حرفم حرف زدن است

بنظرم رادیو و تلویزیون بزرگترین خدمت و ایضن خیانت را در حق بشریت کرده اند ... من هنوز آن سالهای بدون برق دهاتمان را قشنگ یادم می آید ... ما بچچه ها از سر و کول هم بالا می رفتیم و بزرگترها مینشستند به حرف زدن با هم ... ذهن آدم با فک کردن ، تحلیل کردن و حرف زدن روغنکاری میشود اما حالا چی ؟ ساعتهای دو نفرهء زوجها که پای وبلاگ و فیسبوک و وی چت و وایبر میگذرد ، حتتا توی مهمانی ها هم این سیگنال ها و فرکانس های شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای هستند که یکبند و یکریز حرف میزنند و ما گوش می کنیم ... اینطوری اگر ادامه پیدا کند چن وخت دیگر اگر شبی توی یک مهمانی برق برود مهمانی رسمن تعطیل و لغو میشود ... حرف من این نیست که برگردیم به دوران دهات بدون برق ما که اصلن شدنی هم نیست ، چنین خواست و آرزویی همانقدر فان و خنده دار است که مثلن یاوه سرایی مجریان کانال های سلطنت طلب دربارهء کوروش و پهلوی ... حرفم حرف زدن است که دارد فراموشمان میشود ... لیونل مسی هم اگر یکسال تمرین نکند بارسلون که سهل است ، شموشک هم راش نمیدهند ... من ترسم از روز نه چندان دوری است که هر کداممان یک لیونل مسی یکسال تمرین نکرده باشیم که توی شموشک هم راهمان ندهند !