ظهر نیمه آفتابی نیمه ابری جمعه س و نوجوونهای کوچه دارن پایهء مهتابی های ایام محرم رو توی سوراخ های فلزی از قبل کار گذاشته شده جاسازی می کنن ، گچ می گیرن ، سیم کشی برقشونو ردیف می کنن و لامپ های مهتابی رو جا می زنن و روشنشون می کنن ... دقیقن مث هر سال و دقیقن با همون شور و شوق ... طوری که انگار دارن مهمترین کار زندگیشون رو انجام میدن ... بنظر من بی تعارف باید قبول کرد که این شور و شوق نوجوونها و جوونهای جنوب شهر در ایام محرم که روحانیون و مداحا دلیلشو رسوخ فرهنگ عاشورایی در خون و گوشت و پوست بچچه شیعهء ایرانی عنوان می کنن ، دلایل خیلی زیاد دیگه ای داره که بحث کردن درباره ش هم تکراریه هم حوصله سربَره هم برای اونهایی که فقط کمی اهل اندیشه و تعقل هستن بدیهیه ...

نظرات 28 + ارسال نظر
دختری از یک شهر دور جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

من هیجوقت ادم مذهبی نبودم و هیچوقت ادم های مذهبی رو نفهمیدم...
بچچه های جنوب شهر هم شاید دنبال این کار میرن که شاید تفریح دیگه ای ندارن...
شاید اگه اونا هم مثل بچچه های بالای شهر یه ماشین چن صد میلیونی مینداختن زیر پاشون هیچوقت دنبال مذهب نمیرفتن...

دختری از یک شهر دور جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

فکر کنم شما هم منظورتون همین بود...

محسن باقرلو جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ

تقریبن ... البته این یکی از اون دلایل خیلی زیاد دیگه س !

علی جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.alirabiei.blogsky.com

آدم نه باید زیاد مذهبی مذهبی باشه نه زیاد ضد مذهبی و ...

من این طوریم. نه زیاد مذهبیم نه زیاد ضد مذهبی. هر چی جای خودشو داره

داود(خورشید نامه) جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ب.ظ

بله هزار دلیل داره ...یکیش همونیه که اخوندا می گن: یکیش

پروین جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

تسلیت میگم بهتون که حالا باید اقلا تا ده روز صداهای آزاردهندهء این بلندگوها رو تا دیروقت تحمل کنید. درسته که سرگرمی دورهء کوتاهی است برای بعضی از جوانها، ولی انصافا سروصدای آن خیلی اعصاب خردکننده است :(

مذهب و باورهای مذهبی بنظر من هم بخش بسیار بسیار کوچیکی از انگیزهء جوانان برای شرکت در این مراسم است. حنوب و شمال هم ندارد. به عقیدهء من امام حسین خودش اگر الآن بود در راءس مخالفان این مراسم بود.

واحه جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

شاید یکی از دلایلش اینه که نوجوونها دوست دارند مسئولیت کاری به عهده شون واگذار بشه تا ثابت کنند به بهترین شکل از پس انجامش بر می آیند اما اینجا در مملکت ما...

دلیل دیگرش نوعی از بروز هیجانات است...

شاید دلیل دیگر هم علاقمندی به کار جمعی و گروهی و حضور فعال تیمی... شاید امثال همین بچه ها قبل از انقلاب با همین انگیزه ها قاطی فعالیتهای سیاسی می شدند و عضو خونه های تیمی بدون اینکه دقیقا بدونند تو چه مسیری دارند قدم می گذارند...


و خیلی ها از امثال همین ها تو جبهه ها شهید شدند...
و همین ها هم اگر جنگی بشه جزو اولین گروههای داوطلبند... آماده قربانی شدن...


نمی دونم طفلک جهان سوم!

...

کلا حال خیلی مزخرفی دارم... از فکر کردن های بیهوده ای که به هیچ جا نمی رسند...

خوش به حال آدمهایی که کلا فکر نمی کنند و راحت زندگی می کنند!

