آدمیزاد به کسر دال ...

آدمیزاد است دیگر

یکوخت دیدی 

یکی از همین روزها 

آمدم و اینجا نوشتم خدانگهدار 

بعد بقچه ام را  

زدم سر یک چوبدستی گره دار کج و کوله 

و انداختم روی دوش ام نزدیک گوش ام  

و رفتم برای همیشه ... 

نظرات 168 + ارسال نظر
سین یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ق.ظ http://hourglass.blogfa.com

نه کرگدن نرو....نرو

فریق یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://owl-snowy.blogspot.com/

رفتن هم بخشی از زندگیه
و فراموشی هم

رها بانو یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ http://raha-banoo.persianblog.ir/

حالا که ما تازه اینجارو پیدا کردیم از این حرفا میزنید ... نگید دیگه تو رو خدا ...

آلن یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ

راس میگی.
از این موجود دو پا هر چی بگی بر میاد.
شاید یه روز هم بعد مدتها بیاد و بگه :

من برگشتم.
و می مونم برای همیشه ...

آلن یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ

میگم محسن ؛ دقت کردی تو همیشه این موقع ها پر.یود میشی ( به کسر پال)

http://ololon.persianblog.ir/post/104

مهدی پژوم یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ

سلام آقا...
جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته ــ
چنین ام.



اما فردای تو چه خواهد بود
گر به‌ناگاه
هم در این شبِ بی‌تسلا
پلاس برچینم؟

پویا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ http://روم سیاه ندارم

به سلامت کرگدن جان
خیر پیش
رفتی سلام مارا به آن دورها برسان!

کیامهر یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

یعنی چی؟
بیشین بینیم بابا

کیامهر یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

بارها دیدم خودت وقتی واسه یه نفر که داره در وبلاگش رو می بنده چه نصیحت ها که نکردی

خب الان من دارم نصیحتت می کنم که نکن اینکار رو
تو هم ته دلت میگی برو گم شو بابا تو از دل من چه خبر داری؟

اینو گفتم که بدونی خودت قبلا چقدر فحش خوردی از ملت بابت نصیحتات

بابای آرتاخان یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://artakhan.blogfa.com

خب فکر کردی ما هم همینطوری می شینیم و بای بای ؟
نه جانم . . . ما هم میایم . برو که رفتیم

اقدس خانوم یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

آدمیزاده دیگه !!! هر کاری ازش بر میاد
اما اگر یکی از اون روزها آمدی بنویس یه چند روزی نیستم ...برمی گردم !!!

سهبا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . باز چه خبر شده تو ولایت شما ؟

نئو یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ق.ظ http://zeleidy.blogfa.com

آدمیزاد کارهای خودخواهانه زیاد انجام میدهد آقا!

اشرف گیلانی یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://babanandad.blogfa.com

آدمیزاد است دیگر!

الهه یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ http://harimeasheghaneha.persianblog.ir/

آدمیزاد است دیگر...گاهی بند دل آدم را پاره میکند با حرفهایش!

هیشکی! یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ب.ظ

فقط دوس داری دق مرگمون کنی؟! آره؟ منم گل میگیرم در وبلاگمو..بدون شما.
اصلا مگه شهریار فقط مطعلق به خودشه!

پریسان یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://pardokht.blogfa.com

نه نه نه نه

رعنا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ http://patepostchi.blogfa.com

ای بترکی که معلوم نیست چته و معلوم هم نخواهد شد از بس که حرف زدن برای تو بشر کار سختیه

دکتر حامد | ایالت خودمختار روانی ها یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://ravaniha2.blogfa.com

این آدمیزاد کلا سخن زیادمیگوید.ما نمیباوریم :دی

سارا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ

داری میری پس خداحافظ . ولی اگه رفتی دیگه برنگرد خیلی بی مزه میشه

مینا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

خب آدمیزاد شاید. ولی کرگدن ما که فرشته اس این کارو نمیکنه!‌ مگه نه؟

روشنک یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

روز گار عجیبی ست ...ولی رفتن چاره کار نیست

روشنک یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

حتما خوب میدونی که همون قدر که ادم رو شاد میکنی توانایی اینو داری که با غمت دل ما رو هم ابری کنی ولی نگو تو عصبانی کردن مخاطبت هم مهارت داری ماشالا
هیج جا نمیری نهایتا یکی دو روز مرخصی(ایکون دستور اکید)...فقط همین . اون هم چون کرگدنی و زورم بهت نمیرسه

