یکوخت دیدی زدم به سیم آخر !

این اواخر خیلی خسته شده ام از کارمندی 

از این پشت میز نشینی چرت و چرند و نکبت 

از این کارهای روتین و تکراریِ چیپ و مسخره 

از این چشم به چندرغاز بخور و نمیر سر برج دوختن  

از این که دلخوش باشی به نان جویی که پرت کنند جلوت 

از این امید به هیچگونه پیشرفت و آینده روشنی نداشتن 

از این روزها و هفته ها و ماه ها و سالها را فا.کیدن الکی 

از این اسب عصاری وار چرخیدن که هی کار و خوردن و خوابیدن و باز 

از این همه ای که حتی مرور و نوشتن اش هم وخت تلف کردن است  

 -

*** 

یکوخت دیدی زدم به سیم آخر و رفتم مثلن میوه فروشی باز کردم !  

-

 

-

نظرات 90 + ارسال نظر
کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ

منم شاگردت میشم

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ

کیا جددی جددی یه وخ دیدی اینکارو کردما !

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ

بدو بدو بدو
بدو آتیش زدم به مال اوستام
بدو بیا که حرررررررررررررراجش کردم
ابجی!
خانوم جون !
هی با شمام . سوا نکن خواهر من درهمه

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:04 ب.ظ

راس میگی محسن ؟

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:06 ب.ظ

آره ...
راس میگم ...

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:07 ب.ظ

مگه آدم چن بار زندگی میکنه ؟ ...

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://javgiriat.persianblog.ir/

باور کن میوه فروشی اونقدر هم که فکر می کنی ساده نیستا؟
تو حالشو داری ۴ صبح بری میدون تره بار ؟
عمرا
تو حوصله سر و کله زدن با مشتری داری؟
و روی نه گفتن به پیرمردی که پول نداره و میوه می خواد داری؟
عمرا

در اینکه شغلت سخته و داره اذیتت می کنه شکی نیست
ولی میوه فروشی هم با اینکه به قیافت می خوره
زیاد با روحیاتت سازگار نیست
تو دنیا فقط یه شغل خوب وجود داره
اونم اینکه بابای آدم پولدار باشه
همین

م . ح . م . د دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://grove.persianblog.ir

کرگدن جان چه خبرته این قیمت ها ؟!

آخه مرد مومن ، یک دانشجو چطور بیاد این میوه ها با این قیمت ها را بخره ؟!

پس این گشت ارشاد میوه ها کو ؟!

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ

دانشجو بیخود میکنه دلش میوه بخواد !
چه جلافتا !
دانشجو ام دانشجوهای قدیم !!

م . ح . م . د دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:29 ب.ظ http://grove.persianblog.ir

کرگدن یک لحظه فک کردم یکی از اعضای هیئت دولت به نام کرگدن کامنت گذاشته و اونا گفته !!

ابله خاتون دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ http://ablahkhatoun.persianblog.ir

آقا ببخشید!سلام علیکم!اگه یوخ دیر رسیدین میدون و هلو گیرتون نیومد بگین ما بجاش میایم!

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:42 ب.ظ

ممنون ولی ما تو مغازه مون هلو انجیری نمی فروشیم !

م . ح . م . د دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://grove.persianblog.ir

حالا کرگدن چرا تو عکس انقده عصبانی هستی ؟!

آیکون اضطراب پرشینی !

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ

آخه امروز کاسبی بدجوری کِسات بوده !

صدف دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ http://fereshteye-to.blogfa.com

اسمشو بزار میوه فروشی کرگدن! یا میوه فروشی شهریار!!

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:01 ب.ظ

اسمشو میذارم عمقزی ! دور کُلاش وزوزی !!

ماهی تنگ بلور دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

وای فک کن!!!!ولی سر ماه نشده ورشکست میشی جان خودم هر کی بیاد دلت بسوزه مفت میدی بره

صدف دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ب.ظ http://fereshteye-to.blogfa.com

آقا روزای فرد ما خالیه!! شما برو استراحت، من میام، حقوق روزانه مم همونروز از میوه ها سوا میکنم میرم!

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ

اینو باش !
عمرن داداش !!
مززهء پول بره زیر زبونم یَک پست فطرتی بشم که بیا و ببین !

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ

این جواب ماهی بلور بود !

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ

صدف خانوم مرامتونو ولی شما چرا با این حالتون ؟!
اینهمه سیبیل کلفت ریخته تو این بلاگستان !!

ماهی تنگ بلور دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:09 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

ها؟ذوق مرگ شدم گفتم یه آشنا میوه فروشی داره میریم یه کم از پشت شیشه نگاه میکنیم....چی میشد دل این پیرزنو شاد میکردی؟

صدف دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:13 ب.ظ http://fereshteye-to.blogfa.com

ماهی جان واسه قضیه ی این میوه فروشی شما با من طرح دوستی بریز، کممم نمیزارم برات جیگر!!!

