آدمیزاد به کسر دال ...

آدمیزاد است دیگر

یکوخت دیدی 

یکی از همین روزها 

آمدم و اینجا نوشتم خدانگهدار 

بعد بقچه ام را  

زدم سر یک چوبدستی گره دار کج و کوله 

و انداختم روی دوش ام نزدیک گوش ام  

و رفتم برای همیشه ... 

نظرات 168 + ارسال نظر
نینا دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ

حمید مگه مجبوری هی برادر بزرگترتو بخندونی یا شاد کنی
این داداش بزرگا گاهی اینجوری میشن
حالا شانس اوردین خواهر نداشتین وگرنه همتون سر اون خراب میشدین
بنده به عنوان خواهر دارم تجربه بدست اومده رو میگم

حمید دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:49 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

به آلن : مخلصیم آقا! نوش جونت!

به نینا : به هرحال از کوزه همان برون تراود که دروست!! منظورم اینه که از دست بنده فقط همین برمیاد که اون رو هم خالصانه در طبق اخلاص گذاشتم برداره بخوره ببینیم خوب میشه یا نه!...

حمید دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

راستی کرگدن جان فکر کنم لو رفتیم که با هم یه نسبتی داریم!...
یکی به اسم "گلابتون" اومده در یک نامه طولانی هر چی از دهنش درومده مستفیضم کرده و در قسمتی از بیاناتش هم گفته "فکر میکردم روشنفکر و درست درمونی از کله ی کچلت که اینجوری برمیومد توش کاه نباشه!"... به جان خودم همون اولین باری که خوندم یاد تو افتادم و کلی خندیدم! میگم انقدر خودتو به من نچسبون برای این وقتاسا! (شنیده بودیم کچلا خوش شانسن ولی "ارتباط روشنفکر بودن با کچلی" از اکتشافات ایشونه! تا ثبتش نکرده بیا بریم به نام بزنیم!)...

کرگدن دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ

آره خوندم کامنتشو !
خیلی باحال بود !!

صدف دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ http://fereshteye-to.blogfa.com

درسته ما کم میایم اینجا و شماام مارو کم میشناسید... ولی واسمون خیلی ارزش دارید....

حبیب دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:24 ب.ظ http://nogall.persianblog.ir

[گل][گل][گل][گل][گل]

آقا طیب دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ http://barooni.persianblog.com

خییییییییییییییلی جیگرتو

ویدا دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ب.ظ http://vvida.blogfa.com

نمیتونی
نمیذارن

نینا دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ب.ظ

نینا به حمید:
قربان تروشاتتان
چشمتون همیشه غل بزنه

مامانگار دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ

...عجب مقاوت و استواریی جناب کرگدن !!!!
...اگه نلسون ماندلا هم بود تاحالا بااین همه خاطرخواه ودوستدار...مقاومتش درهم میشکست و آپ میکرد و ملتی رو از نگرانی میرهانددد ..

مک دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://tourist-01.blogfa.com/

حالا چرا سر چوب ؟؟ بنداز ÷شت یه 206
پس چرا هی بای بای میکنی ؟؟ جای خالیتو هیچی و هیچ کس پر نمیکنه ، گوله نمک ، هیچ وقت نرو..باشه..؟

فرزانه سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

آقا شما تازه شدی شهریار وبلاگستان. نمیشه که همینجوری یکهویی تاج و تخت رو ول کنی و بری. بعدا آیندگان همین چیزهایی رو که راجع به پادشاهای قبلی میگن راجع به شما هم میگن ها. از ما گفتن بود. آخه مملکت که بی شاه نمیشه.

عاطفه سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ق.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

لایک به کامنت مامانگار..

فصل سرد سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ق.ظ http://www.fasle-sard.blogfa.com

سلام
گرگدن عزیز به نظر من هیچ وقت این کار رو نکن
من این کار رو کردم
ولی خیلی پشیمون شدم !
باور کن
بزرگتری ایرادش هم اینه که دوستای خوبی رو برای همیشه از دست می دی و بعدش کلی غصه می خوری

کرگدن سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ

جای نگرانی نیست !
چون من ده بار تا حالا این کارو کردم !
واسه همین سکته های انتحاریه که از این ده سال وبلاگ نویسی آرشیو درست درمونی ندارم دیگه !