میدیا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ http://midol.blofa.com

یاد یه داستان افتادم
میگن یه روز چند نفر دارن کلاق پربازی میکنن
میگن خر یارو دستشو بلند میکنه میگنخر که پر نداره
میگه خره دیگه یه هو پرواز کرد چیکارش میکنی اونجاشو میگیری ؟؟؟؟
حالا بلانسبت شما ماادمام یه جورایی خریم دیگه

رژلب یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.delaraaaaam.blogfa.com

مامانگار یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ

...کرگدن عزیز کاری نمی تونم برا دلتنگیت بکنم جز اینکه جک اصفهانی بگم تا یه لبخند بزنی...
یه دکتر اصفهانی زنش میمیره.. رو سنگ قبر زنش مینویسه: اشرف الملوک همسر دکتر رضایی : متخصص قلب و عروق واقع در خیابان انقلاب ساختمان پزشکان پلاک ۱۱۷ ساعت کار ۹ صبح تا ۶ بعداز ظهر تلفن:……

مامانگار یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ

...جک دوم..
اصفهانیه برای بچه اش اسمارتیز می خره، روش می نویسه هر ۸ ساعت یکی...

کیامهر یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ

دمت گرم مامانگار
خیلی باحال بود

کیامهر یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ب.ظ

من فکر می کنم که هیچ چی مثل یک هفته استراحت تو سواحل هاوایی در کنار مریم بانو حالت رو جا نمیاره
یه پست بنویس گلریزون کن
برو بچ کمک کنن بری سفر
شهریاری دیگه
باور کن انقدر طرفدار داری که بتونی بری هاوایی

کیامهر یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ

ولی اون تصویری که گفتی خیلی تلخ بودا
مثل اخر فیلمای چارلی چاپلین بود
بقچه و چوب و دم گوش
دمپایی پاره و پلاستیک کهنه و جوجه یه روزه
مثل روضه خونا که میخوان اشک در بیارن

مجتبی پژوم یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ

تو شهری که تو نیستی/خیابون شده خالی....خدابیامرزه زنده یاد سوسن بانو رو...یاد این ترانه ش افتادم

مامانگار یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ


از دست تو کیامهر...مردم از خنده...چه توصیف قشنگی...دمپایی پاره و جوجه..

حالا جددی جددی کرگدن جان یه توک پا بیا اینجا یه عکس العملی به این همه ابراز احساسات نشون بده بالام...
میبینی وقتی مردم مرتب کف میزنن...از پشت سن برمیگردن و هی خم و راست میشن برا طرفداراشون...

ما مخلص و خاکسار همهء اهالی و مهمونای اینجا هستیم همیشه ...

واحه یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ

یه وبلاگی پیدا کردم اتفاقی که نمی دونم چرا فکر کردم شما از این وبلاگ و تیپ روحیه نویسنده اش خوشتون بیاد گفتم بیام اینجا آدرسش رو بذارم:

http://farshid38.blogfa.com/

ارش ژیرزاده یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ

ای بابا چرا حالمون می گیری حالا

ماهی تنگ بلور یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:37 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

فک کردی میری به شکوفه ها به باران.....نه عزیزم همه جا همینه اینجا به نظرم قشنگتره...واسه دلتگیات شریک داری...خودمو نمیگما بچه رو خوندم دارم بهت میگم...من با این جو شهریارو این حرفا زیاد کار ندارم با خودت حال میکنم با....بی خی دادا بمونی خوشیم

سعادت یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

آدم در پاره ای از موارد مال خودش تکی نیست.

نمی گم واسه این جمع از خودت مایه بذار ولی این جمع بی تو صفا نداره، تو هم بدون این جمع یه چیزی کم داری.10سال اینجا زندگی کردی.

حالا اومدی این بچه ها رو گریه انداختی واسه اینکه به خودت ثابت بشه خواهان داری! حالا که ثابت شد برو استراحت کن ولی حرف از رفتن نزن.این بچه ها به تو تکیه کردن تو هم یه روز مجبور میشی به همین بچه ها تکیه کنی.پس از دستشون نده این قلبها طلاس، این حسا قیمت نداره.

دروغگوی صادق یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ب.ظ http://dorogh.blogfa.com

سلام محسن جان
یعنی وبلاگ بی تو معنیداره؟!؟!؟!

راستش ما چند صباحی است که ندای خداحافظی سر می دهیم ولی مگه می شه ترکش کرد نامصصبو؟!؟!؟

هروقت سیگار را ترک کردی وبلاگ را هم می توانی ببوسی بذاری بری
پس
عمرا داداچ


راستی ما خیلی دوست داریم.

