خوشم میاد : 

1- گرفتن گوشها با انگشت زیر دوش آب گرم و گوش کردن به اون صدای گنگ لذت بخش 

2- زیر دندون حس کردن تُردی فلفل دلمه ای تازهء نگینی روی املت صبح جمعه

3- خانوم فیلمبردارای خوشگل و خوش هیکل مراسمای عروسی 

4- غذای نذری چرب داغ شده توی ظرف روحی  

5- لخت مادرزاد خوابیدن توو رختخواب بعد از یه حموم داغ 

بدم میاد : 

1- گشتن دمبالِ ( مثلن ) دسته کلید توی کیف زنونهء شلوغ پلوغ 

2- دستمال کاغذی خیس افتاده روو زمین سرامیک 

3- بدرفتاری راننده های ماشینای مدل بالا با بچچه جغله های دستفروش سرچارراه 

4- خاموش کردن سیگار توی لیوان و استکان و پیشدستی 

5- دمبال قند بدردبخور گشتن توی ریزه و خاکه قندای یه قندون کثیف

نظرات 36 + ارسال نظر
حک (مخاطب خاموش) دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ

خوشم میاد:
از این وبلاگ

بدم میاد :
از دشمنای صاحب این وبلاگ

حک (مخاطب خاموش) دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ

در ضمن اووول

محسن باقرلو دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ

بی خیال جان مولا !
من کی هستم که دشمن ام داشته باشم !!

تیراژه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

۱:مثل این میمونه که تو استخر بری زیر آب و بی خیال کلر و آلودگی و کوفت و زهرمار چشمهات رو باز کنی
۲:یا تکه های قارچ روی پیتزا ی مرغ به شرط اینکه آبدار نباشن
3:یا احیانا سرویس دهنده های مودب و خوش تیپ رستوران ها
4:کلا غذای نذری یه طعم خاصی داره....واسه من پر از نوستالژی بچگی هاست و البته کمی هم چاشنی عذاب وجدان و "چه بی دین و ایمون شدم من" هم قاطیشه
5:.....
_____________________________________
1: کلا از دنبال چیزی گشتن متنفرم ..هر چیزی و هرجا
2:مثل ته سیگار خیس تو فنجون چای
3:کلا از هرچه رفتار و سکنات از این قماش بی.. زا ..رم.
دلم میخواد روزی برسه که هیچ بچه یا پیرمرد یا پیرزنی رو تو خیابون به این وضع نبینم..(بزک نمیر بهار میاد!)
4:مخوصا بعدش اون لیوانه یه بویی میگیره که نگو...همچنین متنفرم از اینکه هرچیزی که به تخم مرغ یا مشتقاتش بستگی داره توی ظرف بمونه و خیس بشه که واقعا بوش برام غیر تحمله....و اینکه با همون اسکاچی که باهاش ظرفهای تخم مرغی رو شستن لیوان ها رو هم بشورن...یعنی این جور مواقع رسما بالا میارم
5:خب..من کلا چای ام رو با هرچیزی (حتی لواشک و آلبالو خشکه!) ممکنه بنوشم به جز قند...پس در این مورد چیزی نمیتونم بگم!

رعنا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

من 1 ( از خوشت میاد ها رو ) رو تا حالا امتحان نکردم ...

ولی از 2 ( بدت میاد ) بشدت بدم میاد ، بشدت بشدت ..

پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ق.ظ

درووووووووووووووووووود

تو بدم میادت ها من از ۴ امی متنفرم
یعنی حالم به هم میخوره کسی تو لیوان و پیشدستی سیگار خاموش کنه.. ناموشسو به صلابه میکشم
چنان مخم داغ میشه که فحشو میکشم بهش و نیگا نمیکنم طرف آشناست یا غریبه.. تو جمعه یا تنهان
کافی کسی تو لیوان سیگار خاموش کنه٬ تا یه هفته نمیتونم با لیوان آب بخورم
خاموش کردن سیگار تو لیوان مث اینه که خار مادر آدمو یکی کنن..

پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ

خوشم میاد از نوشتنت٬ از حرف زدنت٬ از آپ های دلیت

.
.
.

بدم میاد از خفه خون گرفتنت٬ از زانوی غم بغل کردنت٬ از مردنی شدنت

آوا سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ

۱-یاوقتی شیرجه میزنی محکم
توعمیق بشرطیکه بعدش.....
۲-کلا فلفل دلمه ای رو توغذا
دوست دارم.................
۳-کوچیک که بودم یه حس
خاص به این خانوماداشتم
۴-عاشق غذای نذریم به
خصوص قیمه های بی
نذیر ِ حاج حسن......
۵-با لباس خواب روکلا
دوست دارم.........
*********************
۱-بخصوص وقتایی که آدم عجله داره
۲-دستمال ِ آغشته به مخاط بینی
که این روزهابدجورتولید میشود
۳-بدرفتاری ِ هرمدلی بااینان
رابدم می آیدبغیرازایناییکه
هی گیر میدن بزورفال و
دستمال کاغذی بدن...
۴-کمتر با این فقره بر
خورد دارم اما بشدت
بدم می آید.........
۵-از هفت سالگی
دیگه قند نخوردم..
********************


آخ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ
که چه بووووووووووووویی
تو بلاگستان می پیچه
وقتایی که این جا آپ
میشه.........انگار
زمین ِ باغستان ِ
بلاگستان نفس
میکشه.......
خوشم میاد
خوشم میاد
یاحق...