سهبا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

خب یعنی امشب آپ می کنین دیگه ؟!

میثمک سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ http://meesmak.blogfa.com

داش محسن ما همچنان منتظر تداوم مطالب گرم شما هستیما بوخودا راس میگم!

پونه سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.tit-bijor.mihanblog.com

سلام.
من چقدر بد شانسم تازه میخواستم بهت پیشنهاد تبادل لینک بدم. میشه خواهش کنم نری و پیشنهادم رو قبول کنی و بهم افتخار بدی؟؟؟؟؟؟؟

دروغگوی صادق سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://dorogh.blogfa.com

سلام
محسن جان تو که مثل روح سرگردان اینجاها هستی و پرکاررررررررررر
فقط آرامش قبل از طوفانتم آرزوست!!!

سیندرلا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ

کجایی عمو محسن.
به گمونم اینجا روز نوشت های کرگدنی بود که تنها سفر نمیکرد.
حالا که دیگه روز نوشت نیست.
شما هم که همه رو گذاشتی و میخوای تنها سفر کنی.
این رسمشه؟
این آیکون بی ربطه ولی چون با مزه اس و من هر وقت میبینم شاد میشم.گذاشتم که شاید شاد بشی

حسام سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://hesamdiaries.blogfa.com

سلام بابایی. این حرف های دلتنگی چیه که میزنی. ترس برمون داشت . ما قلبمون ضعیفه ها

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ

بودید و همه پاس میداشتند که هستید، باشد که بمانید همانطور که بودید...
یهو چشمه م یه قلی زد:))

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

تو که باز آپدیت نکردی آدمیزاد لجوج عنود!...
بنویس دیگه! یه کاری نکن پسوردتو گیر بیارم خودم بجات آپدیت کنما!... (نمیدونم این آیکونه چیه! همینجوری میخواستم یه جا تستش کنم با خودم گفتم کجا از اینجا بهتر!؟ )...

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

جدا چندتا سوال درباره این آیکونها دارم که از هرکی مپرسم فکر میکنه اسکل کردم و جواب نمیده! واللا جدی دارم میپرسم! :
الف) اینا چه فرقی با هم داره!؟ : و
ب) و ایضا اینا!؟ : و
ج) و اینا!؟ : و
د) این سه تا تعجب با هم چه فرقی دارن!؟ : و و
ه) این آیکونها معنیشو چیه!؟ : و و و و و البته !

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ

با اجازه بزرگترای مجلس:
الف) این یه مزه پرونده قیافهش اون شکلی شده، این عاشقه داره به عشقش فک میکنه و خیره شده به کنج سقف.
ب) این داره به یه دختر آمار میده و چشمک میزنه بهش، این هم داره کار همون قبلی رو می کنه ولی طفلی سکته کرده یخده کجه!
ج) این یه سوتی تپل داده ل÷اش از خجالت گل انداخته. این یکی رفته خواستگاری با اون لبخند ژکوند داره عروس خانومو نیگا میکنه و یه نمور خجالت کشیده.

مامانگار سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:46 ب.ظ

...حمیدمن این دوتا رو دوسشون دارم......بخصوص این خیلی رمانتیکه...تو عالم دیگه ای سیر میکنه انگار...

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ

د) این تازه فهمیده اون یارو تو مورد ج رفته خواستگاری عشقش، قیافه ش این شکلی شده. اینم تعجب نکرده دچار سندرم شیمپلیت حاده طفلک( تنها آیکون ِ بلاگ اسکایه که دوسش دارم). این یکی هم نگاه عاقل اندر سفیه کرده به من که دارم این جفنگیات رو مینویسم اینجا.

