کرگدن عزیز.....درسته .واقعا راست گقتین.... اما چیزی که بیشتر تو این پست کوتاه آدمو به فکر میبره این آدمایی نیستن که ازشون نوشتی....که اقلا من یکی به بودنشون عادت کردم. به تحملشون در کنارم با نقاب های رنگارنگشون. چیزی که تو این پست آدمو فکری میکنه کرگدنیه که اینهمه دلگیره. دیگه هیچی.... از صمیم دل آرزو میکنم آسمون دلتون آفتابی شه.
مامانگار
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ
...البته اندر مثل که مناقشه نیست... ...ااما آجیل که همون آجیله !... ...فقط این مائیم که دوره آجیل خوری مون تموم شده..و حالا به کارمون نمیاد..و برامون بی ارزش شده !... ...اما خداییش ..خونه ما که ته آجیل بالا میاد..و این تمثیل صدق نمیکنه !..
خدا رو شکر که فقط بعض وقتا بعضیا.............. اما این جمله رو باید قاب گرفت خدا رو چی دیدی شاید این تلنگرا کار یکی رو ساخت.............. آقا به خدا حیفه که این افکار والا به ارث نرسه.دست بجنبونین.........حیفه این بابای مهربون نیست که سهمشو از بهشت فرشته ها ورنداره؟ خدائی حیفه محسن جان....
رعنا
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ
سلام به استاد عزیز...شما که بادوم هندی هستی...دو روزه تموم میشی...به آخر نمیرسی...ولی جدی...گرفتم حرفتو....گاهی بقیه واست اینطوری میشن ولی امان از وقتی که احساس میکنی این تو هستی برای بقیه حکم همون آجیل مونده رو پیدا کردی...سایه تون مستدام.
کرگدن
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ
ممنون ولی اتفاقن من از بادوم هندی متنفرم !!
دکولته بانو
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ
آآآآآآآآآآی گفتی...
نیما
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ
سلام مریم عزیم چی شدی چرا همه سرماخوردن؟ همه یعنی خیلیا محسن جان مرخصی بگیر برو بانو رو خوشحال کن
یکی
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ
وبعضی وقتا یسری آدمایی که (شاید بنظر اون آدم خدا تومنیه)دو زارم نمی ارزن.همچین اون آدم خدا تومنیه رو می کوبن زمین.که خودش یادش میره چند تومن می ارزیده.اینجور وقتا آی حال می کنم...آی حال می کنم.تا باشن که وزنه ء ترازوشونو تغییر بدن که اینجوری کم نیارن... یاحق...
اول!!!!
فلوت زن ِ گَهرمان
همیشَه اینجا بمان !!!
[آیکون تحویل گرفتن خودمان]
دقیقاً !
و آدم میلی هم به صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن باهاشون نداره ، همونطور که ته مونده آجیل معمولاً هوا خواه نداره !
وا!!! من که اجیل عیدا رو تا تهش میخورم
بعضی وقت ها
بعضی ادم ها
دو زار که سهله به لعنت خدا هم نمی ارزند
حمید حالش خوبه؟
گل گفتی
اینرا ان شاء الله بعد از وفاتتان
البته صد و بیست سال دیگه
روی تقویم های رو میزی خواهند نوشت
توصیف قشنگی بود ولی خیلی گزنده بود! من نمی خوام ته مانده ی آجیل عید باشم!!!
مثله خیلیا تو بلاگستان
لایک!
سلام
چی بگم؟
چی دارم که بگم
همه رو خودت گفتی
شده تا بحال یه عالمه بادوم بخوری و حال کنی ولی آخرین بادوم به قدری تلخه که لذتشو ازت میگیره ؟
بعضی لدما مثه همین بادوم آخریه هستن!
لدما = آدما
آرش ؟
خودتی واقعن ؟
یعنی تو حرف جددی ام بلدی بزنی ؟!
کرگدن عزیز.....درسته .واقعا راست گقتین....
اما چیزی که بیشتر تو این پست کوتاه آدمو به فکر میبره این آدمایی نیستن که ازشون نوشتی....که اقلا من یکی به بودنشون عادت کردم. به تحملشون در کنارم با نقاب های رنگارنگشون.
چیزی که تو این پست آدمو فکری میکنه کرگدنیه که اینهمه دلگیره.
دیگه هیچی....
از صمیم دل آرزو میکنم آسمون دلتون آفتابی شه.
