برای هر صدا ... چند خط بغض ... یک بیت عشق ...

حمید : 

چند خط از یلدا 

خدا میدونه چندبار صدای تک تکتون رو گوش کردم و چندبار ذوق کردم و چندبار این مانیتوری که روبرومه از بغضهایی که ترکید تار شد تا اینارو بنویسم...میخواستم این خط خطیا قد صداتون خوشگل بشه...نشد...میخواستم قد نفستون بهار تازه داشته باشه...بازم نشد...ولی...بهونه ای شد تا دوباره یادم بیاد که چقدر دوستتون دارم...این ناقابل تقدیم شما :
-
1- جوجو...صدای پارک...قسمت بازی بچه ها...صدای کفشای کوچولوی بچه دو ساله ای که تازه از سرسره اومده پایین و بدوبدو میره تا از پله های سرسره یک متری بره بالا...
-
2- مریم ترین...صدای گلهای روی خاک عمه ناهید...و وحید شیخ...وقتی باد میخوره بهشون و گلبرگاشون تکون میخوره...انگار صدای وحیده...یا عمه ناهید که با همون لبخند همیشگی میگه مرسی مریم جون...مرسی که به یادمی عزیزم...
-
3- مومو...صدای سایه یه گرامافون روی دیوار اتاق پذیرایی...صدای سایه یه زن ته کوچه وقتی زیر تیر چراغ برق وایساده و منتظره...منتظر نوه اش که امشب قراره بیاد مرخصی میان دوره سربازی...
-
4- مسی ته تغاری...صدای بوسیدن لپ یه بچه قندانقی تپل مپل که داره پستونک میخوره و با چشمای درشتش با تعجب اینطرف اونطرف رو نگاه میکنه!
-
5- خاطرات ترک خورده...صدای دکمه پلی ضبط صوت قدیمی توشیبا...صدای چرخیدن نوار مکسل قرمز تو ضبط وقتی یکی اشتباهی دستش به دکمه رکورد خورده...صدای سکوت جای صدای گلپا...
-
6- زنجبیل...صدای پا زدن وسط یه رقص تند ترکی یه نفره...تو اتاق تاریک یه خونه دانشجویی...وقتی همه بچه ها تعطیلات رفتن خونه هاشون...تو موندی و یه ضبط خراب و دلت...که یه آهنگ ترکی تند میخواد...
-
7- پرو ویروس...صدای اهلی شدن چشمای روباه...صدای موهای شازده کوچولو...صدای گلی که تو یه سیاره دیگه منتظره...
-
8- سهبا...صدای ورق زدن دفتر شعر قدیمی واسه زمون نوجوانی...زمزمه شعری که حالا دیگه حفظیش..."در همین حسرت که یک شب را کنارت مانده ام"... 

-
9- کاتیا...صدای بارون روی برگای چنار قدیمی وسط میدون...صدای زنده شدن یادگاری نوشته های پاییزی رو تن درخت...
-
10- الهه...صدای حافظ و فالش...ایندفعه نه تو دستای چروکیده پدربزرگ...تو دستای بچه ای که سیزده تا فال دیگه مونده تا بره خونه...وقتی کسی حال نداره شیشه رو بده پایین و خلاصش کنه از این سیزده تا غزل تا خورده حافظ...
-
11- محمد بیشه...صدای تند قلب بچه آهو...که نه شیر دنبالشه نه شکارچی...وقتی صبح زود مادر داره میلیستش و سنجابا و چکاوکا تولدشو به بیشه تبریک میگن...
-
12- ماهیچ مانگاه...صدای نرمی هدفون توی گوش شصت سالگی...یاد مرد بی خاطره از یلدای پرخاطره...وقتی یادش میاد که نه...هنوز یه عالمه خاطره داره که بنویسه برای ویژه برنامه یلدای رادیو...اگه این آلزایمر لعنتی بذاره...