حمید یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

حالا چرا این آدمیزاد به کسر دال یهویی بیاد همچین کاری کنه!؟...اون هم آدمیزادی که دیروز برای چهار خط نوشته ۴۹۵ تا بازدید داشته (درحالیکه ما خودمونو کشتیم و هزار جور قرومبیل دراوردیم و پلوتیک زدیم ولی رکوردمون هم انقد نشد!)...
منظورم اینه که چرا تویی که انقدر اینجا دوست خوب داری یهویی سیمات به این سمت و سو جرقه میزنه!؟

حمید یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

دم این آلن گرم با این نکته سنجیش!...
دقیقا پارسال همین روزای آخر مهرماه بود که دامبولت مو برداشته بود که چوبدستیتو بکنی تو بقچه ات و بری! (توضیح : دامبول یک قسمتی از مغز آدمیزاد است که مسئولیت دپرس شدن آدم را به عهده دارد و هیچ ارزش دیگری ندارد!)...

حمید یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

احساس میکنم کمی خسته شدی...بیا و از متد پیشرفته بنده استفاده کن! (حق کپی رایت هم نمیخوام!)...یه زمانی رو برای نوشتن مشخص کن...مثلا اول هفته ها...یا آخر هفته ها...یا حالا هرچی...اینجوری وقت اضافه میاری...و وقتی وقت اضافه بیاری میتونی به علاقه مندیهات فکر کنی...حتی بعید نیست همین تغییر کوچیک بتونه زندگیتو از حالت تکراری و بیهوده ای که فکر میکنی دچارش شدی دربیاره...
به هر حال باید یه فکر اساسی کنی...اینجوری کجدار مریض رفتار کنی خسته تر میشی...دنبال راهش بگرد...

آناهیتا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

استاد من امشب حالم خیلی بد.این پست شما حالمو بدتر کرد.
تو رو خدا با اعصاب نداشته ما بازی نکنید

حمید یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

اینهمه آدم تونستن! مگه ما چیمون از اینهمه آدمی که صدبار مثال زدیم و دونه دونه شمردیم و بررسی کردیم کمتره!؟...
بابا یه کاری بکن خب!...میشینی میشینی یهو احساس پیری میکنی برمیداری چندخط اینجا مینویسی بعد دو هفته دیگه یادت میره!...خب یه کار اساسی کن دیگه! چرا اون روی سگ منو بالا میاری!؟ (آیکون روی سگ!)... (جدیدا با این آیکونا خیلی حال میکنم! چرا اینهمه مدت لجوجانه ازشون استفاده نمیکردم!؟)...

م . ح . م . د یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ب.ظ http://grove.persianblog.ir

نه ، تا اونجایی که من میدونم ، کرگدن هیج وقت از این کارها نمیکنه ... هیچ وقت

هیشکی! یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ http://hishkii.blogsky.com/

دااااااااااا
دااااااااااا
شییییییی...
خوبی؟
تورو مرگ هیشکی! زودتر خوب شو..دلم داره میترکه..میخوای در کامنت دونی رو ببند ما دیگه حرف نزنیم تا حالت بیاد سر جاش؟..میخوای یه مسافرت بری حوصله ات خوب شه؟!

حمید یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ http://miras23blogfa.com

گاهی برای بیشتر بودن باید رفت .

من و من یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ

اگه بخوای بری ما قطره قطره سطل سطل و گان گالن پشت سرت آب می ریزیم

من و من یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ب.ظ

قطره قطره
آب میریزم
پشت سرتان هر شب
که صبح به سلامت برگردید مسافر عرش!
آب شور هم قبول است؟

سیندرلا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:17 ب.ظ

یعنی می خوای بری؟
یعنی اگه اینجا رو ببندی حالت بهتر میشه؟
یعنی همه چیز رو به راهه فقط این وبلاگ سر به راه نیست ؟
اگه اینجوریه باشه برو.
زیاد سوال پرسیدم.بذار به حساب خنگیم

هاله یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://www.zistab.blogfa.com

سلام.شما هیچ جا نمیرین.همین جا هستین.نهایتش یه کوچولو بهتون فرجه بدیم بری استراحت کنی وبرگردی اونم فقط چند روز...

روشنک یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

از صبح دارم بهت فکر میکنم به بودن۱۰ ساله ات به این بی مقدمه ساز رفتن زدنت ...
اونقدر نازتو میکشیم تا پشیمون بشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.