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

با تشکر به تیشتریا! (با اجازه بزرگترای مجلس البته!) :
الف) یعنی این یه نموره چرخش چشم انقدر ماهیت قضیه رو عوض میکنه!؟ جل الخالق!
ب) خاکم به سر! بنده تا حالا صد جا این دومیه رو گذاشتم! بخدا نمیدونستم معنیش اینه! واللا قصد آمار دادن به هیچکس رو نداشتم! اصلا منو چه به این کارای جوان پسندانه!؟
ج) چرا انقدر تعابیر شما از آیکونها مورد داره!؟ تا حالا فکر میکردم این دومیه معنی "برو بنیم بابا!" داره!

مامانگار سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:52 ب.ظ

...جددی کرگدن عزیز...فکر کن اگه مام یکی ازاون معدنچی هایی بودیم که ۷۰ روز در قعر ۷۰۰ متری زمین مدفون میشدیم و بعد از ۷۰ روز نورخورشیدرو میدیدیم...چه حالی بودیم...۷۰ روز در هول وولای مرگ و زندگی...به چیا فکر میکردیم و دلمون میخواست که اگه برمی گشتیم روی زمین ..اول ازهمه چه کارایی انجام میدادیم...بازی خوبی میشه...بازی میکنی آیا؟!

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

به مامانگار! :
آره منم این دوتارو دوس دارم ولی میترسم بکار ببرم برام حرف دربیارن!!

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

مجددا به تیشتریا! :
- منم از خاطرخواهان این آیکون ( ) هستم! خیلی باحاله!...یکی این یکی هم این :
- جفنگیات چیه!؟ تو اولین کسی هستی که داره جواب سوال منو میده! بابت اینهمه حس پاسخگویی ازت ممنونم! ایشالا جبران کنیم! !!

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ

تقصیر تعابیر من نیس حمید خان! آیکونای بلاگ اسکای مورد دارن کلن! مخصوصا اونایی که تو مورد ه بهشون اشاره کردین که من از تفسیر و تعبیرشون خودداری کردم!
والــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــّــا با این نوناشون!

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ

:)) آره این هم باحاله! انگار دور از جون بزرگترای مجلس این خره و بش شیرین عسلی های بایی چیزی دادن.

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

این بازی که مامانگار پیشنهاد کرده هم باحاله ها! (کلا معتقدم بهترین کار اینه که همین امروز سردی اینجارو با یه بازی بترکون بشکنی!)...اون طرح بازی خاطره از شغل باباها رو یادته؟...مطمئنم استقبال خوبی میشه...

کیامهر سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ

پست محبوب رو خوندی؟

به قول محسن ۱ گانه
سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نذار این فاصله بیشتر از اینشه

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

به تیشتریا! :
نخیر تیتشریا جان! این ذهن شماس که مورد داره! اون آیکونهایی که تو مورد (ه) بهشون اشاره کردم خیلی هم تعبیرهای معناگرایی دارن! خودم میدونستم ولی نگفتم که دست شما منحرفارو رو کنم! ببین! :

آیکون یکی از اهالی قم که از دیدن آقا بغض تو گلوش چیز شده! (یعنی جمع شده!)...
آیکون یکی دیگه از اهالی قم که خم شده از زیر داره اتوبوس آقارو نگاه میکنه!
آیکون یکی که داره به دوره بعدی ریاست جمهوری فکر میکنه!
آیکون یکی که در ولایت ذوب شده!
آیکون یکی که تو جاده تهران-قم بنزین تموم کرده! (البته قبول دارم اینیکی خیلی معناگرا نیست! تقصیر خودشه میخواست قبل از حرکت باکشو پر کنه!)
باز هم آیکون یکی از اهالی قم که مامانش صبح بیدارش نکرده و از مراسم استقبال جا مونده و حالا هم به نشانه اعتراض چشماشو بشته!

مامانگار سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:19 ب.ظ

...من اگه ۷۰ روز ۷۰۰ متری زمین مدفون میشدم...وقتی میومدم روی زمین...اولین کارم این بود که میرفتم تو کویر...یکی ازاین چاههای عمیق و خشک رو پیدامیکردم و با یکسری وسایل اولیه موردنیازمیرفتم تو چاه...و بقیه عمرمو اونجا به زندگی ادامه میدادم...