-
13- فلوت زن...صدای میل بافتنی...صدای آخرین رج شال گردن....که میگه...یلدا هم رسید...چقدر زود...
-
14- سپیده...صدای چسبوندن خوشگلترین عکس آدامس خرسی روی لپ داداش کوچولوی تازه به دنیا اومده! صدای دعوای مامان وقتی میبینه...
-
15- آلن...صدای پاره کردن کارنامه ای که حسرت یه نمره دو رقمی از درس ریاضی تو دل صاحب سیزده ساله اش مونده...
-
16- کیامهر واقعی...صدای کشیدن شدن مداد آبی روی دفتر نقاشی...یه دایی با یه صورت آبی...و بدن مستطیلی آبی...و چهار تا خط آبی جای پاها و دستهای مهربون دایی...نقاشی تمومه...خوش به حال دایی آبی...
-
17- کیامهر...صدای گاز زدن بستنی یخی...صدای خورد شدن ذرت بو داده زیر دندونای اولین خاطره سینما ری...که خیلی ساله دیگه نیست...
-
18- مهربان...صدای خنده ناب...صدای افتادن سیب سرخ از روی میز و قل خوردنش رو زمین میون شلوغی مهمونی...صدای "عروس داماد دارن میان" بچه ها...
-
19- پسر یک مزرعه دار ...صدای دیوار کاهگلی امامزاده ده...صدای بوسه یواشکی پشت دیوار...صدای پای دختر چهارده ساله ای که با خجالت میدوه...و دلش داره وایمیسه از ذوق این راز بزرگ...
-
20- سید عباس...صدای "به سلامتی"...صدای دیوار پادگان سپاه...صدای بیخیالی و "نوش"...
-
21- عمه زری...صدای عروسک...از اینایی که میخندن...ازینایی که گریه میکنن...ازینایی که به خارجی مامان بابا میگن...تو دست یه دختر بچه افغانی...که بعد از انفجار بمب تو بازار کابل زبونش بند اومده...
-
22- محسن پاییز بلند...صدای بال هزار کبوتر....وقتی سفید میکنن آسمون پاریسو...وقتی رو سفید میکنن آسمون پاریسو...وقتی سقف میزنن رو بوم برج کبوتر صلح...به افتخار تبعیدی سرزمین بی کبوتر...آقای پاییز بلند...
-
23- حمید...صدای یکی که دلش داره میترکه...
-
24- وحید...صدای محجوب سلام یه دختر شمالی به جنگلبان جدید در اولین روز کاریش...وقتی به یه درخت تکیه داده و داره به سی سه پل و خاطره بوسه دیشب فکر میکنه...زیر طاقی هفتم...رو به زاینده رود...
-
25- نیما...صدای ورق زدن یه کتاب که خیلی وقته دنبالشی...انقلاب...کتاب فروشی نیک...وقتی دست میکنی تو جیبت و میبینی...صدای گذاشتن کتاب سر جاش...
-
26- اقدس خانوم...صدای اردک زرد بادی توی وان حموم...وقتی دو تا دست کوچولو روی آب هلش میده...
-
27- آرمین...صدای یاهو...تو گوش کوچه های شهر بی درویش...صدای تار...تو گوش پسر نوجوانی که داره متال گوش میکنه...وقتی ام پی تیری پلیرش رو استپ میکنه...
-
28- مامانگار...صدای مادر...توی جاودانه علی حاتمی...وقتی میگه " یه بشقاب بکش بذار کنار مادر،غلامرضا نصف شب گشنه ش میشه. تنگم آب کن واسه جلال الدین،برای محمد ابراهیم زیر سیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکما قرصشو بخوره. بی خوابی نزنه به سرش. ببین دادشتون هم چی می خواد مهیا کنین،سر شب بخوابین بچه ها که بتونین صبح زود پاشین،فردا خیلی کار دارین"...
-
29- شکیبا...صدای به هم خوردن جام...صدای خمار مستی و راستی...تو طبقه آخر یه آپارتمان شیک...تو طبقه آخر بهشت زیبا...
