بیا فرض کنیم که اونطرف خبرایی هست
خب این میشه قسمت اول صورت مسئله مون
بعد بیا توو ذهنمون بشمریم که تا حالا توو زندگیمون
واقعن چن نفر که در حقمون بدیای خوفناک کردن رو از صمیم قلب بخشیدیم
اینم میشه قسمت دومش
حالا بیا سعی کنیم با کنار هم گذاشتن این دو گزینه
درک کنیم اون روز محتملی که همه مون اونطرف جمع بشیم
خداوند بخشندهء مهربان هفت میلیارد کج و کوله بودن چقــــــــــد سخته ...
غریبه ای که اول می شود
نوشته هاتون رو دوس دارم
ما در حق خدا بدی خوفناک کردیم ینی؟!!
من همهء امیدم به اونطرفه! نه اینکه آدم تجفه ای باشم و منتظر بهشت ها نه... می دونم اندازه خودم چقدره اندازه بهشت و اینا نیستم... اما اگر اونطرف هم هیچ خبری نباشه حس می کنم دیگه خیلی بازنده ام دو سر باخت اینهمه باختن رو دوست ندارم بهتره اونطرف خبرایی باشه حتی اگر یقه خودم هم گرفته بشه!
من که نبخشیده ام و نمی بخشم هرگز از خدا هم انتظار ندارم بدیهای خوفناکی را کرده ام ببخشه فکر می کنم تاوان بخش زیادی از اونا رو همین الان دارم پس می دهم!
خدا فقط بخشنده و مهربون نیست قهار و منقم هم هست و متاسفانه من یکی قهرش رو در همین دنیا هم دیدم...
البته اگه بخوایم اموات از بدو خلقت رو محاسبه کنیم
خیلی بیشتر از 7 میلیارد میشه
ولی برای خدا فرق نمی کنه
سخته دیگه
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه ...
ما ماییم
خدا هم "خدا"ست!
تفاوتمون تو همینه دیگه
وگرنه که کارمون زار بود
البته این در صورتیه که طبق خط اول پست:
"فرض کنیم که اونطرف خبرایی هست"
نوشته ات من را یاد یکی از خود در گیری های دوران جوانی ام انداخت. یک بندهء خدایی بهم بدی بزرگی کرد (مالی) و اولین حقوق زندگی ام را بخاطر اینکه ازم خواستگاری کرد و نه شنید، بهم نپرداخت و از کار هم اخراجم کرد. بعد من مگر یادم میرفت؟ بعد یه مدت بعد، در گیرودار جوگیری های انسانی احساسی اخلاقی به خودم گفتم من بهتر از او هستم و میبخشمش و اجازه نمیدهم این کینه دلم را سیاه کند و آرامشم را تباه. اما هی بعدها خودم را غافلگیر میکردم که داشتم از خودم میپرسیدم حالا من از او گذشتم. اما خطای او خیلی بزرگ بود. یعنی خد ا هم او را میبخشد؟ بعد توی دلم هی دوست داشتم که نبخشد!!
یعنی این پیچیدگی های روحی ما کار خدای بنده خدا را از همینی که هست هم سخت تر میکند!
بهش حق میدم که نبخشه!
اونکه مارو خلق کرده...از اول میدونسته چه اعجوبه اعجوج و معجوجی روونه این دنیا کرده...
عین بچه کوچولویی که موقع شیطنت و خطاهای بچگیش..مادرش به کاراش میخنده .. گاهی نگران میشه ..و یه وقتهایی هم برا هشدار..چشماشو گرد میکنه و از هم میدرانه...موقعهایی هم هست که جلوشو میگیره و گریه اش رو درمیاره...یه وقتهایی هم میگذاره بخوره زمین..تا بفهمه چطوری باید بایسته و ادامه بده...
پس دیگه خطا و بخشش چه معنی داره...هرچه هست برای رشد و درک و فهم ماست...
عجب پستی...
دیروز معلم فیزیک دوم دبیرستانمو سردر دانشگاه دیدم، توچشاش زل زدم،زل زد، زل زدم، زل زد،با نفرت از کنارش رد شدم. دیدم هیچ مدله نمیتونم به خاطر تحقیرا و سرکوفتاش تو سن نوجوونیم ببخشمش. دیدم هیچ مدله نمیتونم اون همه استرس و حال روحی بد رو فراموش کنمو ببخشمش...
خب، امروز پس توقعی ندارم به خاطر یه عمر راه اشتباه و رفتن خدا منو ببخشه...همینه قانون از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری.
اگه خدا منتقم هست برای من و تو بنده هست که حقمون رو بگیره ولی اگه حق خودش باشه بخشنده و مهربانه .... ولی جای خدا بودن کار ما نیست ... اگه به ما باشه جهنم سرریز میشه از آدمهای کج و کولی که نام بردید
خدا اگر خدا باشد آنوقت هفت میلیارد که هیچ، هفتاد میلیارد میلیارد هم برایش می شود هیچ...