سیندرلا جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ

پست صوتی تون رو چند روز پیش دانلود کردم گوش دادم با کلی تاخیر در باره ی عقیدتون درباره ی محرم خیلی چیزا دستم اومد و این پست و خیلی خوب درک کردم.
به نظر منم باید قلبی باشه همه چیز الان ایام محرم دقیقا" مصادف میشه با یه سری از امتحانای مهم من که باید شبا بشینم درس بخونم ولی خب میدونم خیلی برام سخت خواهد بود با اون همه سر رو صدایی که تو خیابونا هست.
بیشتر هم این بچه ها میفتن تو خیابونااااااااا(سنچ)درست گفتم آیا؟؟؟میکوبن.
دکتر مهندس بیکار نیستن که اخه .
من خودم عاشق امام حسین هستم ولی خوب این رفتارایی که ملت میکنن مزخرفه.خیلی مومنی بشین خونت دعاتو بخون چه کاریه ساعت 1 نصفه شب تبل بگویی نوحه بخونی خیابون آخه؟؟؟

نیما جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

دلیلش هرچیزی میتونه باشه از مسائل خونوادگی بگیر تا مسائل و گره های شخصی و جامعه و این چیزا. ولی یه برهه ی زمانی بدجور میخواستم قاطی این مسائل بشم که نشد. یعنی تا خطوط نماز جماعت اینا رسیدم ولی یه دفعه زدم بیرون . اصلن بیخیال!

زهرا جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ http://az-be.persianblog.ir

من اما فک میکنم امام حسین(ع) به واسطه اینکه هر چه داشت رو فدا کرد، خدا کاری کرد که همیشه و همه جا یادش زنده باشه... همه دلایلی که گفتین میتونه درست باشه اما به نظرم قالب نیست.. خیلی از همون جوونایی که ماشین چند صد ملیونی سوار میشن، شده حتی یه شب تو یه تکیه میرن ... من دیدم. ما این روزا به خاطر نقدهای زیاد و بزرگی که به حکومتمون داریم، و نیمی از مشکلاتی که حکومت ایجاد کرده، به خاطر بعضی زیاده روی ها به اسم دین بوده، نگاهمون به مذهب هم بدبینانه شده.. امام حسین(ع) قضیه اش خیلی متفاوت تر از این حرفاست...

واحه جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

یه برنامه زنده شبها از شبکه ۴ پخش می شه که من بعضی قسمتهاش رو نصفه نیمه دیدم... به نام زاویه...

چون زنده است و گفتگو و دو طرف گفتگو معمولا آدمهایی با عقاید کاملا متضاد هم جالبه...

دیرزو یک سر گفتگو شخصی بود به نام دکتر عبدالکریمی اگه اشتباه نکنم... می گفت در سی سال بعد از انقلاب تمام تلاش نظام برای اسلامی کردن هر چیزی منجر شد به رشد سکولاریسم و علاقمندی و سوق جوانان به سمت سکولاریسم... جالبه گفتگوهاش...

فرشته شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

اوهوووم...دقیقا ...


یاد اولین باری افتادم که صداتونو شنیدم..محرم بود و شما شاکی بودین از صدای مداح...چرا این روزا انقدر دارن زود میگذرن؟ یه سال شد یعنی؟؟؟

آقا طیب شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ

ای جامعه شناس اییییی آسیب شناس ایییی نظر یه پرداز اییییی تئوری شناس ای جامعه ای فرهنگ ای انسان

مهدی پژوم شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام آقا...
بیم راه افتادن بحثی می رود این جا و آن قدر سر کیف نیست ام که مثل آن روزها بتوان ام پی گیر باش ام.
طرفه آن که چون شما و بعضی دوستان ازار می بین ام این روزها
یاد به خاک و خون کشیده شدگان عاشورای پس از انتخابات گرامی...

مهسا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://mlovegod8.blogfa.com

اره خوب باید قبول کرد...:)

رعنا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

آره خوب خیلی دلیل ها داره
شایدم یکی از دلیلاشون دیدن معشوقشون تو اون سن نوجونی هست که بعدا" به عنوان اولین عشقشون ازش یاد میکنن .

آگوستین شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ق.ظ http://bernaddet.blogsky.com/

خواستم یه کامنت مبسوط بدم و قضیه رو از زاویه خودم موشکافی کنم تا برسم به جاهای خوبش،اما کامنت دیگر دوستان رو که خوندم... دیدم اینجا جاش نیست.بر باعث و بانی کسی که گودر رو تعطیل کرد لعنت...

میتینگ انلاین شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ق.ظ http://meetingonline2.blogfa.com

سلام
خودتون که حال ندارید، موشکافی رو به حال بقیه واگذار می کنید. قربان دلایل بسیاری داره که برخیش ذکر شد. داستان یا واقعیت، افسانه ای ست که در این سن و سال نوجوانی که اوج هیجانات همه جانبه در وجود و جسم یک نوجوان در حال رخداد است، ایشان را پر تلاطم می کند. بماند این خود نشان دادن ها و پتانسیلی که هر سو بکشیم می آید.
حکایت نوجوانی بچه های ایرانی، حکایت ریسمانی بر گردنم افکنده دوست ... !
واقعا دوست؟!؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

تیراژه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

خب ..پست که در لفافه به تمام گویا بود
کامنتها هم که به کمال
من چی بنویسم الان؟

یه زمانی این حال و هوا رو دوست داشتم..به خیالم بوی اسپند و عرفان می آمد از کوی برزن و عود و تنبور هفت آسمان
حالا ولی
جوگیری ای بیش نمیبینم این هیاهو را
به گمانم خود امام حسین(ع) هم سرسام میگیرد گاهی!

