مغبونیت عظیم وختی ست

که تو ساعتها نابترین تجربه هایت را 

(که از عمرت ریخته ای پای نهال تک تکشان) 

دلسوزانه و از عمق جان ، واژه و کلمه میکنی 

و در طبق اخلاص میگذاری برای یک دوست

اما موقع خداحافظی توی چشمانش میخوانی

که طفلک حتی قد ثانیه ای هم توشه برنداشته 

از ساعتهایی که برادرانه خرجش کردی ... 

/// 

اما مغبونیت عظما وختی ست 

که سالها بعد همان دوست میشود حالای تو 

و برای طفلک دیگری شبیه امروز خودش  

ساعتها خرج میکند ، باز بیهوده ... 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
تیراژه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

و چقدر درد و سرخوردگی صرف میشود میان این "عظیم" و "عظما"..

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ

همون قضیه ببخشیدا(عذر میخوام ازاین
اصطلاح زشت استفاده می کنم....)
یاسین در گوش ...بدبختی اینه که
همه اون لحظه فکر میکنن مال
خودشون فرق می کنه...اما
خب یه سری چیزا رو باید
تجربه کنن..حتی بابهای
سنگینش.............
یاحق...

آوا پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ق.ظ

اون بالایی
من بودما
یاحق...

فیلسوف پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:43 ق.ظ http://05.blogfa.com

یک دُورِ باطلِ و تسلسل
هووم؟

ب8 پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ق.ظ http://http:/www.rokhoo.blogfa.com

عجب کلید واژه هایی داری

پروین پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ق.ظ

غمگین ترین قصه ها قصهء دوستی های بی فرجام است.

نگاه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ

بدترش وقتی هست که نه موقع خداحافظی بلکه حین حرف زدن می فهمی.اون وقته که وسط حرفات مکثی می کنی و زود تمومش می کنی؟. نمی دونم اون لحظه تو چشمها چه میشه دید.

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 ب.ظ

این قضیه ای که گفتین یه درد مشترکه بین ما ادما ،البته بهتره بگم یه اشتباه مشترک بین ما ادما
خب ادم که نباید تجربه هاشو اون هم ناب ترینشو خرج هر ادمی کنه.
باید خرج دوستی کنه که قدر بدونه، وقتی قدر نمیدونه یعنی شمادر انتخاب اون فرد اشتباه کردین. یعنی جایگاهش درحدی نبوده که شما بخواین ناب ترین تجربه هاتونو بهش بگین.
یعنی جایگاهش در حد دلسوزی کردن نبوده، اشتباه ما ادما همینه،واسه همه دل میسوزونیم،وقتی هم قدر نمیدونن اشکال رو از اون طرف مقابلمون میدونیم درحالیکه اشتباه از خودمونونه


بهار(سلام تنهایی) پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ http://beee-choneh.blogfa.com

انگار که هر کسی باید خودش تجربه کند همه چی رو حرف زدن بی فایده ست ..هدرت بی نظیره ...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ب.ظ

من نفهمیدم

محسن باقرلو پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ

جزیره جان فکر کنم خوب نرسوندم منظورمو
بحث قدر دونستن و حد و اندازه نیست
مسله همینیه که بهار بانو فرمودن ...

حرفخونه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

متاسفانه آدم باید خودش تجربه کنه.
و تجربه کردن هم معمولا تاوان داره.
اگه یه کم برگردیم به گذشته ُ میبینیم روزی هم بوده که یه آدمی داشته تلاش میکرده حاصل تجربیات خودش رو بده به ما.... و ما نپذیرفتیم و ترجیح دادیم خودمون تجربه ش کنیم.

پرچانه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ب.ظ http://forold.blogsky.com/

چه میشه کرد؟ هیچی

محسن باقرلو پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ب.ظ

آففرین ... دقیقن
فقط مسئله اینجاس که ما ترجیح ندادیم خودمون تجربه کنیم ، متاسفانه قدرت درک و بهره بردنشو نداشتیم ...

جزیره پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ب.ظ

اهان از اون نظر.
به نظرم بدترین حالتِ استفاده نکردن از تجربه ی دیگران زمانیه که از رو لجبازی باشه.از روی لجبازی مجبور به تجربه کردن شه ادم.
گاهی اوقات هم بحث لجبازی یا نداشتن قدرت درک نیست، میفهمیم حرف طرفو،بعد میخایم که استفاده کنیم ولی توانشو نداره ادم.یعنی نمیتونه دیگه(نمیدونم منظورمو چه جوری بگم)
راستی هدرتونو خیلی دوس دارم. اصلن هرچی اینقدر رنگ داشته باشه رو دوس دارم. اگه بخام بین این صندلیها یکیشونو انتخاب کنم میگم اون زرده مال من

فرزانه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

ضرب المثل مرتبط میشه: آنچه رو که پیر تو خشت خام میبینه ، جوون تو آینه هم نمیبینه.
یک سالی هست که تازه یه کمی معنی این ضرب المثل رو درک کردم.

فرشته پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ http://www.houdsa.blogfa.com

آره...

تجربه اش رو نداشتم که کسی زمانی واسم چیزی رو گفته باشه...یعنی یه جورایی نصیحتم کرده باشه..(چه آدم طفلکیییی)!!

اما اینکه برای کسی گفتم و قد ارزن گوش نداده و بعد که سرش خورده به سنگ گفته تو گفته بودی ...رو آره...تجربه کردم..خیلیم دلم میخواسته طرفو بزنم..اما فک کنم اسمش باشه جوونی...اینکه هر کی میخواد خودش سرشو بکوبه به این سنگ لامصب...

چقدر هدراتون این روزا خوشگله...من هر روز اینجا رو باز میکنم واسه دیدن یه تصویر قشنگ دیگه...

رعنا پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

و بعدش چقدر افسوس ....
ولی اینکه همش هم هی گوش بدیم به حرف با تجربه ها و خودمووون تجربه نکنیم خیلی بده !
هم باید بد رو تجربه کرد هم خوووب رو .

پروین پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ

ای خداااااا .... شلوار ِصورتی اشو. چه بامزه است این عکس.

پروین پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ

البته با عرض معذرت از اینکه به بحث فرهیختهء تجربه و مغبونیت بی اعتنایی کردم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.