این طرز فکر رو که خدا چون خداست می بخشه اصلا قبول ندارم و یا اینکه خدا در هر شرایطی مهربونه...
خدا به وضوح گاهی آدمها رو با مغز به زمین گرم می زند، خدا خیلی وقتها آدمها را مچاله می کند خدا گاهی وقتها آدمها را چنان مانند یک حشرهء کوچک در تارعنکبوت تقدیر حتمی و قطعی گیر می اندازد که آن آدم هیچ راهی ندارد جز اینکه شاهد سرنوشت تلخش باشد... گاهی آدمها به خاطر یه اشتباه کوچک چنان تاوانی پس می دهند ناگفتنی گاهی هم آدم اصلا نمی دونه داره مجازات چیو می پردازه....
توو « بیگانه » آلبرکامو... یا تو « هملت » شکسپیر از این چراهای بی جواب به خدا زیاد هست...
ولی خب خدا « چرا » ندارد...
ولی خب در نهایت آدم در دنیا به غیر از خدا هیچکس را ندارد... در مطلق تنهایی اش و فقط یکنفر را می تواند صدا بزند و او خداست...
خدا همه رو بخشیده ... خلاص ......اون چیزی که باعت غذابه ... بالا رفتن فیتله شعور ماست ......البته به نظر من
بدیه ما ادما فقط لجبازیه...
مثلا کاری که میدونیم به ضررمون تموم میشه و خدا هم راضی نیس میخایم هم کار خودمون بکنیم و هم خدا رو یجورایی از خودمون راضی کنیم.
خدا ما را ببخشاید به خاطر این ضدبازیامون...
سلام
فقط خدا میتواند خدایی کند ...
از این جهت بهش نگاه نکرده بودم:)
با اینکه هنوز هم می گویم اناالحق!
یا شاید بشه گفت این چجور دانا و بخشنده و مهربانیِ که هفت میلیارد کج و کوله درست کرده.
بخشیدم ....
خیلی سخت بود اما بخشیدمممم
کار به اون طرف و این طرفش نداشتم ..
آرامشی که بعدش برام بوجود آمد خیلی برام ارزش داشت .
سختی خدا بودن هم بماند برای خودش ...
سلام
واقعا خداوند این همه آدمی که تو طول تاریخ بودن سخته....
فرض اول قبول
فرض دوم ... راستش خیلی کم ... شاید همه اونهایی رو که در حقم بدی های به قول شما خوفناک کردند رو بخشیده باشم اما از صمیم قلب نه !
امیدوارم خدا خیلی بخشنده تر از آدمهایش باشه ... یعنی تنها همین امید برایم مانده ...
:|
شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و مسعودى در اثبات الوصیه داستان دیگرى نیز از سلیمان و مورچه روایت کرده اند که اجمالش این است: در زمان سلیمان مردم به خشک سالى دچار شدند و از آن حضرت خواستند براى طلب باران به درگاه خداى تعالى دعا کند. سلیمان با اصحاب خود از شهر خارج شدند تا به مکانى رفته و درخواست باران کنند. در هنگام عبور نظر سلیمان به مورچه ای افتاد و دید که آن مورچه دست هاى خود را به سوى آسمان بلند کرده و مى گوید: پروردگارا! ما هم مخلوق تو هستیم و نیازمند روزى تو مى باشیم، پس ما را به گناهان آدم هلاک مکن. سلیمان رو به همراهان خود کرد و فرمود: برگردید که از برکت دیگران، شما نیز سیراب شدید و در آن سال بیش از هر سال دیگر باران آمد.
از این چیزهای سردر گمی که یک معادله چندمجهولی است متنفرم.
خیلی سخته اما نه واسه خدا. یعنی "نباید" سخت باشه. اون مسئولیت "خدایی" بر عهدشه!
و باز بیا فرض کنیم که آن طرف خبر هاییست ...
بعضیا اینجا اسرار هویدا میکنن
سرشون بالای دار نره
جالب بود و کامنتهای خیلی جالبی هم داشتین.
من فکر میکنم این که یکی رو که بد کرده بهت ببخشی(هرچند خودم خیلی وقتا نمیتونم) باعث میشه یه جوری حس کنی وقتی من فسقلی میبخشم پس اونی که خداست چه اعجوبه ای میتونه باشه!
سلام
عاشق قلمتونم محسن خان
خییییییلی وقتم هست که میخونمتون.
این پستتون نذاشت خاموش بمونم
میخوام همه رو ببخشم
و خداوند جنبه را آفرید
شاد باشید و پر از آرامش[گل]
سلام
خوشحال میشم به منم سر بزنید
دوس داشتید لینک کنید.مرســـى
اینم یه وب دیگم ٍ
www.l3aro0on.blogfa.com