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

پس چی!؟...نکنه فکر کردی میخوام اینارو بگم!؟ :

آیکون یکی که داره یکی از فیلمای آنجلیناجولی رو نگاه میکنه!
آیکون یکی که خوشحاله داره یکی از فیلمای آنجلینا جولی رو نگاه میکنه!
آیکون همون "یکی"که مشتاقانه منتظره فیلم به جاهای خوبش برسه! ( ایشون تازه با پدیده ویدیو آشنا شده بوده و جلو زدن فیلم رو بلد نبوده!)...
آیکون همون بنده خدا وقتی فیلم به جاهای خوبش رسیده!
آیکون ایشون وقتی فیلم تموم شده!
آیکون کسی که به کفاره این گناهانی که در بالا مرتکب شده دهن دماغش حذف شده و چشماش هم ضربدری شده!

کرگدن سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

من قطعن اولین کاری که میکردم
یه سیگار مَشــــــت روشن میکردم و زیر نور خورشید خانوم با ولع می کشیدم !

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

به مامانگار! :
تو رو خدا ببخشید کامنتای چرت و پرت بنده هی وسط کامنتای جدی و درست درمون شما میفته! قول میدم آخریش باشه!...فعلا...

مامانگار سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

...آخه میگن زیر زمین یه جور زندگی خاصی درجریانه...اونجا موجودات خاص و انرژی ها و حس و حال های عجیب غریبی داره...خدارو بیشتر حس میکنی...ماهم که خوره کشفیات جدید و عجیب و غریب...حتی آدم های ریزه میزه...مثل اونایی که درجریان مترو کندن تهرون دیده بودن هم فراوون زندگی میکنن اونجا...

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ

آن روی سکه!:
: آیکون کسی که چیز تو گلوش گیر کرده ( چیز هر چیز مورد دار یا معناگرایانه ای میتونه باشه)
: این داره بالایی رو نگاه میکنه به جای اینکه اون چیزو بکشه بیرون غش کرده از خنده.
: اینم عاشقه و زل زده به کنج ِ اونوری ِ دیوار.
: این تو ولایتشون چندتا چیز دیده( ینی هلو دیده) این ریختی شده.
: اینم داره میگه چرا دروغ میگی ماشین من گازسوزه!
: این بنده خدام تو یه حادثه تو اتوبان تهران-قم چشماشو از دست داده( این یکم معناگرایانه س)

مامانگار سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ

...به کرگدن:...پس این سیگار واقعا معجزه میکنه...باید درموردش تجدیدنظرکنم بالام...
به حمید:...کامنتات درمورد این آیکونها مثل همیشه قشنگ بود ..بسکه خندیدم مزاحم درس خوندن نسیم شدم...داره چپ چپ نگاه میکنه..ادامه بده ...کامنت تو خواهان بیشتری داره مسلما...ما باید بریم کنارا وایسیم..

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

من هم عذر می خوام.
و اینکه....
من اگه بودم اول میرفتم حموم حسابی میشستم خودمو. بعد تا وقتی که هوا تاریک شه راه میرفتم تو شهر.

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:38 ب.ظ

:))) این خیلی خوب بود حمید:
آیکون کسی که به کفاره این گناهانی که در بالا مرتکب شده دهن دماغش حذف شده و چشماش هم ضربدری شده!

حمید سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

به تیشتریا! :
"این داره بالایی رو نگاه میکنه به جای اینکه اون چیزو بکشه بیرون غش کرده از خنده"... تو محشری تیشتریا! من رسما کم آوردم! (با توجه به اینکه هر صد و بیست هزار سال یک بار این اتفاق - یعنی کم آوردن بنده!- حادث میشه جدا میتونی به خودت افتخار کنی! )

به مامانگار! : خیلی مخلصیم و دیگر هیچ!

تیشتریا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ب.ظ

ما کوچیک شماییم حمید خان!

اقدس خانوم سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

احوال آدمیزاد به کسر دال ؟؟؟

عاطفه سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

ای آدمیزاد به کسر دال حالت چطوره؟

اقدس خانوم سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

والا با این کامنتای حمید و تیشتریا میترسیم شکلک بفرستیم !!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.