ما چگونه این شدیم !

بعد از ده دوازده سال وبلاگ نویسی تقریبن مدام و بی وقفه ، تشویق ها و تحریک ها و اصرارهای چند سالهء دوستان چندین ساله ! نزول اجلال ما را به بلاد فیسبوک رقم زد ! ... آن اوائل ورودم اینطوری بود که پُست های جدیدم را اول توی وبلاگ می نوشتم و بعد توی فیسبوک کپی پیست میکردم اما باید قبول کرد که جذابیت و گستره و بُرد فیسبوک با وبلاگ قابل قیاس نیست و این شد که بصورت خیلی خودجوش هنوز چن هفته نگذشته این روند و پروسهء کپی پیست برعکس شد ! ... بعد هم که رفتم اینستاگرام و گوشی هوشمند خریدم و لمیدم و وبگردی کردم و حوصلهء تایپ های طولانی از دست رفت و نتیجه اش این شد که آخرین باری که در یکماه اخیر روی صندلی کامپیوتر منزل نشستم را یادم نمی آید ... خلاصه مینیمالیسم و طبع فراخی طلب مدرنیته و تکنولوژی اینجوری نمور نمور بیخمان را گرفت و این خانهء قدیمی را با تمام پنج دری ها و حوض و اُرسی و باغچه هاش کم کم به یک خانهء متروکه بدل کرد ... این چن خط را در پاسخ به لطف و محبت بی حد دوستان در کامنتهای عمومی و خصوصی نوشتم که بدانند هنوز و همیشه اینجا را دوست دارم چون یک تکه از من است اما باید با تغییرات کنار آمد و همراه شد ، بله گرامافون خیلی لطیف و نجیب و اصیل و نوستالژیک است اما دوره اش سرآمده و فقط برای بالای طاقچه ها خوب است و متاسفانه کاریش هم نمیشود کرد !