قبل از شروع جام جهانی آقای جامعه شناس رمانتیک فوتبال ، حمیدرضا صدر مهمان فردوسی پور بود و به عنوان حرف آخر برنامه گفت : الان تعداد زیادی از هموطنامون برای حضور در این ضیافت باشکوه رفتن به برزیل و از نزدیک بازی ها رو می بینن و همزمان توی یه روستای کوچیک و دور افتادهء کشور هموطنای دیگه مون پای یه تلوزیون سیاه و سفید کوچیک میشینن و بازیها رو تماشا میکنن ، چی از این قشنگتر ؟ چی از این باشکوه تر ؟ چه چیزی جز روح فوتبال می تونه این حد از همدلی رو به ارمغان بیاره ... ( نقل به مضمون البته ) ... من اما فک میکنم این حرفهای قشنگ قشنگ فقط شعارهای پوچ و به درد نخور است و صرفن به درد جو اغراق شده و احساساتی رسانه می خورد که فرو کنند به مردم به زور که به به شما چقدر همدلید و همسان و همطول و همعرض ! و مدیون می شوید اگر حسرت نداشته هایتان را بخورید ! و همه با هم برابرید و تازه بعضی وختها مثل همین جام جهانی ، برابرتر ! ... این توهمات فانتزی مثل این می ماند که بگوییم چون من و نخست وزیر ایتالیا هر دو پاستا دوست داریم پس هروخت پاستا ببینیم همدلیم ! یا مثلن فلان پیک موتوری و دیوید بکهام که عاشق مازراتی هستند ، هنگام تماشای یک مازراتی با هم در اوج همدلی هستند ! ... یا اگر فلان دختر گلفروش و جنیفر لوپز کاکائو دوست دارند پس درست لحظهء عبورشان از جلوی شکلات فروشی هر دو در یک نقطه از کائنات قرار می گیرند ! ... یا فلان ... یا بهمان !!