من اگه جای اونا بودم

یک صحنهء تکراری ای توو فیلمای هالیوودی هس که یک یا دو یا سه نفر بصورت اسلوموشن دارن به سمت دوربین میان با قیافه های خونسرد و مصمم و عینک دودی و پالتوی مشکی بلند ماتریکسی که توی باد تکون میخوره و معمولن هم دوربین پایین و نزدیک سطح زمین قرار گرفته که حضرات پر ابهت تر و باشکوه تر به نظر بیان ... بعد رئیس گروه که حتمن هم باید وسط راه بره دکمهء یه بیل بیلکی که توو دست راستشه رو فشار میده و اونوخت پشت سرشون یه ماشین ، هواپیما یا ساختمون منفجر میشه و این عزیزان حتتا روشونو بر نمیگردونن به حاصل کارشون نگاه کنن و همونجور اسلوموشن و خونسرد و مصمم به سمت دوربین میان و ازش رد میشن ... همهء اینا رو گفتم که بگم من اگه جای اونا بودم میرفتم یه گوشه ای رو به سوژه وامیستادم و بعد دکمه رو فشار میدادم ! واقعن حیفه از دست دادن لذذت تماشای آتیشبازی ای که انقد براش زحمت کشیدی !
نظرات 8 + ارسال نظر
دل آرام جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

فکر کنم انقدر این کار رو انجام میدن براشون عادی شده.

آفو شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ق.ظ http://www.asimesar.blogfa.com

هرررررررررررررررررر... همه که مث م یستم آقا محسن

تیراژه شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:46 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

تمام ابهت این صحنه ها به همین برنگشتن و نگاه نکردن هاست
مثل لبخند اخر یک قهرمان یا بدمن بعد از گلوله خوردن، قبل از اینکه بمیره
یا وداع ِ شخصیت های یک درام قوی، که یکیشان چمدانش یا کیفش را برمیدارد و با قدمهایی تند و محکم میرود و پشت سرش را هم نگاه نمیکند
یا حتی پاکت نامه باز کردن یک شخصیت اول، نامه را برمیدارد، با اینکه در نی نی چشمهایش و عضلات منقبض صورتش میخوانیم که چه آتشی در درونش است اما بدون اینکه نگاه از نامه بردارد مینشیند روی صندلی و آرام نامه را باز میکند و بعد نریشن صدای نویسنده ی نامه که احتمالا معشوقش است یا یک آدم مهم هر که، به گوش میرسد ..آخر سر هم نامه را مچاله میکند یا آرام رها میکند روی میز..

اینها اگر قرار بود همینطوری معمولی باشد دیگر یک سکانس به یاد ماندنی نمیشد حالا چه فیلمش هالیوودی باشد یا بالیوودی یا حتی فیلم فارسی! های قدیم یا جدید..

ما خودمانیم..نقش بازی نمیکنیم..برای همین آنها فیلمند و ما خودِ زندگی.. ولی خب ابهت فیلم ها به همین هاست؛ که ما هم دوست داریم جای این شخصیت ها باشیم..با همین ابهت و آرامش و شکوه حتی!

نینا شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ق.ظ

بیل بیلک

بابک اسحاقی شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ

البته اه همچین صحنه ای توی ایران باشه و مخصوصا کار آقای ده نمکی بهتره به جای اسلوموشن فرار کنن و پشت سرشون رو هم نگاه نکنن تا جونشون در امان باشه

هیچکسی شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:01 ب.ظ http://hichkasi.blogfa.com

سلام..
کاملا با آقای اسحاقی موافقم،بنده خدا دست اندر کاران رو فرستاد به معراج... هوتوتوو...

آوا شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:29 ب.ظ

منم بابابک خان جان موافقم اصن کی به این
گوله نمکی میگه فیلم بسازه من نمیدونم!
ازتـــموم عزیزانی که دوستدارِ جناب گوله
هستندعذرخواهی می کنم ولی واقعا
نمی تونم مراتب تشکر،امتـــنان و قدر
دانی وخوشحالیـم رو از داشتن چنین
جنابانی چون گوله ابراز کنم ومن اگه
جای این هالیـــوودیابودم می رفتم
یواشکی نیگامی کردم.1- ایـــنکه
ابهتم نریزه2-اینــکه لذت دیدنش
رو از دست ندم.یــواشکی هم
که نمیشه دیدپس کلاکنـسله
هوم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یاحق...

بهار دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ب.ظ

هزاران لایک به کامنت جناب اسحاقی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.