اینقدر حرکت بچه ها برای مرحوم شیرزاد زیبا و عالی بود که اتفاقی تو یکی از وبلاگ ها رفتم .بدون اینکه شما رو بشناسه و کلا از جمع کسیو بشناسه از شما و کارتون برای این خدا بیامرز نوشته بود و گفته بود با خوندن مطالب اشکش ناخودآگاه سرازیر شده .
آقا محسن یه اعتراف که اولین بار برای شما میکنم و شما اولین نفر هستی که مشنوین : من فقط تو کل اینهمه وبلاگ نویسی با بعضی از نوشته های شما بغضم ترکید و نتونستم خودمو کنترل کنم . احساستون رو خوب میفهمم تو بعضی از نوشته ها... شاد باشین و برقرار
دست تنهایی هوای کوه کندن کرده است من یقین دارم کمی فرهاد شیرین میزند
کرگدن
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ
آره محشره محمد ... دیوانه کننده س این بیت ... عاطفه نوشته بودش ... امروز عصر با مریم و مریم شیرزاد رفتیم بهشت زهرا ... غروب بود و نارنجی خورشید که کم کم می رفت پشت ابرا ... موقع اومدن از نگاههای مریم به قطعه ۷۴ قشنگ حس میکردم این بیت رو ...
کرگدن
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:44 ب.ظ
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند
خدا رحمتش کنه. این مرگ رو به خودش تبریک میگم و به خانوادش تسلیت.
کرگدن
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:13 ق.ظ
آره مجتبی جان خوب که فک می کنم می بینم به خود نازنینش تبریک داره جددن اینروزا دیگه نیست همچین مرامی ... اصلن اینروزا دیگه کسی دمبال نجات کسی جز خودش نیست ... خیلی وخته که این چیزا دیگه فقط مال توی فیلماس ...
میدونی محسن خان . من اصلا آقاشیرزاد رو نمیشناختم درحد خوندن اسمش تو وبلاگ شما یا کیامهر ولی این مدت شاید به اندازه ی شما ناراحت شدم و بغض کردم و گریه . وقتی پستای شما ، کیامهر و بقیه بچه هارو میخونم افسوس می خورم که چرا زودتر با ایشون آشنا نشدم . آقاشیرزاد آدم بزرگی بود و سربلند و با افتخار هم رفت . روحش شاد . به رفاقت و مرام و دوستی شما بچه ها غبطه میخورم و خوشحالم که باهاتون آشنا شدم . دلم میخواست اینارو بگم . مرسی .
دل به دلبر گر سپاری دل بری دل بری کن تا بیابی دلبری هرکه انسانست از این سان خوانمش آن چنان انسان بسی به از پری از سر سر در گذر چون عاشقان عشقبازی نیست کار سرسری گر بیاری جام می یابی ز ما هر چه آری نزد ما آن را بری جان به جانان ده بسی نامش مبر حیف باشد نام جائی گر بری
سلام آقا محسن دل کندن سخت نیست ... غیر ممکنه ... با تمام وجودم درک میکنم اینو ... مرگ عزیز روده اندوهیه که هیچوقت خشک نمیشه و تا ابدالدهر جاریه ... اینو هیچکس نمیتونه درک کنه جز کسی که عزیز از دست داده ست . منی که از دور فقط نظاره گره شما هستم و بیرون گود نشستم نمیتونم شمایی رو که با تمام ذرات وجودتون درگیر این غم بی پایان شدین رو درک کنم ... هرچی هم بگم مرگ حقه و غصه نخورید و این حرفها اراجیفه ... اونم منی که بارها گفتم اگه فلان کس رو از دست بدم یه روز هم زنده نمیمونم ... منی که شاهد مادر همیشه عزادارم هستم که با گذشته 24 سال از مرگ همسرش هنوز نتونسته دل بکنه ... دیگه چه برسه به شمایی که کمتر از 1 ماهه که عزیزتون رو از دست دادید ... فقط صبر و آرامش براتون آرزومندم ...
اینقدر حرکت بچه ها برای مرحوم شیرزاد زیبا و عالی بود که اتفاقی تو یکی از وبلاگ ها رفتم .بدون اینکه شما رو بشناسه و کلا از جمع کسیو بشناسه از شما و کارتون برای این خدا بیامرز نوشته بود و گفته بود با خوندن مطالب اشکش ناخودآگاه سرازیر شده .
آقا محسن یه اعتراف که اولین بار برای شما میکنم و شما اولین نفر هستی که مشنوین :
من فقط تو کل اینهمه وبلاگ نویسی با بعضی از نوشته های شما بغضم ترکید و نتونستم خودمو کنترل کنم .
احساستون رو خوب میفهمم تو بعضی از نوشته ها...
شاد باشین و برقرار
واقعا هم سخته...فراموش کردن و دل کندن در مواردی غیر ممکنه...من هم تجربه ش کردم...
آسون نیست ...خیلی سخته ،خیلی...
جون کندن آسونتر از دل کندنه.....
با این یه بیت شعر خلاصم کردین از بغضی که از سر شب تا حالا ول کن من نبود و راه نفسمو بسته بود......
خیلی قشنگ بود محسن خان ... خیلی
تیر آخرو تو میزنی محسن
نمیدونم این غده های سربسته چه جوری یکی یکی سرباز میکنن و به گند میکشن روزهامو
حیف که باید لال باشم
درگیرمْ
در گیر ِ خودمْ
که گیر ِ تُو مآنده !