صدف دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ http://fereshteye-to.blogfa.com

کرگدن جون من میرم بخوابم! آخه فردام سه شنبسو روز فرد ما!! میخوام حســــابی بترکونیم! فعلا با اجازه!

مهسا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ب.ظ http://exposed.blogsky.com

تو همین جوریش فطرت نداری! چه برسه به این که بخوای پست فطرت بشی!

ولی از شوخی گذشته عمو پول‌دار خوبه هااااااا . منم که برادرزاده‌ی یکی یه دونه . خوبه خوبه خوبه . زود پول‌دار شو که منم هی بیام خونه‌تون ولو بشم با مریم بریم الواتی همه‌ش .

بابای آرتاخان دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ http://artakhan.blogfa.com

اولولون خسته ی خسته ی خسته ! به رسم هم دردی یه چند تا پست که انگاری هم پست همین پستتن تقدیم به شما می کنم :
http://arashaminzadeh.blogfa.com/post-33.aspx
http://arashaminzadeh.blogfa.com/post-31.aspx
http://arashaminzadeh.blogfa.com/post-42.aspx
http://arashaminzadeh.blogfa.com/post-44.aspx
http://arashaminzadeh.blogfa.com/post-49.aspx

هاله دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.zistab.blogfa.com

سلام.محسن خان ما رو آشنا در نظر بگیرین...
خب ما هم دلمان میوه می خواد.
اینا یه نمه گرون نیستن..اینطوری که تو عکس اخمو هستین ادم میترسه بیاد تو مغازه...

مینا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

شاگرد خواستی رو منم حساب کن. خیر سرم تا چند وقته دیگه مهندس کشاورزی میشم. حسین آقا ترابی که به ما کار نداد. شما یه کرمی بکن...
هرچی میوه ی کرمو داشتی رو با بحث علمی و تخصصی میندازم به مردم!‌ تاااازه اقتصاد کشاورزی میخوونم. واسه کارای اقتصادی هم رو من حساب کن. میتونید با مدیر برنامه هام تماس بگیرید واسه هماهنگی!‌

آلن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ

نمی دونم. شایدم حق با تو باشه.
شاید باید از کارمندی بکنیم و ما بقی عمرو اونکاری رو بکنیم که دوس داریم، که بهمون مزه میده.

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.javgiriat.persianblog.ir

عمو سبزی فروش !
میگم یه وانت بگیری بهتره
اولا پول مالیات و آب و برق و کوفت و زهرمار نمیدی
ثانیا با بلند گو تو خیابونا دروه میفتی و داد می زنی
آواز می خونی
میوه هم می فروشی
یه جورایی عرفانیه اصلا
همش در حال رفتنی

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ب.ظ http://www.javgiriat.persianblog.ir

کامنت بابای آرتا رو ببین
به نکته ای اشاره کرد اشاره کردنی

منم سه نکته بگم :
۱ - چرا بازی وبلاگی نداری تا یه شوری بسازی تو بلاگستان
جای یه بازی خوب کمه
اینبار مطمئنم همه رکوردها میشکنه
۲- فتو بلاگت خیلی وقته به روز نشده
تار عنکبوت گرفته یه عکسی بگیر یا از اون قدیمیا بذار
۳- رادیو کرگدن ایده خداییه به خدا
چرا اجراش نمی کنی
باور کن می گیره نا فرم
باور کن

کیامهر دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.javgiriat.persianblog.ir

گذشته از این حرفا
این ریسک کردنتم
اگه بی خیال کارمندی شدی
تاکسی رو فروختی و سرمایه اش کردی
اقلا بیا طرفای ما
یه مغازه خالی هم داریم
همونجا یه کسبی را بندازیم
حالا سبزی فروشی هم نشد
یه کار دیگه
پایه ام به خدا

نیما دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogfa.com

عمو سبزی فروش ! بله !

آقا سلام ! خداییش بعضی وقتا به ذهن منم یه سری افکار اینجوری که کلا راه زندگی آدمو میچرخونه از کویر و میتدازه سمت دریا داشتم ولی هیچ وقت عملیش نکردم !
راستی دادا یه نیم کلو توت قرنگی به ما بده بریم با این ممد دانشجو بخوریم ! در ضمن پولشم بذار به حساب با ممد حساب کن !

