یک چند شماره ای دیگر ...

1- آن خبر گنده و حدوث عظیم که چن روز پیش عرض کردیم این بود که هفتهء پیش ما با رئیسمان حرفمان شد و دعوا کردیم و صدایمان را برای هم بردیم بالا و الفاظی که نباید به کار بردیم و دست آخر اینجانب یک لگد زدیم زیر ماتحت یکسری پروژکتور و جعبه و یونولیت که وسط شرکت ولو بود و ژیلهء مان را تن کردیم و کیفمان را ورداشتیم و زدیم بیرون و دیگر مراجعت نکردیم ! ... یعنی بعد از حدود چهار سال کرگدنحمالی در آن شرکت ، بلاخره به اینجایمان رسید ( دقیقن اینجا ها ! ) و ترک کار کردیم عینهو ترک زمین که سه هیچ به نفع تیم حریف محسوب می شود ! ... یعنی خلاصه بیکار شدیم سر سیاه زمستان با چن سر عائله و چن تا بچچهء قد و نیمقد ! 

2- پریشب وختی ایرن سرپا و سرحال از در خانهء کیامهر اینا وارد شد انگار دنیا را به من دادند ... خدا شاهد است دارم راستش را می گویم شاید بخندید ولی از خوشحالی بغض داشتم ... بعد هم که در اثنای مهمانی محسن گفت و خندید و رقصید ، این خوشحالی و بغض مکرر شد ... 

3- کیامهر توی وبلاگش یک چت روم راه انداخته که فک میکنم کار جالب و مفیدی باشد برای ایجاد صمیمیت بیشتر بین بچچه ها و مهم تر از آن حذف کامنتهای غیر ضروری سلام علیکی و چت کامنتی که بنظرم خیلی وختها به فضا و حس مطلب و پست نوشته شده لطمه می زند ... 

نظرات 54 + ارسال نظر
مهدی پژوم شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام اقا...
چند روزی ست که منتظر و چشم به راه پست جدیدیم از شما...
حال تان را با دیدن ایرن بانو درک می کن ام که خود به همین حال دچار شدم...
دچار یعنی عاشق؟؟؟

هاله بانو شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

الان من بگم اوووووووووول دعوام نمی کنید؟؟؟؟

هاله بانو شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

یعنی باید می گفتم سوم
در مورد ایرن خیلی خوشحال شدم
اما برای بیکاری خیلی ناراحت شدم چون خیلی بده کمکی از دست من بر می یاد؟ اگه بدونم تو چه کاری بودید شاید به موردی برخورد کنم خدا رو چه دیدید شاید کاری پیدا شد و شما هم وقت داشتید منو دعوا کنید
در ضمن من هنوز هم اون چت روم رو دوست ندارم

الهه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

مررررررررسی مررررررررررررسی مررررررررررررررسی که نوشتین....
همیشه قبل از هر تغییر بزرگ و هر موفقیتی یه استاپ و زمین خوردن و حتی عقب نشینی لازمه....مطمئنم که زندگیتون یه تحول مثبت پیدا میکنه....دعا میکنم براتون به شددددت....
خدا رو شکر که ایرن حالش خوبه و همینطور آقا محسن ایرن....
چت روم هم که اومدیم و شما رفتین!

هاله بانو شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

من مطمئنم قبل از من دو نفر کامنت گذاشته بودن؟؟؟ چرا یه کامنت خورده شد؟؟؟

بهاره شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ب.ظ http://http://maloskjooo.blogsky.com/

سلام محسن جان
خیلی ناراحت شدم که از کار بی کار شدی درک می کنم امیدوارم یک کارخوب بهتر از کار قبلی ت پیدا کنی
می فههممممم چی حسی داشتی داری چون من روز 28/12/1389 با شرکت دعوا کردم ولی امیدوارم توعشقت هم سربلند بشی

کرگدن شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ

کللن مث اینکه اسفند و فروردین ماه اخراجی هاس !
از شرکت قبلی هم اواخر اسفند ۸۶ زدم بیرون ...
البته اونجا نزدم بیرون ، زدنم بیرون !!

