blogfa.com/

به قول شاعر این نیز بگذرد...

...
آقا شماره هفتم را آرزوست!

وانیا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ق.ظ http://vaniya1859.persianblog.ir

سلام بر مرد کمی اخمویی که دل گنده‌ش به اندازه‌ی یه دنیا گرفته مردی که بی محابا گریه میکنه
مردی که همه دوستش دارن حتی من... اره من که شاید زیاد مهم نباشم تو خیل این ادمای جورواجوری که میان اینجا و باهات دوستن
صادقانه بگم با نوشته ها حس و حالم عوض میشه و چند لحظه ای میشین جای کرگدن البته جسارت منو ببخشید ما کی باشیم جای شما بتونیم یه لحظه وایسیم یا حتی سایمون از اونجا رد بشه
اینا رو که میگم نمیگم که دلت خوش بشه چون دلخوشیهایی بیشتر از این هست و تو داری
نمیگم که خودمو لوس کنما اصلا ما کی باشیم که لوس بشیم میگم چون حسه همین الانمه بعد خوندنه این مطالب
حیف شد بازی صوتی

سمیرا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

چقدر ابرهای دلتان مسری است اخوی

بلندیهای بادگیر چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ب.ظ

باشد که که بعد از رفتن من و تو ذره ای در یادها بمانیم.
گرفتار تمام صحنه های فیلم درباره ی الی هستم.
همانطوری که با هامون رشد کردم!

آلن چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ

هوای ابری که بارونی نباشه ، بسیار بسیار بسیار مناسب حال منه.
خیلی زیاد باهاش حال می کنم.

lilita چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

این روزها انگار همه همینجورند کرگدن..دلت خیلی گرفته... چرا شهریار؟؟؟

وانیا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://vaniya1859.persianblog.ir

به به
چه سعادتی جناب کرگدن هم که تشریف دارن سر صندوق کامنتا
قربان ظهرتو بخیر
راستی خصوصی هم افاضات نمودیم

آلن چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

درباره الی و فریدم رایترز معرکه هستن.
هوس کردم دوباره جفتشون رو ببینم.
با هر دوشون حال می کنم.

این دو تا فیلم رو باید بارها و بارها دید و توشون غرق شد.

lilita چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:07 ب.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

هوا اینطوری مثل دیروز و امروز غلیظ و سیاه که ابری می شود نمی دانم چرا یاد نازی آباد می افتم و محلهء ته خط و بیمارستان مفرح که هنوز آنجا هست ...همانجا که س سال پیش به دنیا آمدم همین روزها... لابد توی کودکی هام یک روز ابری کمی سرد مثل همین روزها خاطرهء خیلی شیرین یا خیلی تلخی را در آن محلهء قدیمی جا گذاشته ام ...

وانیا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ http://vaniya1859.persianblog.ir


ما چاگریم تاواریش

آلن چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

خدا همه رفتگانو بیامرزه.

و همه مریضارو شفا بده. مخصوصن توو این شب عیدی.

هیشکی! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ http://hishkii.blogsky.com

هوا که ابری میشه انگاری کل ابرا جم میشن تو گلو..برا اینه که آدم دائم دلش می خواد از آسمون چشماش بارون بباره..

lilita چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

ما با همه ی بیمقدار بودنمان در این خانه بدجور منتظر بازی صوتی عید بودیم.... چه حیف!

م . ح . م . د چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ http://baghema.blogsky.com/

فیلم هایی که اصغر فرهادی کاگردانی میکنه فوق العاده ان ... بازیگراش انقد طبیعی بازی میکنن انصافا انگار اصلا فیلم نیست ..

امیدوارم تمام بیماران شفا پیدا کنن .. یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیمه ...

از چند روز پیش داشتم فک میکردم برای پست صوتی عید چی بگم ضبط کنم بفرستم ... پس باید این اوضاع باید بی خیالش شم ...

امیدوارم همیشه خوبو خوش باشی محسن خان ...

هیشکی! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ب.ظ http://hishkii.blogsky.com

صد بار اگه درباره ی الی رو ببینم خسته نمی شم..

منم دقیقن همین جوری ام فیلمای ایرانی رو بیشتر می پسندم.از فیلمای تخیلی و بزن بکش و خون و خون ریزی هم متنفرم..

دلم لک زده برا فیلم شب یلدا..

هیشکی! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ http://hishkii.blogsky.com

ایشالا همه ی بیمارا شفا پیدا کنن..