مهسا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ب.ظ http://exposed.blogsky.com

از همه‌ی حرف‌های شوخی و جدی گذشته محسن . اگه جدی تصمیم داری بری دنبال شغل آزاد . باید این چند نکته رو بدونی :

۱. وقتی کار رو شروع می‌کنی تا دو سال اول درآمد نداری که هیچ . باید از جیب هم بخوری بیش‌ترش . دو سال طول می‌کشه تا سرمایه اولیه‌ت به بازدهی برابر برسه

۲. از سال سوم تا پنجم زمانی هست که بازده می‌ره بالا . سال پنجم زمانی هست که سرمایه‌ت به سوددهی می‌رسه و می‌تونی ازش استفاده کنی

۳. شغل آزاد تعطیلی و زمان و مکان نداره. کسی توی شغل آزاد موفق هست که روابط اجتماعی بالا داشته باشه و سر زبون ‌دار باشه اصطلاحن و ابایی نداشته باشه که برای پیش‌برد کارش به کسی رو بیندازه

۴. سختی‌های شغل آزاد زیاد هست . حدود هشتاد درصد از کسانی که شغل کارمندی‌شون رو ول کردن و رفتن سراغ شغل آزاد بعد از دو یا سه سال اول دوباره برگشتن به زندگی کارمندی

۵. چیزی که از همه مهم‌تر هست در مورد شغل آزاد داشتن . مدیریت هزینه‌ها و خرج و مخارج هست . چون باید توجه داشته باشه که هزینه‌های ماهیانه‌ی تو تقریبن ثابت و هر ماه مبلغ مشخصی هست . ولی درآمدت هر ماه تغییر می‌کنه و شاید بعضی از ماه‌ها اصلن نتونی هیچ فروشی داشته باشی . باید بتونی جوری مدیریت کنی که اون ماه‌هایی که درآمدت کم‌تره زندگی‌ت فرقیس نداشته باشه با زمانی که فروش خوب و بالایی داری . در غیر این صورت هرگز نمی‌تونی موفق بشی


این‌هایی که گفتم رو از خودم در نیاوردم . پدر من خودشون شغل آزاد دارن و من همه‌ی این مسایل رو به چشم خودم دیدم . دیگه هم این که کمپانی قبلی که توش کار می‌کردم کارش مارکتینگ بود و ما باید کللللللی دوره‌های بیزنس منجمنت و غیره و ذالک تو این زمینه می‌گذروندیم......

کرگدن دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ

برو عموووو جان !
این قرتی قشمشم بازیا که گفتی مال تورنتوئه !
اینجا ایرانه عزیزم !
فرمولای خودشو داره !!

م . ح . م . د دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://grove1.persianblog.ir

کرگدن جان ما فیلی شدیم !

هرموقع وقت کردی لطف کن لینک ما را اصلاح کن

مسی ته تغاری دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://masitahtaghari.blogspot.com/

کار که عار نیست محسن
مگه میوه فروشی چه ایرادی داره ؟

شکیبا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

ای بابا من با این که دخترم زدم تو کار آزاد!!
آخه در امدش خوبه و قشنگ یه زندگی رو میچخونه...
البته من سبزی نمیفروشماااا
من ترشی درست میکنم میفروشم!!
جدی عرض نمودم!

شکیبا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

اصلاح میکنم :
میچخونه==می چرخونه

عاطفه دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

حالا چرا میوه فروشی؟
چه اخمی هم کردی ! اینجوری میوه هات رو دستت باد میکنه ها!

اقدس خانوم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

میگما ...آقا بزنید تو یه شغل آزا د باکلاس ...میوه فروشی بد نیستا ولی ...

اقدس خانوم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ق.ظ http://aghdaskhanoom.persianblog.ir/

در ضمن یه عکسی کار می کردین که یکم بشاش تر باشید توش ...

فاطـــمهانتــــــظار سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.FatemeEntezar.com

واای چه اخمی...چه ابهتی...چه شکوهی..چه اقتداری...چه میوه هایی!

Miss o0o0o0om سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.oooooom.blogfa.com

....
اتفاقا اینایی که اینکارن و حجره دارن وضعشون عالیه....
شغله خوبیه....:دی!
پر درامدم هست.....فقط یکم زحمت داره...:دی!

وانیل سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ق.ظ

وااااااییی گوجه سبز!! خرچ خرچ خرچ... با نمک فراون وایییی. خواهشن اگه میوه فروشی زدی یه چند تا میز هم بزار برای سرو گوجه سبز با نمک.

وانیل سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ق.ظ

لطفن سرویس تحویل "گوجه سبز درب منزل" رو هم راه بنداز همون اول کاری که خیلی واجب هست.

وانیل سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ق.ظ

لطفن یک وب کم هم بالای سینی گوجه سبز نصب کن که همه بتونن بصورت شبانه روز هر وقت که خواستن گوجه سبز ها رو نگاه کنن و دلشون غش بره

وانیل سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ق.ظ

لطفن به منویتان "گوجه سبز گلاسه" با چیپس هم اضافه کنید.

وانیل سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 ق.ظ

تو رو خدا گوجه سبز ها رو نفروش!

مهسا سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:47 ق.ظ http://exposed.blogsky.com

پدر من مگه تو تورونتو زندگی می‌کنن محسن که می‌گی این فرمول‌ها مال تورونتو ه؟

به قول طوطی شهر قصه

من احمق رو بگو . واسه‌ی چه‌جور کسانی می‌شینم شععععععععععررررررررررررررر می‌گم . عوض قدرشناسی به آدم زرررررررررشششششششکککککک تعارف می‌کنن . راستی راستی که خرم . خیلی خرم







امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.