کیامهر شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:23 ب.ظ

اولا که فدای سرت
امیدوارم خیلی زود بری سر کار بهتر
شاید قسمت بوده
برای گذار از دوره کرگدنحمالی به کرگدنسالاری باید همچین اتفاقی می افتاد

دوما من هم با دیدن ایرن خیلی خوشحال شدم
حیف که اسلام به خطر می افتاد وگرنه می رفتیم لپش را می کشیدیم
خاک عالم ...
و محسن هم حالش خوش و خرم بود شکر خدا
خدا رو شکر دیدی چه آتیشی سوزوند فرفری ؟
دارد به روزهای اوجش بر می گرد گویا
امیدوارم این فصل بدون آسیب دیدگی به ترکیب اصلی تیم برگردد

سوما
آقا چتروم که متعلق است به شما و ایده اولیه اش هم که خودتان داده بودید
زحمتش هم بچه ها کشیدند
انشاء الله یک سر و سامون حسابی به شکل و قیافه اش میدیم و چت روم مشترکمان را مفتتح می کنیم
( افتتاحی در حد انفجار )

چهارما
خوشحالم که دوباره نوشتید قربان
دلمون پوکید ...


کیامهر شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ

میگم حالا که کارتون به اخراجی ها کشید
یک وقت به جدایی نادر از سیمین نکشد خدای نکرده ؟

کرگدن شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ

بعید هم نیست !!

فاطمه (شمیم یار شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ

سلاممممم
عیب نداره ...یک کرگدن غیور و زحمتکش هیچوقت در برابر روزگار کم نمیاره که مگه نه؟
خدا روشکر بای سلامتی دوستان...
سومندش ای بابا کیامهر مردم یه فیلم دیدن دلیل نداره جوگیر شن خوب

وانیا شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:13 ب.ظ

سلام
اینقد کیف میکنم از این ژستا دعوا کنی بعد داد بزنی بعد یهو یه چیزی رو شوت کنی و بزنی بیرون و سبک شی در حد همه چی حتی خالی شدنه جیبت
خوشم میاد از این خاکی رفتنا
ایرن رو براش خوشحالم
کیامهر چقد حرف زدی تو یه کامنت تازه نصفشم که دوباره دادی
آقا من کلا خیلی حرف دارم ولی باید برم جهت تناسب اندام پیاده روی و وقت ندارم چه ربطی داشت به اینجا نمیدونم اما خداییش محسن حال کردم با اون زدن زیر ماتحت خودت

کرگدن شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ

ماتحت خودم نه !
ماتحت وسایل مذکور !!
( البته در اصل توفیری هم ندارد ) !

میلاد شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ

محسن خان انشاالله که هرچه سریع تر کار دلخواهتونو پیدا کنید

راستش من زیاد ناراحت نشدم چون حتما با دلیل این کارو کردید چون بعیده فقط از سر عصبانیت ترک کرده باشید
پس انشالله که خیر و به زودیه زودم دوباره کار دلخواه شروع میکنید در یه جای بهتر و با شرایط بهتر

درضمن اقا بابت اطلاع رسانیتون بسیار سپاسگذاریممم
خیلی کیف میدهد

تلخ شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://chekhov.blogfa.com/

یعنی دوست دارم چندسال دیگه برخورد تو و رئیست را توی یک مهمونی ببینم!
خنده های زورکی!
دست دادن از سر اکراه!
فحش های تو دل
یا شاید محکم درآغوش گرفتن همدیگه و خندیدن به روزگار و روزی که زدید به تیپ وتاپ هم!
نمیدونم!ولی هرچی هست جالبه!

تلخ شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ http://chekhov.blogfa.com/

ببین محسن جان!اول یک فکری به حال خودت بکن بعدا ما را بفرست سرکار!
عزیزجان میریم چت روم کیامهر،پرنده پر نمیزنه!یعی اصلا خبری نیست!صفحه سفید!ایراد از سیستم منه؟چیزی باید نصب کنم یا کلا سر کاریم
چمیدونم فلشی چیزی؟

محدثه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

ایشالا که زود زود زود زود یه کار خوب پیدا میکنین!
خدارو شکر که خوب شدن!
:)
آپم هستم راستی!
و در آخر اینکه جدی جدی امیدوارم زود زود یه کار خوب پیدا کنید!