دست تنهایی هوای کوه کندن کرده است
من یقین دارم کمی فرهاد شیرین میزند
آره محشره محمد ...
دیوانه کننده س این بیت ...
عاطفه نوشته بودش ...
امروز عصر با مریم و مریم شیرزاد
رفتیم بهشت زهرا ...
غروب بود و نارنجی خورشید
که کم کم می رفت پشت ابرا ...
موقع اومدن از نگاههای مریم به قطعه ۷۴
قشنگ حس میکردم این بیت رو ...
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
عمو محسن حرف دلت همیشه اینقدر صادقانه اس که به دل می شینه!
خدا رحمتش کنه.
این مرگ رو به خودش تبریک میگم
و
به خانوادش تسلیت.
آره مجتبی جان
خوب که فک می کنم
می بینم به خود نازنینش تبریک داره
جددن اینروزا دیگه نیست همچین مرامی ...
اصلن اینروزا دیگه کسی دمبال نجات کسی جز خودش نیست ...
خیلی وخته که این چیزا دیگه فقط مال توی فیلماس ...
لعنت به این زندگی... همش همینه... دل بستن و دل کندن... خوش به حال اونایی که از این دور لعنتی راحت شدند...
سلام شهریار . فوق العاده است . خودم با خوندنش خیلی گریه کردم . مرسی .
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
.
.
.
سعدیا نامتناسب حیوانی باشد
هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست
میدونی محسن خان . من اصلا آقاشیرزاد رو نمیشناختم درحد خوندن اسمش تو وبلاگ شما یا کیامهر ولی این مدت شاید به اندازه ی شما ناراحت شدم و بغض کردم و گریه . وقتی پستای شما ، کیامهر و بقیه بچه هارو میخونم افسوس می خورم که چرا زودتر با ایشون آشنا نشدم . آقاشیرزاد آدم بزرگی بود و سربلند و با افتخار هم رفت . روحش شاد . به رفاقت و مرام و دوستی شما بچه ها غبطه میخورم و خوشحالم که باهاتون آشنا شدم . دلم میخواست اینارو بگم . مرسی .
خیلی قشنگ بود محسن...خیلللللللللللی
شور شیرین به سر هر که فتد کوهکن است
دل به دلبر گر سپاری دل بری
دل بری کن تا بیابی دلبری
هرکه انسانست از این سان خوانمش
آن چنان انسان بسی به از پری
از سر سر در گذر چون عاشقان
عشقبازی نیست کار سرسری
گر بیاری جام می یابی ز ما
هر چه آری نزد ما آن را بری
جان به جانان ده بسی نامش مبر
حیف باشد نام جائی گر بری
باغبان گر ۵ روزی صحبت گل بایدش
در جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
روحش شاد ...
مطمئین باش آقا شیرزاد جای خوبی رفته
دقیقن همینطوره..
قشنگ بود آقا
آدمی موجود فراموش کاریه محسن خان... هرچقدر هم که طرف مقابلش عزیز باشه هرچقدررررررررر
سلام آقا محسن
دل کندن سخت نیست ... غیر ممکنه ... با تمام وجودم درک میکنم اینو ... مرگ عزیز روده اندوهیه که هیچوقت خشک نمیشه و تا ابدالدهر جاریه ... اینو هیچکس نمیتونه درک کنه جز کسی که عزیز از دست داده ست . منی که از دور فقط نظاره گره شما هستم و بیرون گود نشستم نمیتونم شمایی رو که با تمام ذرات وجودتون درگیر این غم بی پایان شدین رو درک کنم ... هرچی هم بگم مرگ حقه و غصه نخورید و این حرفها اراجیفه ... اونم منی که بارها گفتم اگه فلان کس رو از دست بدم یه روز هم زنده نمیمونم ... منی که شاهد مادر همیشه عزادارم هستم که با گذشته 24 سال از مرگ همسرش هنوز نتونسته دل بکنه ... دیگه چه برسه به شمایی که کمتر از 1 ماهه که عزیزتون رو از دست دادید ...
فقط صبر و آرامش براتون آرزومندم ...
کاش این دلبستگی ها نبود ...
...
محشر بود این بیت .
قربان دیدار شما و دوستان سعادتی بود . ایشالا بازهم ببینیمتون ، این دقعه مشهد ولی !
چه شعری بود...
Hunting you i can smell you - alive
Your heart pounding in my head
چه کار کنم محسن که دلداری بلد نیستم. آرزوی آرامش برای اقای شیرزاد و صبوری برای توُ و مریمش و سایر دوستانتون دارم.
هی روزگار ...
سلاااااااااااااااااااااااام.
گاهی یه بیت شعر انگار کل حرف دل آدمو می زنه !
بدجور دل آدمو می لرزونه این شعر ، بغض ِ آدمو تازه تر می کنه !
دل کندن اگر حادثه ای آسان بود
فرهاد بجای بیستون دل می کند
دُر دَر دِل آن صدف،نمی ماند همی
صیاد بجای ماهی اش،دُر می کند
شهزادهء قصه ها به رویا میرفت
مه پاره به عشق آسمان،جان می کند
گروصل بُــدَش نهایت شمس وقمر
شب رختِ عزا و ماتم از بُن می کند
دیگه ادامش نیومد که
بنویسم..خوبه که
شما مینویسین
این بهترین
دلگرمیه
یاحق...
سلام
خوبید آقای باقرلو؟؟؟؟؟
چرا اینجا سفید شده؟؟؟
مراقب خودتون باشید
سلام خوبی عزیز؟!