حتی اتفاقهای خیلی خیلی بزرگ هم موقعی که مکرر بشن واسه آدم معمولی جلوه میکنن ... مثلن همین خلق شدن و تولد یک نوزاد ... اما وختی فقط برای چن لحظه بهش دقیق بشی میبینی به طرز وحشتناک و دیوانه کننده ای عظیم و عجیب و باشکوهه ... شکل گیری یک انسان با این همه پیچیدگی از هیچ ... واقعن از هیچ ... و بالیدن این هیچ در فضایی کوچیک و تاریک تا تولدش در شکل و شمایل یه آدم دیگه شبیه خودمون ... که می تونه بخنده گریه کنه حرف بزنه یاد بگیره عاشق بشه بمیره ... فک کن یه موجود زنده توی شیکمت جون بگیره رشد کنه وول بزنه و روز به روز بزرگ و بزرگتر بشه ... حتی تصورشم ترسناکه ... بار اِلاها شکرت که زن نیستم !
وا!! ولی من به نظرم بهترین چیز مادر شدن همون احساس وول خوردنه یه چیز تو وجودته...
واااااااااااااااااای که به نظرم فوق العادست.
محسن؟ پدر شراره رفت. خواستم اطلاع داشته باشید فقط.
راستی اول!!!!!
سلام ... واقعا هم حتی تصورش تررسناکه ... من که هروقت خبر باردار شدن کسی رو هم می شنوم تمام وجودمو استرس میگیره ... کاش مونث نبودم
باید به درگاه خدا زار زار گریه کنی که خدا این لطف بهت نکرده و زن نشدی
این یه حس خارقالعاده است
قبلنا فک می کردم باید حس خوبی باشه ولی الان اصلاً دوست ندارم !
وقتی یه بچه به دنیا می آد من غصه می خورم .
وقتی به بچه هایی که دارن بازی می کنن نگاه می کنم غصه می خورم .
کلاً دلم برا بچه ها می سوزه ! برا آینده شون ! واقعاً چه سرنوشتی در انتظارشونه ؟!
داری بابا میشی که به این چیزا فک میکنی؟
واسه شما فکرشم ترسناکه پس بیچاره ما
سلام استاد...یه شعر به ذهنم اومد.."ای هیچ از بهر هیچ بر هیچ مپیچ"
هیچ اول...انسان..همین موجود فوق الذکر!
هیچ دوم...مادیات و کلا چیزای دنیوی
هیچ سوم...دنیا ی فلان فلان شده ی فانی
مپیچ بی شماره!...یعنی گیر نده..بگذر و برو..
دیدید خوب از بر شدم؟!!!حالا دارید پدر میشید یا نه؟راستشو بگید...قول میدم به هیچ کی نگم!!!
محسن عزیز
میخواستم بیشتر اظهارخوشحالی کنم از خوندن این پست. اما دیدم که دوست عزیزت پدرش رو از دست داده و به احترام او سکوت میکنم. خدا به خانواده اش صبر بده.
فقط با اجازه یه چیزی بپرسم؟ آیا ایشالا ایشالا ایشالا مریم ترین عزیز میخواد این مراحل جادویی رو طی کنه که ترس و تلاطم به وجود تو افتاده؟ یا همینجوری تصادفی یاد معجزهء خلفت افتادی؟
اما حقیقتا مادر شدن و احساس حمل موجودی که قلبش میزند و زنده است دورن خودت، پدیدهء شگرفی است که باید تجربه اش کنی تا بفهمی اش.
شکر ...!
خبریه ؟بچه کرگدن توراهه؟
...سلام کرگدن عزیز...
..خبرای خوش رو که آروم آروم و نرم نرمک و با زمینه و پس و پیش چینی و اینها نمیدن که جناب !!...
..یهو بگو که چه خبره..تا بچه ها ذوقمرگزده بشن دیگه !!!
...در مورد زن نبودن بهت حق میدم...
...همه عالم و آدم و کائنات و کهکشانها و خلایق و هستی..دلشون برای این زن مظلوم..که هرچه تاوان و هزینه بقاء بشریته به گردنش افتاده ..می سوزه !!..
..ولی خب از حق نگذریم..اون زمینهای بهشت هر روز میره رو قیمتشون هاا!!..
فکر کن تو عظیم ترین پروسه ی خلقت با خالق و مخلوقش ممزوجی........خیلی حس غریبیه تجربه ی حس ناب مادرانه........آغاز خلقت در بطن تو......گاهی دلم برای مردها میسوزه برای اینکه یکی از بهترین طعم های هستی حس مادریه.........اینو مادری میگه که دوتا وروجک دوقلو رو در شرائطی داشته که قادر نبوده 1/5 ماه تموم دراز بکشه و رو صندلی می نشسته و کتاب می خونده و صدای خرو پف گوش می کرده..............
خیلی خوشحال میشم اگه بشنوم پدر شدی........خیلی
یه برنامه از کانال دو پخش میکنه به اسم : رشد جنین
خیلی قشنگ و جالبه.
و در واقع به قول تو ، به طرز وحشتناک و دیوانه کننده ای عظیم و عجیب و باشکوهه.
بوجود اومدن یه موجود زنده ، از هیچی ، واقعن معجزه س.
حالا رشد جنین جای خود. رسیدن یه بچه 40 - 50 سانتی 3 کیلویی به یه آدم با جثه 180 سانتی 80 کیلویی ، بازم خودش یه مسئله دیگه س.
رسیدن یه آدم به وزن 110 کیلو که دیگه فاجعه س.
خب پدر جان ، یه خورده رژیم بگیر.
لایک به جمله ی آخرت:))
خیلی از اونایی که تجربه ی این کار رو دارن میگن حس خوبیه!
واااااااااااااااای نگو محسن خان اولندش که همچین باد اورده وو از هیچی که شما میگید نیست دومندش من عااااااااااااشق مادر شدنم قراره با اقامون صحبت کنم 6 تا دختر بیاریم 6 تا پسر
ولی بنظر من حس قشنگیه که تو باید از ی شیشه نه ماه کنار سنگ مراقبت کنی!
سلام محسن جان یه کتاب هست به این موضوع ربط داره معرفیش میکنم و برات میفرستم زیاد بلند نیس
منم از وقتی خوندمش یکم نسبت به مادر شدن نظرم عوض شده
یک چیزی که هست وقتی حسهای دخترونه و زنونه نداری نباید دربارهش نظر بدی.
اما اینکه چنین اتفاق عظیم و شکوهمندی هرروز کنار گوشمون اتفاق میفته و ما دیگه حواسمون نیست، تعجب نمیکنیم ازش، که عادت کردیم، .. من با این فعل عادت کردیم مشکل دارم اصلا. چرا نمیشه عادت نکنیم؟
سلام
شما به اسپرم و تخمک،به این سلول های پیچیده می گید هیچ؟
خیلی وحشتناکه دعوت کردن موجود لطیفی مثل نوزاد به دنیایی که حتی نمی شه یک ساعت بعدش رو تضمین کرد...
من خیلی دوست دارم وقتی بچه تو شکممه فقط باهاش حرف بزنم و از این رو لمسش کنم. ای خدا! یعنی اون روز می رسه؟!