از عمو آلن خبری دارین شما...
حالش خوبه...؟
با آب طلا نوشتیم زدیم یه سر دری
ناراحت نشو سر در مستراح نمیگم
خیلی بی معرفتی تاواریش
...البته اندر مثل که مناقشه نیست...
...ااما آجیل که همون آجیله !...
...فقط این مائیم که دوره آجیل خوری مون تموم شده..و حالا به کارمون نمیاد..و برامون بی ارزش شده !...
...اما خداییش ..خونه ما که ته آجیل بالا میاد..و این تمثیل صدق نمیکنه !..
آخ...
امروز صبح دلگیر بودم از دست یکی از همین آدما که صبح اول وقت حالمو گرفت...
این جمله رو با همه وجودم درک میکنم...
سلام صب بخیر خوبین قربان؟
کیفت کوکه؟
خدا رو شکر که فقط بعض وقتا بعضیا..............
اما این جمله رو باید قاب گرفت خدا رو چی دیدی شاید این تلنگرا کار یکی رو ساخت..............
آقا به خدا حیفه که این افکار والا به ارث نرسه.دست بجنبونین.........حیفه این بابای مهربون نیست که سهمشو از بهشت فرشته ها ورنداره؟ خدائی حیفه محسن جان....
اوه اوه . چه فیلسوفانه . چه عمیق!
واللا
کاملا موافقم...کاملا...
این کامنت صرفا جهت اعلام حضور بود و بس و هیچ ارزش دیگه ای نداره
از کمنت آرش شدیدا لذت بردم...
البته لذت قاطی اندوه.
آقا
سالگرد ازدواجتون هم مبارک
با یک روز تاخیر.
هم خدمت شما و هم خدمت مریم ترین.
امیدوارم همه ی ما قدر لحظه هامونو بتونیم بدونیم.
آیکون گل و بلبل فراوان .
نه بابا شاید خرت که از پل بگذره به این نتیجه برسی
نمی دونم شاید من دیدم اینجوریه نسبت به پستت
سلام به استاد عزیز...شما که بادوم هندی هستی...دو روزه تموم میشی...به آخر نمیرسی...ولی جدی...گرفتم حرفتو....گاهی بقیه واست اینطوری میشن ولی امان از وقتی که احساس میکنی این تو هستی برای بقیه حکم همون آجیل مونده رو پیدا کردی...سایه تون مستدام.
ممنون ولی اتفاقن من از بادوم هندی متنفرم !!
آآآآآآآآآآی گفتی...
ارزش فکر کردن هم ندارند !
امیدوارم جزء این دسته آدما نباشم !
در شهر خبری نیست...هست؟...
دقیقا
ن س رما خوردم و به فین فین افتادم...شما چرا با این حالتون؟...
ن=من س رما= سرما
من حوصلم سر رفته...لالای لای لا...لالای لای...
چه قدمی داشتم ... به به ... رسما این کیبوردو ...م...
خسته نباشی...مانده نباشی...
من یه پرندم ... آرزو دارم تو یارم باشی...
به دادم برس...
کمکم کن...کمکم کن...
انقدر عطسه زدم... دارم میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمیـــــــــــــــــــــــــــــــرم...
چراغهای رابطه تاریکند؟...!!!!!!!!!!!!
ما رفتیم یه غلطی بکنیم !...حوصلمون سر نره باااااااااادی...
حرف حساب جواب نداره ...
موافقم باهات اسااااسی
سلام مریم عزیم چی شدی چرا همه سرماخوردن؟
همه یعنی خیلیا
محسن جان مرخصی بگیر برو بانو رو خوشحال کن
وبعضی وقتا یسری آدمایی که (شاید بنظر اون آدم
خدا تومنیه)دو زارم نمی ارزن.همچین اون آدم
خدا تومنیه رو می کوبن زمین.که خودش یادش
میره چند تومن می ارزیده.اینجور وقتا آی حال
می کنم...آی حال می کنم.تا باشن که
وزنه ء ترازوشونو تغییر بدن که اینجوری
کم نیارن...
یاحق...
آی ملت شریف وبلاگستاااااااااااااااااان...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی...
جناب شهریار...
عرض کردم اینجا کسی از جناب آلن خان خبری دارد آیا؟؟؟
آلن همین امروز واسه کیامهر کامنت گذاشته که !
چی شده ؟! فراریه ؟! ازش چک و سفته دارید ؟!!