-
30- آقا طیب...صدای آخرین خرمالوهای سر درخت...که وایسادن بیشتر برسن..تا شیرینیشون رو نصیب آخرین زندونی اوین کنن...نصیب آزادی...
-
31- بابای آرتاخان...صدای روشن کردن سیگار...با کبریت...قایمکی سر پست...زمزمه یه شعر..."پر کیفم کوک کوکم مثل رقص توی مستی/خوب خوبم وقتی باشی چقدر خوبه که هستی"...صدای پای افسرنگهبان...
-
32- فرزانه...صدای نرم پاک کن روی دفترکاهی...صدای دفتر مشق...انتظار برای ساعت هشت شب...که بابا میاد...صدای پاستیل خرسی توی جیب بابا...صدای ماچ آبدار بچگونه...
-
33- فرناز...صدای ریختن آجیل شیرین توی پاکت کاغذی قهوه ای...صدای افتادن توت خشک از گوشه پاره پاکت روی برف...صدای بال گنجشکی که یه توت خشک از رو زمین برمیداره و تندی دور میشه...
-
34- سارا...صدای کلید توی در...صدای دراوردن دستکش و مالیدن دست به هم روی بخاری نفتی...صدای هورت کشیدن چای داغ..."ای اولین سفیر زمستان خوش آمدی"...
-
35- عاطفه...صدای برف پاک کن روی شیشه های یه پیکان قرمز 47...به افتخار اونایی که دلشون میخواد آسمون باهاشون آشتی کنه...سفیدی برف روی قرمز خوشرنگ یه پیکان قدیمی...
-
36- هیشکی...صدای آهنگ فیلمای چارلی چاپلین...صدای خنده از ته دل...صدای یه بغض لطیف وقت عاشقی ساده و بی صدای مرد همیشه عصا و کلاه با دختر خوشگلی که تند تند دستاش با ذوق تکون میخوره...تو فیلم خش دار سیاه و سفید...
-
37- امیر علی...صدای آواز خوندن تو دل صحرا...برای بردن دل دختر چوپان که ظهرا از ده براش غذا میاره...
-
38- بهروز...صدای تکون خوردن مترسک در گندمزار...صدای آواز گندمها برای دلداری به مرد دومتری پوشالی که کلاهشو دیروز باد برده...در طولانی ترین روز سال...
-
39- غزل...صدای ریختن آب توی دست جلوی آب خوری مدرسه...خوابیدن سر شب...به امید یه بیست دیگه تا جایزه بزرگ...لیوان آبخوری نارنجی تاشو...
-
40- کرگدن...با اون اعتراف آخر حرفات مگه میشه یه چیزی گفت که قد تو دل باشه؟...پس اینجوری میگم...چهل-کرگدن...صدای همین سکوت قبل از آخرین جمله هات...صدای همین اشکام...
-
41- سمیرا...صدای قایم موشک بازی... هفتاد...هشتاد...نود...صد... بیام؟...خدا کنه هنوز اونقدری ازم مونده باشه که بشه پیدام کرد...بیا...چقدر خوبی که هنوز برای اومدن اجازه میگیری...پیدا کن منو رفیق کودکی...
-
42- آرش پیرزاده...صدای خونه...صدای بخاری...صدای قاب عکس چوبی...صدای عوض کردن پوشک بچه...صدای زن...صدای خانواده...صدای لبخند سه نفره توی عکس...
-
43- اِندمَن...صدای قبض جریمه تو دست راننده تاکسی...صدای فحش زیر لب...صدای عم افسر وظیفه که دو ساله برگه هاشو جای شعر با شماره پلاک غولای آهنی پر میکنه...جریمه کردن سخته برای افسری که پشت این ستاره های حلبیش قلبی از...آره...داستان همون داستان ماسکی و معاون کلانتره...