تیراژه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام استاد....کرگدن کرگدن است ...با کار و بی کارش توفیری ندارد...ولی محسن باقرلو فرق میکنه اوضاعش....یه ذره دورخیز میکنه....تا سر فرصت همه چیو بالا پایین کنه....بعد ببینه وقتشه یا نه..که بره سراغ یه کار جدید یا حتی همون کار قبلی...مهم اینه که زندگی باید بچرخه...وگرنه فرسودگی که یک قصه ی تکراریه...پس مشام الکن ما درست حدس زده بود..خوشحالم از جشن تولد شاد مریم بانو..خدا روز کلا روز مزخرفی بود...خدا اموات کیامهر خان رو بیامرزه که به دادم رسید....بگذریم...کرگدن کرگدن است..همیشه..

تیراژه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:26 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

منظورم از خدا روز ...دیروز بودنمیدونم چرا اینطوری نوشتم!!!!اثرات جان به لب شدگی این چند روزه !!!که هی دور خوردیم و خوردیم در این چرخ دوارتان تا بفهمیم چه شده..!

آلن شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:27 ب.ظ

نمی دونم بابت خبر دوم خوشحال باشم ، یا بابت خبر اول ناراحت.

امیدوارم که هر چه زودتر یه کار خیلی خیلی بهتر پیدا کنی.

خدا رو شکر که حال ایرن و به تبعش حال محسن خوب شده.

چت روم چیز خوبی است.

وروجک شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

1)عیبی نداره غصه نخور ننه شیرت خشک میشه ببین روزیت کجاس کار همونجا پیدا میشه
2)والا الان گفتی منم بغض کردم ایشالا همیشه شاد و سالم باشن و دیگه هیچ مشکلی براشون پیش نیاد
3)هنوز امتحان نکردم این چترومو ایشالا به زودی میرم ببینم چه خبره

گل گیسو شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
1.فدای سرتون،ایشاا... یه کار بهتر پیدا میکنین
2.امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشن
3.خیلی ایده ی خوبیه

ایرن شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ

مرسی محسن که این قدر حال من برات مهم بوده و هست...کرگدن به این دل نازکی و مهربانی و معرفت یک دانه است و اون هم خودتی....
از دوران بیکاری استفاده کن که من امروز سر کار جر خوردم این قدر کار کردم و مدیرم با اعصابم بازی کرد.
همش یاد تو بودم که الان سرکار نیستی....
بهترین شغل داشتن یه ارث گنده است.....

نیما شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ

قربان بی خیال . دنیا که به آخر نرسیده هوم . چیزی که زیاده کار !

خوبه که ایرن بانو و محسن خان حالشون خوبه !

عجب جایی راه انداختین . خداییش به کیا نگفتم ولی جدیدا از کامنتدونی بلاگش زیاد راضی نبودم . کامنتهای مربوط به شدت کم شده بود !

تیراژه (مهرداد) شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.teerajeh.persianblog.ir

پس به سلامتی الان من و شما همکار شدیم :د

م . ح . م . د شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://baghema.blogsky.com/

۱ . بگم قسمت بوده شاید بشه یک شعار ... پس نمیگم
هرچند واقعا قسمت هست ها ...
فقط امیدوارم یجا بهتر بری که آرامش بیشتری داشته باشی ... هرچند یکی نیست بگه آخه بچچه کجای این اداره ها و شرکتها آرامش هست ؟!

2 . خدا رو شکر ... آقا جای ما هم خالی بودا برای رقص ... اونم رقص کردی

3 . خیلی ایده ی باحالیه ، به خصوص واسه ما دانشجوی های اسلامی که صبح تا شب بیکاریم ، دیگه میریم اونجا و کلا رخت خواب میندازیم ...

4 . نبود ؟!

پارسدخت شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://marzbanname.blogsky.com

ای ول خوشم اومد !!!
گرچه من اصولا صلح و مبارزه ی بی خشونتم که یه کم با این زدن زیر ما تحت پروژکتور منافات داره
اما کلا آدم نباید زیر بار حرف زور بره
حالا چه با خشونت
چه بی خشونت
.
.
مرزبان نامه آپه
حتما بیای ها
منتظرتم

حبیب شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://artooni.blogsky.com

ما کماکان زنده ایم و نفس میکشیم [نیشخند]

پارسدخت شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://marzbanname.blogsky.com

آقا ما اومدیم یک کلوم حرف درست حسابی بزنیم دوباره این ویروس بی سوادیمون فعال شد
اون بالا اومدیم بنویسیم ما صلح طلبیم
طلبشو یادم رفت
.
.
وقتی خانواده به آموزش بچه اهمیت نده گلاب به روت میشه من