سمیرا سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

از فلفل دلمه ای به هر شکلی بدم میاد یعنی بوش حالمو بد میکنه..املت صبح جمعه رو خیلی دوست دارم اونم با نون سنگک...غذای نذری هر چی باشه بدجوری دست و پامو میلرزونه انگار تو عمرم غذا نخوردم! از دنبال هر چیزی گشتن بدم میاد مخصوصا توی کیف خودم که همیشه عین بازار شامه...از دستمال کاغذی انداختن توی بشقاب غذا بعد از تموم شدنش متنفرم...اگه میتونستم همه بچه های سرچهار راهو میبردم خونه مون که دیگه توی سرما دنبال ماشینها ندون

ارش پیرزاده سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ

۱ - عاشق این حرکتم مخصوصا اگه یه صندلی پلاستکی هم تو حموم باشه بتونم بشینم برق رو هم خاموش کنم حمام ما هم که پنجره نداره میشه تاریکی ... تنها نوری که میاد از لای هواکش که اونم با چرخش فن خیلی زیبا میشه ...
۲- با فلفل دلمه تو املت هستم شدید ولی تا حالا این حس که گفتی تجربه نکردم
۳- اره باهات هستم منم دقت کردم .. مخصوصا اگه عروسی سطح پایین باشه بیشتر نمایان میشه
۴ - خیلی خوبه ...
۵- هم هستم ....
بدمیادها
۱ - معمولا اخرین چیزی که پیدا میشه
۲ - بدم نمیاد
۳ - مدل بالا یا پایین نداره واسم
۴ - من کلا از سیگار متنفرم
۵ - نه خوشمم میاد تازه

مونیس سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://tanazi.blogsky.com

املت را هستیم شدید . با فلفل بی فلفل با گوجه بی گوجه با تخم مرغ بی تخم مرغ !!!
در مورد آیتم ۵ هم معتقدیم لباس خواب جزء به دردنخورترین اختراعات بشر است !!

پیشی سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ق.ظ http://pishinebesht.blogsky.com

ترکیب حمام داغ و "املت شلاقی" می تونه روزمرگی زندگی رو برای هر روز من معنی کنه ... معنی لذت در لحظه و فرای هر لحظه!

وانیا سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

خوشم میاد
از صدایه نامفهومی که خودشو جر میده تا بفهمیش یا خودتو جر میدی تا بفهمیش

بدم میاد از قند کلا چه برسه به دنبالش گشتن اونم وسط کلی خاکه قند

بدم میاد از دستمال کاغذی خیس

بدم میاد از همه ی این بدم میادات

محبوب سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

یعنی با عین ده تاش موافقم باهات به شدت...

با این تفاوت که من کلا از قند بدم میاد... چه ریز چه درشت

آلن سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

" خوشم میاد از نوشتنت٬ از حرف زدنت٬ از آپ های دلیت

بدم میاد از خفه خون گرفتنت٬ از زانوی غم بغل کردنت٬ از مردنی شدنت "

لایک به شدت هر چه تمام تر

آلن سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ

خوشم میاد، بدم میاد این سری ت خیلی باحال شده.
از دفعه های قبل بامزه تره ، به نظر من البته.

از آیتم 1 بدم میاد ، به شدت بدم میاد.
خیلی اعصابم رو خورد میکنه.

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

به به سلام به داداشی خودمون ....خوبی ایشالا؟

خوشم میاد از این و بلاگ و صاب وبلاگش حتی تو روزایی که آب و هوای دلتش ابریه...
کلن مخلصیم و اینا گوربابای هر کی که از اینجا و صاب وبلاگش بدش بیاد ...

میریم که داشته باشیم این پستو...

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

خوشم میاد:
1- این صدا که تو گوشم می پیچه فک میکنم تو یه راآب گیر کردم...

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

2- متنففرم از فلفل دلمه ای

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

3- چشم مریم روشن...خوشم باشه بشم باشه...چشتو درویش کن برادر من

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

4- آخ آخ نخ سوزن اگه قرمه سبزی مخلوط با برنج باشه ..اوومممممم تو ظرف روحی

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

5- ما هم ایضن

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

بدم میاد:
1- منم بدم میاد متنفففففرم ... از کیف و کمد و کشویی که توش سگ میزنه گربه بندری می رقصه متنففرم....ووای به روزی که دمبال یه چی ام باشم ...

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

2- چندشه مثل دمپایی ِ خیس تو دبلیو سی...