به چهره و چشمهای من خوب نگاه کن ... عیبی ندارد بیا جلوتر ... ناراحت نمی شوم بیا و دقیق تر ببین ... خب ؟ ... حدس می زنی همین حالا داشتم به چی فک میکردم ؟ ... آففرین اشتباه " نکردی "

گل گیسو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.gol-gisoo.blogsky.com/

سلام..
چه بد که دلتون گرفته
چه بد که بازی صوتی نوروز نداریم

خدا همه ی مریض هارو شفا بده انشاالله

امیدوارم دلتون بزودی باز بشه و شاد باشید

ایرن چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ب.ظ

چشمای من که سیل داره!از بارون خیلی وقته گذشته....

00000000 چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ب.ظ

میگم واسه اینکه دلت باز بشه برو اونجایی که خیلی دوست داری یادیدن کسی که آرومت میکنه.......

سهبا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . پستتان را که می خواندم ، یادم آمد انگار جایی همین نزدیکی ها دیده امتان ! دنبال می گشتم در گوشه های حافظه که یادم آمد ! در خوابم بود انگار ! اما هیچ یادم نیست الا چهره خسته تان ! که گذرا رد شدیم از کنار همدیگر مثل همه آدمهای گذری دیگر روزگارمان !!!! و دیگر هیچ ....
اما چرا تا همین حالا یادم نبود از آن ؟!

هاله بانو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

(ای بابا جناب باقرلو تو رو خدا من تو شرکتم )
الان رفتم سراغ وبلاگ شراره
فکر کردم پست قبلیتون غمگین بود این یکی از اون هم بدتر بود

الهه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

در دلم انگار ابرهای جهان گریه می کنند ...
بعد از خوندن این پست دقیقا همین حس بهم دست داد...ابرای دلتون آسمون دل ما رو هم فتح کردن...

الهه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

ایشالا پدر شراره جون وقت تحویل سال توی خونه کنار خونوادشون باشن و سلامتیشون رو عیدی بدن به بچه هاشون....

الهه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

از چشم آدمها میشه غمشون رو فهمید...شادیشون رو حس کرد...ولی نمیشه گفت برای چی غمگینن...حرف دلشون چیه....به چی فکر میکنن....این هم خوبه هم بد...خوبه چون یه سری چیزها راز دل آدمها هستن و اگر ازچشما فوران میکردن بیرون دست دل آدم رو میشد...بده چون آدم اگر از درد بمیره و حال حرف زدن هم نداشته باشه دردش هیچوقت شناخته نمیشه و کسی نمیفهمه.....

الهه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

من نمیدونستم عباس امیری و مهری ودادیان فوت کردن!باورتون میشه؟!الان حس کبکی رو دارم که سرشو کرده بوده زیر برف!از دنیای اطرافم بیخبرم انگار!آنچنان این قضیه الان حالمو گرفته که......من جفتشون رو دوست داشتم...مهری ودادیان که مادربزرگ بچگیهام بود....عباس امیری هم که با اون صدا و لحن متفاوتش خیلی برام دوست داشتنی و محترم بود....
هر روز بیخودی بودن و الکی بودن این دنیا داره بیشتر تو ذوققم میزنه!
خدا رحمتشون کنه.....

شراره چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ

ای واییییی ...دوسنایی مثل شما برام غنیمته.
روزها و شب های منم بارونیه ...

الهه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

بازی صوتی عید هم که.....خوب مطمئناً میدونین که از خدام بود که بازی رو راه بندازین...ولی وقتی حالش رو ندارین و شرایطتون مساعد نیست چیزی نمیشه گفت.....
صبح برای پست قبلی کامنت گذاشته بودم که ایشالا آسمون دلتون آفتابی باشه...حس میکردم تو این هوای ابری دل شما هم بارونیه....انگار اشتباه نمیکردم......

مامانگار چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ

...منم یاد فیلم" بودن یا نبودن" کیانوش عیاری افتادم...
..اونقدر بازی ها طبیعی و ساده و دلچسبه که فکرمیکنی فیلم مستنده !...مححححححشر بود..
...پشت اون ابرای سیاه و بارون اش..یه خورشید زردآتشین و پرنور..منتظره که بیرون بیاد..و نورافشونی کنه !..

ترنج چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://toranj62.persianblog.ir

چقدر پست های اخیرتون غم داره

شب شراب چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ


شاید خودخواهی باشه ولی خوشحالم که تو این روزا و شبا تنها نیستم و شما رو دارم..

درباره ی الی به چند باره دیدنش میارزه..

