داریم میرویم مهمانی ، مریم ضبط را از داشبورد در میآورد و جا میزند و سی دی دامبولی ای که توش است پلی میشود ... از همین آهنگهایی که عینهو طاعون و وبا همه جا گیر شده و متن ترانه هایشان حتی لایق لفظ « چیزشعر » هم نیست چه برسد به شعر ... بعد فضای ماشین کم کم پر میشود از حضور آدمهای مختلف ... پسرکان تیشرت گشادی که شلوار جین پاره پوره شان دارد از کونشان می افتد ... دخترکان هفتاد قلم مالیدهء هفتصد بار مالونده ای که دکمه های مانتوی کوتاهشان عنقریب در حال کنده شدن است ... جوانک های مو تیغ تیغی نقاشی شده با تتو ... میانسال های داغون خاله زنک روی مخ پاتیناژ رو ...
شب موقع برگشتن سی دی را عوض میکنم ... یک خواننده نسبتن قدیمی صاحب سبک شروع میکند به خواندن ، ملایم و متین با ترانه ای شاعرانه که روح را به رقص در میآورد ... بعد همانطور که داریم شب تهران را رانندگی میکنیم فضای ماشین کم کم پر میشود از حضور آدمهای مختلف ... صادق هدایت ... داریوش رفیعی ... بزرگ علوی ... فروغ فرخزاد ... غلامحسین ساعدی ... علی حاتمی ... فرشچیان ... مرتضی ممیز ... ابراهیم گلستان ...
شنبه ی اول ِ آخرین هفته ی بهمن 91
اینجا همونقدر اول های سال 2013 میلادی است که آخرهای سال 1313 شمسی.
کافیه یه پست بندازدت توی دالان زمان و به تکانه ای بروی به دور دورها...صد سال که سهله..هزار سال..
به سلامتی هر چه آهنگ و اسطوره و کتاب و فیلم و .. که شروعش به پایانش میارزد.
سلام استاد.
اوووووووم ... چه پست دل انگیزی جوجو ...
نوشته ات را که خواندم یاد رمان شبهای تهران افتادم. این کتاب من را پر کرد از این احساس
خیلی جوان بودم که خواندمش. باید دوباره بخوانمش
یادته یکبار ازم پرسیدی دوست داشتی اگر حالا بدنیا نمی اومدی کی بدنیا می اومدی ؟ منم گفتم تهران دهه سی و چهل ؟؟
آدم های بی نظیر و تکرار نشدنی بودند .
همیشه به شادی و خوشی
اما محسن خان نسل جدید با همون موسیقی نوع اول حال میکنه. نمیخوام بگم همه ولی اغلب شون حتی دو تا از این اسم هایی که شما آخر پست گفتین نمی شناسن. در حالی که برای نسل ما دیگه باید از 16-17 سالگی حداقل فروغ و حاتمی و هدایت رو میشناختی. باید تا بیست سالگی اگه شاهکارهای ادبی معاصر رو نخونده بودی حداقل باید نویسنده هاشون رو میشناختی. متاسفانه از موتور سرچ گوگل نسل جدید سرچ کردن ابتذال رو بلده نه کتاب و شعر و ترانه و یا مقاله.
هر کدووم از این دو نوع موسیقی حال و هوای خودش ور میطلبه
و هرکدوم به جای خودشون خیلی هم دلچسبن
همین آدم هایی که آخر نوشته هاتون ازشون نام بردین واقعا ارزش خاصی دارن..
حتی پیش ِ من ِ جوون بیستُ یک ساله ای که هنوز گاهی وقتا بچه خطاب میشه..
چه پارادوکسی حاکمه تو متن...
عالی بود.
چقدر خوب توصیف شد....
تبدیل فضایی نا خوشایند و آزار دهنده به فضایی مطلوب و خوشایند فقط با یه عوض کردن یه سی دی؟؟
فقط همین؟؟؟!!!
فقط کافیه به خودت زحمت بدی و سی دی رو عوض کنی؟؟!!
کاش هرچیز ناخوشایندی رو میشد به همین راحتی عوضش کرد...
کاش می شد...
اقا محسن دیگه بعضیاشون اونقدرا هم که شما بد تعریفشونو کردین،بد نیستنااااااااااااااااااااااا.حالا همیشه هم ادم حال و حوصله گوش دادن به اون گروه دوم و نداره، با توجه به حال و حوصله ی ادم هردوشون کارایی دارن
منم اصلا نمی تونم با نسلیون ِ
جدید ِ این جوجه فوکولی ها
کناربیام....اصلا این آهنگاتو
کتم نمیره.....اصن سخته
و صعبه فهمیدنشون..
فقط گاهی از سر اجبار
و به خاطر جمع مجبورم
گوش کنم و تحمل کنم.
یاحق...
چه رفت و برگشت پارادوکسی...
لذتی داشت ساده اما عمیق...
به آقای بابک:
فیلم نیمه شب در پاریس رو توصیه میکنم اگه ندیدید حتما ببینید!
سلام
بیچاره ساسی مانکن و بر و بچه هاش ...
اینقدر ها هم بد نیستند
سلام استاد
دوستان همراه...
میدونید من نه زیاد پیرم و نه جوون...اون وسطام.از یه طرف به نسل امروزی نمیشه ایراد گرفت ....اینجوری درگیر این زندگی شدن که اونموقع ما شدیم....میدونین...موسیقی امروز زاییده ی سخت گیری یکی دو نسل بزرگترای ما هستش...این سخت گیری ها جوونای موسیقی دان و موسیقی دوست داخل ایران رو کشیده تو زیرزمینها و اونوریام که فقط فکر جیب مبارکشون هستن و ....(مگر تک و توکی...)این خیلی بده که من تو خونه دیگه نمیتونم براحتی استاد شجریان رو گوش کنم.....ولی من با تمام این حرفا نسل خوب و جوون امروزی رو تو این زمینه مقصر نمی دونم.....اونا بی گناهن و ما بی گناهتر.....خدا لعنت کنه گنهکاران رو...
تا بعد...
بستگی داره به حال آدم هر حال و هوایی با یه نوایی همنوایی داره
می بینم ماشینو فروختی ون خریدی ....
البته توی ماشین خودت هم واسه گروه اول اشکالی نداره یه کم صمیمی تر می شینن جا می شن .... ولی خدایی گروه دوم اصلا راه نداره....به جز صادق هدایت و داریوش رفیعی ماشا اله بقیشون تپل مپل اند. علاوه بر تپلی٬ فرهیخته هم که هستن چه جوری می خوای بگی رو پای هم بشینن.... بهشون بر می خوره...
می گم می خوای تو همون سی دی دامبول رو بذار .... به خودت فک نمی کنی به اون فروغ بیچاره فک کن...
کامنت مهربان باید تندیس طلایی بامزه ترین کامنت سال رو بگیره.
جددن عالی بود کامنتش !
دیشب که خوندم ترکیدم از خنده