-
44- عبدالکوروش...صدای شعار کارگرا در محوطه کارخونه...صدای مقوای بزرگ خاکی دست کارگر قدیمی کارخونه که با خط کج و کوله روش نوشته "ما شش ماه است حقوق نگرفته ایم"...صدای شکستن شیشه دفتر مدیر کارخونه...صدای آژیر پلیس...صدای دستبند روی مچ دستی که سه تا انگشت نداره...
-
45- بهنام...صدای بارکد روی چمدون...صدای اضافه بار...صدای جا گذاشتن خاطره ها توی فرودگاه و پرواز به سمت سرزمینی که نه سیب دریای مازندران سر شاخه هاشه...نه ریشه خلیج فارس پای نهالش...یه کلاغ دیگه داره میره از درخت قدیمی...
-
46- میکائیل...صدای کشتی حمل برده ها...غم سیاه مرد سیاه...شورش یک نفره...پریدن از عرشه سمت آفریقا...آرزوهای سیاه کبیر شام کوسه های اقیانوس کبیر...
-
47- احسان پرسا...صدای گوینده بخش طنز شب رادیوی ملی عراق...وقتی نویسنده متنهایی که میگفته امروز عصر در بمب گذاری کشته شده...وقتی سعی میکنه بغضشو قایم کنه تا باز به چندمیلیون نفر که تنها تفریح شبونه شون خندیدن به بامزگی هاشه خنده بده...وقتی کسی نمیدونه اینی که داره میگه اولین طنز زندگیشه که چند دقیقه قبل با هق هق توی استودیوی خالی نوشته...
-
48- رضا سیرجانی...صدای سکوت یه جمع مهاجر از هرجای دنیا که به ستون روی خط استوا ایستادن...بعد از تعریف کردن یه جک فارسی به زبون انگلیسی...صدای مرد که به فارسی داد میزنه "اگه اینجا تهران بود الان اتاق از خنده رفته بود رو هوا!"...تعجب جمع...صدای دختر موبور که با تعجب لبخند میزنه و میگه "وات!؟"...
-
49- افروز...صدای باز کردن تنها کمد خونه مادربزرگ...صدای ناز کردن آجیلایی که مادربزرگ برای یلدا قایم کرده...بوسیدن دستای چروکیده مادربزرگ که رو تخت خوابیده...صدای باز شدن چشمای مادربزرگ...عطر خوش یه بغل نوه-مادربزرگی فراموش نشدنی...
-
50- نوید...صدای هندونه فروش جوان..."آقا ببین ببر!جلوت قاچ میکنم"...یاد شوخی همیشگی پدر بزرگ..."هندونه بیار قاچ کنیم لباتو بیار ماچ کنیم!"...خنده بلند از ته دل...لبخند همراه با تعجب هندونه فروش..."به چی میخندی حاج آقا!؟ قاچ کنم یا نه!؟"...نه...نمیخواد پسرم...چقدر شد؟...
-
51- سعید مجید حمید...صدای جابجا شدن عینک ریبن روی صورت سبزه پسربچه جنوبی...صدای شلوغی بندر...صدای لنجها...صدای آفتاب تابستون...و دید زدن مسافرای کیش از زیر عینک دودی...
-
52- کرگدن دل نازک...صدای نمکدون رنگی مورد علاقه بچه وقتی مامانش داره میذاره تو سینی...صدای شیطون یه دختربچه کلاس دومی که تازه از مدرسه اومده و هنوز روپوش مدرسه اش رو درنیاورده داره...داره تند تند واسه مامانش که تو آشپزخونه ناهار رو آماده میکنه کارایی که امروز تو مدرسه کرده رو تعریف میکنه...صدای خنده بشقابها و قاشقها...و نمکدون کوچولو...
-
53- محبوب...صدای بارون روی کاشیهای نخودی گنبد مسجد شیخ لطف الله...میدون نقش جهان...صدای گردشگر فرانسوی که محو دیدن عالی قاپو شده و به فرانسوی با بغل دستیش حرف میزنه...صدای خنده تهرونی بچه هایی که از طرف مدرسه اومدن اردوی اصفهان...لبخند مرد فرانسوی به بچه ها...