دختر چهل گیس بهار شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://farzanetarin61.blogsky.com/

منم از بعد عید دنبال کار میگردم بدجور ..
چرا تازگی هر کسی رو که میبینی دنبال کار میگرده ؟؟..
خدا بزرگه .. درست میشه .. اصلن خودتونو ناراحت نکنید .. همه چیز درست میشه

مریم شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

1- چه بهتر واسه روحتون. چه بد واسه خونتون.
2- جدا بهترن این دختر بادهای بنفش تیره؟ الهی شکر.
3- چه جالب. خوشمان آمد.

واحه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ

بهتون تبریک می گم بهترین کار ممکن رو انجام دادید، کاری که سوهان اعصاب و روح آدم باشه باید گذاشتش کنار...

دیشب با دوستی صحبت می کردم می گفت یه دوره ای روزهای به شدت بحرانی رو گذروندم یه نفر بهم گفت با تنهاییت حال کن! می گفت نفهمیدم چی می گه! یه روز ساعت ۴ صبح رفتم کوه دارآباد نشسته بودم تو تنهاییم یه دفعه دیدم چقدر اطرافم زباله است! می گفت باورت نمی شه من اون سال نزدیک یکماه تمام تو دره دارآباد به اندازه یک تپه زباله رو جمع کردم می گفت ماشینهای شهرداری هم حاضر نبودند بیایند ببرندش یک پول دستی دادم به کارگرهای شهرداری تا پایین دره اومدند و کیسه ها رو بار زدند و بردند...
می گفت اون یکماه کلا حال من رو عوض کرد و تازه فهمیدم با تنهاییت حال کن یعنی چی!
خداییش آدم باید برای دل خودش کار کنه گور بابای همه چی صلوات!

ژاکلین شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

بعضی وقتا خیلی دلم می خواد وسط دانشکده وایسم و بگم گور پدر همتون....اصلا استخدام به جهنم...بعد هم یه چیز بزرگ رو محکم پرت کنم تو صورت رئیس دانشکده که با اینکه متخصصه اما از کلم هم کمتر می فهمه!!!(هنوز اون چیز بزرگو پیدا نکردم!) خیلی وقتا دلم می خواد...اما همچین جسارتیو فقط عمو محسن داره....دلم گرفت به خاطر چیزی که ناراحتت کرد...اما بیشتر حسودیم شد........راستش لذت اون خالی شدن گاهی به آرامش کاذب این همه مدت و این همه تحمل می ارزه به خدا!
بغضتو نبینم عمو!(ترجمه: بغضت تو حلقم!)
امروز وسط یه خیابون پر ترافیک تو شکم گربه ای که بهش می گن ایران داشتم از تو حرف می زدم...با دوستم! باور کن!

حرفخونه شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ

بابت خبر ول خیلی خیلی ناراحت شدم. هرچند که تجربه بهم ثابت کرده هروقت خودم یا همسرم از کاری اومدیم بیرون ، خدا رو شکر کمی بعد راه بهتری برامون باز شده. فقط این مدتی که وقفه میوفته کمی فرساینده اس.
بابت ایرن عزیز خیلی خوشحالم. امیدوارم روحیه اش خیلی زود خوب و خوب و خوب تر شه.جسم آسیب دیده ،ترمیم میشه اما روح آسیب دیده....زمان نیاز داره و خواست شخص.
خبر سوم هم.....فرقی برای من که نداره. چون خیلی جدیدم نسبت به بقیه بچه ها...کلن روم نمیشه بیام وسط حرفا و بحث هاتون.

وانیا شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ

سلام اومدم بگم حس حرف زدنمان پرید
عجیب پر کشید و رفت

ناهید یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ

عدو سبب خیر شود اگر خدا خواهد.البته از تو حرکت از خدا برکت رو هرگز فراموش نکنید.این کسی میگه که بارها افتاد وبلند شد..موفق باشی

مکث یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ق.ظ http://maks2011.blogsky.com

ای وای از این بیکاری. محسن من خیلی ناراحتم. نگی چرا؟ اما ناراحتم. عصبی ام اصلا از اینکه بیکار شدی. اگر خبر خوب سلامتی ایرن نبود واقعا اذیت می شدم. مهارت داری در نوشتن که این خبر خوب و چسبوندی به اون خبر بد اولی.