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

3- منم بدم میاد ...
یاد اون پستت افتادم که نوشته بودی یه موتوریه زد به سپر یا لاستیک ماشین یه خانومه...بعد خانومه فوشو کشید به طرف ...بعد گفته بودی حالا اگه یه ماشین مدل بالا بهش زده بود برخوردش اینجوری نبود کیفم می کرد تازه...یادت اومد یا بازم بگم؟!
دعوام نکن میدونم ربطی به اونی که شما گفتی نداشت...

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

4- آقاااا آقااااا داغ دل ما رو تازه کردین شوما...لطفن به دوستان حاضر در مهمونیا مونم اینو بگین...من روم نمیشه ... خعلییییی حال بهم زنه بوش...
پس خداوند متعال این زیرسیگاریو برا چی یا برا کی آفریده ؟

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

5- آره منم بدم میاد .... از قندای بزرگم بدم میاد وختی میذاری تو دهن لُپت باد می کنه انگار داری گوجه سبز می خوری هی باید قندا رو مث ِ برنج تو سینی پرت کنی بالا تا یه قند کوچیک تر پیدا کنی ...

منم به قندون کثیف حساسم دوس دارم قندون برق بزنه تهشم خاک قند نباشه..

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

داداشی میشه یه پست ِ " مغزای شیطون بلایی " بنویسی...میشه ؟ میشه؟

پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

دروووووووووووووووووووووووووود

اوقات شرعی و اذان ظهر به افق اونجای شما به خیر و خوشی و سعادت وعافیت ٬قربان
.
.
.


پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 ب.ظ

تا حالا شده یه چیزی بگی بعد از شدت حرومزادگیخودت هرررررررررر هررررررررررر بخندی؟!
الان من به کامنت بالا و شدت حرومزادگی خودم دارمهر هررررررررررر میخندم

هیشـــکی ! سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

حالا برامون کامنت نمیذاری و هر بار چشممون به در ِ نظر دونی خشک میشه و اینا انقد که زورمون میاد جواب کامنتای ملتو بدیم هیچ...

جواب سلام مونم نمیدی هیچ...

یادی از ما نمی کنی اونم هیچ...


کللن ما رو به..................هیچ....

اسممونم از لیست لینکدونیت پاااااااک می کنی؟!!!!

سرت سلامت...( مدیونی اگه یه وخ فک کنی ناراحت شدمااا)



پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ

همچنان..
کللن به خیر قربان!

مکث سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ب.ظ http://maks2011.blogsky.com

اییییی منم از دستمال کاغذی خیس بدم می یاد حتی توی ظرفشویی... اه اه اه...

من و من سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

در مورد بدت میاد شماره 3: حالا جدا از اینکه ماشینمون مدل بالا و اینا نیست اما بعضی از این جغله ها خیلی وحشین - جدا از اینکه این رفتار بد و زشتشون اکتساب شده از همین جامعه- اون شب یکیشون اومد شیشه ماشینو دستمال بکشه بعد من گفتم مرسی عزیزم نمیخوام. بعد شورو کرد به دستمال کشیدن و ادا درآوردن من خندم گرفت. بعد دقیقن وقت سبز شدن چاغ پرید رفت رو کاپوت و د به دستمال کشیدن. بعد من عصبانی و گیج بودم دادم درومد که بیا پایین و اینا. اومد پایین بعد من دور زدم رفتم اون لاین اومد پرید جلو ماشین و داد میزد میخندید. میتونم بشینم بگم خو این بچچه محصول همین خیابوناست اما اون لحظه من فقط یه راننده ی عصبانی بودم...

پاییز بلند سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

الان از من بزرگ دیت میاد محسن؟
آقا٬ من جان بزرگ ما طرفدارن امامزاده لو نیز کور کورانه و در جهت امامزاده لو پرستی و پواریدن پاچه و اینا غیره و ذالک در کنار امید برای بالا رفتن سهمیه یارانمون از شما بدمون میاد
.
.
.
میدونی اصن من مخالف هر دوشونم
هم این بچچه های کار اجباری و بزهکار و هم اون راننده های (شما رو نمیگم) از خود راضی و متکبر که انگار از یه جای فیل ماده افتادن که خیلی بده...

من و من چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ

هررررررررررررررر من از طرف همون راننده های متکبر و از خود راضی - دور از جون خودم!- می گم که همیشه آدم سر حال نیست و همیشه نمیتونه با همه ی آدما خوب رفتار کنه مخصوصن وقتی اون آدمها دارن به نحئی مزاحمت ایجاد می کنن. این حرفها کاملن به دور از پز های روشنفکرانه ست و ممکنه بابتش تکفیر بشم اما به هر حال چون تجربه ش رو داشتم صادقانه گفتم اینو. ضمن اینکه تمام سعیمو می کنم با همه ی آدما از جمله کودکان کار بهترین حالت رو در برخورد داشته باشم.
کف بزنید برای این همه خودزنی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.