سمیرا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

شایدم واقعا کارشون از روی عشق باشه..کسی چه میدونه؟

فرزانه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

من از همین الان عزا گرفتم که ده - پونزده روز و شب باید با سردرد بخوابم و با سردرد بیدار شم. روز آخر هم اگه شب بری خیابون همه جا پر شده از زباله های ظرفهای یک بار مصرف. من نمیدونم کدوم دین و آیینی تو دنیا اعتقاد داره که باید بخاطر یه عده بقیه آزار ببینن. آخه این آدمهای محترم فکر نمی کنن که ملت فردا صبح باید برن سر کار. یک ماه که تو ماه رمضون مملکت فلج میشه. ده روز تو محرم و .... حالا نه این که تو سازمان های دولتی تو روز عادیش خیلی کار انجام میشه! پارسال زنگ زدم 110 گفتم این تکیه سر خیابون صدای بلندگوهاش تا ده تا کوچه اون ور تر هم میره چی کار باید کنیم؟ فرمودند باید بیایید کلانتری کتبا شکایت کنید و بعدش هم برید اداره اماکن و .... یعنی تا امسال من باید دنبال این شکایت می دویدم. فرمودند که اعتقاد بر اینه که هر چی صدای بلندگو بلندتر باشه ثواب بیشتری داره و گناهان بیشتری بخشیده میشه!!!!!!!!!!!! یعنی پلیسه خودش هم شاکی بودهاااااااا.

کولی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.kooli.blogfa.com

بدیهیه بدیهیه ...

فسیل شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.fosil.blogsky.com/

دلیلش هرچی باشه ولی من آی دوست دارم اینکارهارو
یکم محرم رو از حالت سوت و کور در میاره و اُپتیس اُپتیس میکنه

عاطی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ


محرمو عجی ی ی ی یب دووس ندارم!!!!

اینکه دخترای همسایه به هر دلیلی که هست می رن مسجد و دسته و هیئت و مادر گرام ما که مذهبی ست!آن ها را بر سر ما می کووبد!و ازاصل قضایا با خبر نیس!!!


هی خدا!

ولی قیمه هاش واقعن یه چیزی-ئن!!!!

Pedix شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://Pedix.blogfa.com

اصلا با مذهب میونه خوبی ندارم ... ولی همیشه این بچه ها رو تحسین می کنم ...

ساره شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ب.ظ http://fereshtegaan.mihanblog.com/

چه توضیحات مبسوطی !
موضوع انشا دادی برا صفحه ی نظر خواهیت ؟!

بهارهای پیاپی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ب.ظ http://6khordad.blogfa.com

من عاشق محرمم به خاطر قیمه هاش خیلی خوشمزه س. یاد این حرف افتادم که:
مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید بعد از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

صمصام یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ http://1khiabun.mihanblog.com

نشسته بودم ده متری منبر.. ۷۰۰ -۸۰۰ نفر جمعیت بود.. مداح.. یوزی و آرپی جی رو درآورد.. نزدیکای ظهر عاشورا بود.. وسط یه بیابون.. حسین رو به مردم نشون داد.. چشمتون روز بد نبینه.. همه مبهوت تنهایی حسین شده بودن.. اکو زیاد شد.. جمعیت ضجه میزد.. صدای مداح.. سکوت.. مداح شلیک کرد.. حسین تکه تکه شد.. مردم جیغ میزدن.. مردا مثل زنها گریه میکردن..
نزدیکیای من یه غول تشم نشسته بود.. مداح خیمه های حسین رو نشون داد.. آتیش گرفته بود.. یکی داشت به مادر حسین فحش میداد.. غول تشم کناری من از خود بیخود شده بود.. احساس کرده بود دارن به مادرش بد و بیراه میگن.. وسط روضه.. صدای فحشهای کش دار میومد.. (ضجه مردم).. برگشتم نگاه کردم..:
غول تشم بود.. اول هر فحش کشداری یه شمر و عمر میذاشت و جمله سازی میکرد.. صورتش خیس خیس بود.. خرس گنده خجالت نمیکشید...
آخوندی اون نزدیکیا نشسته بود و هی لا اله.. لا اله بلغور میکرد..
و من سالهاست می اندیشم که حق با کیست..
دین ندارم.. از آن سالهاست که دوست دارم.. آزاده باشم..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.