شهاب آسمانی یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ق.ظ http://empyrean.blogfa.com

وااااای ...!
حالا میخوای چیکار کنی ...!؟
امیدوارم هر چه زودتر یه کار بهتر پیدا کنی ...

سمیرا یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

بهت تبریک میگم نه به خاطر بیکار شدنت به خاطر جسارتی که چند ساله ته دلم مونده و نتونستم انجامش بدم...مطمئن باش تو بیکار نمی مونی اما همینکه عرضه به خرج دادی اون لگدو زدی و صداتو بردی بالا یعنی از امثال ماها خیلی جلوتری....ای ول

بی تا یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ http://khanoomek.blogfa.com/

سه شماره ای خوبی بود ... خرسند شدیم از شماره ی یک علی الخصوص ... حرکتی بود در راستای حرکتهای مردمی سوریه و یمن و مصر و ...

فرناز یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://www.zolaleen.persianblog.ir

من هم برای ایرن عزیز خوشحالم.
از میا هم ممنونم
و ا زهمه مهمتر..شک نکن که راه بهتری منتظرته ..یک جای توپ...
و کلن اینکه
تو میتونی

منجوق یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

خوش به حالت آی دلم می خواد این کارو بکنم
دعوا با رئیسم و لگد زدن به مونیتور البته فحشش رو نه
ولی چی بگم این تورم نمی ذاره

هیشـــکی ! یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://hishkii.blogsky.com

سلام عزیز

اولندش که خدا بزرگه مطمئنم که یه کار بهتر جور میشه آقا تا فرصت هست عشق کن همین چند روز کار خوب پیدا میشه اون وخت وخت سر خاروندنم نداریااا

دویومندش که خودت دیدی که منم همین حس و حال و داشتم بال بال زدم تا ایرنو سلامت ببینم . خوشحالم که حالش بهتره

آوا یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ

کامنت من کووووووووووووو؟؟؟!!!!!!!
همون دیروز گذاشتم م م م
همون اولابود!!!!!!!!!!!
کجارفته یعنی!!!!!
یاحق...

مامانگار یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ

...هم خوب شد..هم حیف !!..
..خوب شد چون با عذاب می رفتی شرکت ..
..حیف شد..چون اون سوژه های مسیرت تا یوسف آباد خیلی بکر بودن !..
...از خبر سلامتی ایرن هم خیلی شادشدیم..ممنون..

...راستی طرز کار استفاده از چت روم رو هم میشه بنویسین بزنین دیوار !..

سوسک سیاه! یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.sooksesia.persianblog.ir

اقا مژده مژده برا همه بچه های امینوسی...امینوس رفع فیلتر شد!!!

وانیا یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:17 ب.ظ

السلام

عاطفه یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ

خوشحالم که ایرن حالش بهتره..
چت رومم که فعلن چیزی در موردش نمیگم!
و اما در مورد کار.. آقا من دیروز رفتم یه جا مصاحبه ی کاری توشهرداری.. مدیر بخش مطالعات اجتماعیش یه مرده 35-36ساله بود.. مهندس مکانیک! نشسته بود پشت میزش و از من سوال میکرد.. اونم چه سوالایی! دلم میخواست میزو بکویم توسرش.. یا حتی از اتاق بزنم بیرون.. نمیدونی چقدر تحمل کردم تواون نیم ساعت! فک کن ازمن پرسید به نظر شما کار گروه مطالعات اجتماعیه توشهرداری چیه؟ یعنی من تو رو اینجا بگیرم تو ایناجا باید چکاره بشی! خب بگو تو خودت باید اینو تعریف کنی! من چه میدونم که توی مهندس برای من چه وظیفه ای تعریف کردی.. یا اصلن فرق کار گروه اجتماعی شهرداری با استانداری چیه!

دکولته بانو یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ

راضیم به رضای تو ... منم با دیدن ایرن سرپا مثل همین الان که داشتم بهت می گفتم...بغض کردم...انگار...و منم از دیدن محسن خوشحال و وخ همیشگی مون...حال کردم...امیدوارم روز به روز بهتر و شاتر باشن...دینگ دینگ...

ح-جیمی یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ب.ظ http://h-jimi.blogfa.com

تسلیت میگم از دست دادنه کار تون رو!:دی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.