کولی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://kooli.blogfa.com/

کرگدن بیا که حاجیتو کشتن....
نیاز شدید وجود دارد به حمایت شما در وبلاگ من.
دوستان علاقه مند دیگه هم میتونن بیان کمک من که دارم از دست میرم ها.
چند نفر به یه نفر آخه.

کولی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ http://kooli.blogfa.com/

بالام جان کرگدن یه دو تا پست کوچولو بخونی با کامنتهای مربوطه که زیاد هم نیستن همه چیز دستت میاد.
چند تا موجود نامرد حمله ائی کردن شدید. این جمعیت نسوان دارن زور میگن بهم.
اینجا به دوستهایی مثل تو نیاز است اساسی.

فرشته چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

۱...همدلیم...
۲.هوای اینجوری نمیدونم چرا آدمو یاد همه داشته ها و نداشته هاش میندازه..
۳.دروغ...این دروغ لعنتیه لعنتی...
۴.امیدوارم و دعا میکنم برای سلامتیه پدرش
۵. شک نکن...
۶.کاسنی از این جمله های توپ زیاد میذاره...
۷.داشتیم؟
۸.خدا همه رو بیامرزه..مارو هم بیامرزه...
۹.حالا دیگه چشمهام هم با دلم همه صدا شدن...

مهدی پژوم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام آقا...
قاصدک استاد را که یادتان هست.... شعر اخوان و آواز دل انگیز استاد شجریان که سوزی دارد...
ابرهای همه عالم شب و روز
در دل ام می گریند...

فرناز چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.zolaleen.persianblog.ir

منم بیام تو شماره ۹بازی؟هرچند بازی نیست

یک دبیر فهیم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ http://hassani.blogfa.com

دم عیدیه پستات گرفته س . دلت گرفته س . رو به راه نیستی هنوز شما ؟

زوربای یونانی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ http://greekzoorba.blogfa.com/

غمت رو نبینم دااشم...کرگدن چقدر حال و روزت تلخه پسر؟

وروجک چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

منم از دیدن فیلمای خارجی زیاد لذت نمی برم به جز
تایتانیییییییییییییک
بر باد رفته
خیلی کمن فیلمای خارجی که با دیدنشون حال کنم
اقا بیا دل بچه ها رو شاد کن این بازی رو راه بنداز خدا دلتو شاد می کنه انقد بی انرژی این سال جدیدو اغاز نکنید تورو خدا اینایی که من میبینم حتما می خواید لحظه ی سال تحویلم بخوابید

کوشالشاهی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ http://www.dagdo.blogfa.com

1-...
2-
3-
4
-5
6--7-
8
9-

شهاب آسمانی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ب.ظ http://empyrean.blogfa.com

کرگدن به پوست کلفتی معروفه ...!
ولی انگار تو خیلی فرق می کنی ...!
.
.
.
مردها میفهمند ... غم یک مرد یعنی چی ...

خانم یک هفتم... چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ

الهی من فدای اون دلتون بشم که توش ابرای جهان گریه می کنند...
ابر های جهان هم فهمیدن که دل مهربون ترین کرگدن دنیا...
بهترین جاییه که میتونن توش راحت باشن...
و غصه هاشون رو بریزن بیرون...

پاییز بلند چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:21 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

یعنی با این جملت که گفتی فک نکنم... میخوایی بگب که فکرم میکنی؟! بابا دمت گرم
بابا فکر
بابا اندیشه
بابا ضد حال
بابا استکبار جهانی
بابا بازی نوروز به قاک (باد) دادی
بابا متفکر برای تحولات نابسامان
بابااااااااااااااااااااا
بابا مرض!
خجالت نمیکشی با اون شکم گندت حال مارو که برای نوروز کلی تدارک برات +تون دیدم٬ میگیری؟
اصن میدونی کجا میخوام ببرمتونو از اونجا صوت زیبایی خودمو حوری های بهشتی رو واستون بفرستم؟!
حقوق ۲ ماهمو به گا دادم که یه حالی به شماها بدم٬ بعد به همین راحتی میگی فک نکنم؟!!!!
.
.
شرمنده بی ادبی شد اما خدایی خیلی زور داره میگی فک نکنم بازی پست صوتی نوروز نباشه! کللی برای اون پست تدارک دیدم٬ اشکال نداره اگه نمیخوایی این بازی رو انجام ندی٬ نده! بازی رو گفتم! اما یادت باشه حقوق ۲ ماه من برنمیگرده

مبی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ

من برگزارش کینم ؟
بنداز رو دوش من
فقط بنداز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.