-
54- من و من...صدای مامان که دخترارو برای شام صدا میکنه...صدای بچه ها که یه چیزی رو تو کمد قایم میکنن و بدو بدو میان سر سفره...صدای گل سر صورتی توی کمد....گل سری که امروز صبح خریدن و از صبح بهش زل زدن و منتظرن "بعد از شام" بشه تا به مامان که امروز تولدشه کادو بدن...چشمک یواشکی بابا به بچه ها سر سفره...و لبخند مامان که مثلا انگار از چیزی خبر نداره...
-
55- نینا...صدای اتوبان همت...پرستار جوانی که ساعت هشت باید بیمارستان میلاد باشه و تو ترافیک همت مونده...راننده تاکسی درباره پسرش عزیز حرف میزنه که میخواد زنشو طلاق بده...پرستار میگه "حتما اسم زنش هم نگاره!"....راننده تاکسی با تعجب نگاه میکنه و میگه "شما از کجا میدونی خانم!؟"...دختر به ترافیک همت خیره میشه و میگه "اهل طالقان که باشی میدونی اسم نگار جز کنار اسم عزیز نمیشینه...وای به حال تهران که عزیزاش نگار طلاق میدن...خدا کنه به گوش طالقان نرسه...زیر اون پل پیاده میشم"...
-
56- کودک فهیم...صدای باز کردن شیر آب توی حمام...وقتی کف صابون تو گوش آدم پر میشه و صدای نفس های خودش رو میشنوه...وقتی بعد از یه روز کاری سخت ساعت ده شب به خونه میرسه... صدای قند که تو دهن آدم آب میشه موقع خوردن چای داغ...صدای فندک موقع روشن کردن سیگار...بعد از حمام وقتی هنوز فقط یه حوله تن آدمه...
-
57- بهار...صدای چسبوندن گلبرگ روی ناخن...صدای دختربچه ای که داره گربه اش رو ناز میکنه...در حالیکه داره شعر جدیدی که تو مهدکودک یاد گرفته رو برای گربه اش میخونه...
-
58- نیمه جدی...صدای خوردن گچ روی تخته سیاه...وقتی خانوم معلم داره نقطه حرف ب رو میذاره...صدای دسته جمعی بخش کردن کلمه بابا که کل سالن طبقه اول مدرسه رو پر میکنه...صدای بسته شدن کتاب فارسی سال اول دبستان...موقع خوردن زنگ تفریح...صدای مبصر خجالتی کلاس که آروم میگه "برپا"...  

-

۵۹- مهدی پژوم...صدای گذاشتن استکان نعلبکی چایی روی میز...میون یه قهوه خونه شلوغ...نه از اینا که دخترا توش قلیون میکشن و بلند بلند میخندن و لاک میزنن!...ازون قهوه خونه هایی که توش فقط خوانسار میچاقن...ازونایی که توش نقالی میکنن...ازونایی که هر بزرگی جای مشخص داره که کسی به حرمتش اونجا نمیشینه...ازونا که وقتی داش مشتی قدیمی محل میاد تو صدای "برای سلامتیش صلوات" بلند میشه...از اونا که خیلی وقته دیگه نیست...
-
60- ایرن...صدای مچاله شدن کاغذ...صدای سطل کاغذ باطله کنار میز تحریر...نویسنده کلافه که نمیدونه داستان به اینجا که میرسه باید چی بنویسه...جایی که زن به مرد پشت میز ناهارخوری میگه "خداحافظ عزیزم"...آقای نویسنده سرش رو میذاره روی و میز و گریه میکنه...مرد توی داستان سرشو میذاره روی میز و گریه میکنه...
-
61- محسن محمدپور...صدای کشیدن چهارپایه از زیر پای آقای مفسد فی الارض...صدای بازی باد با موهای مرد آزاد...صدای قلب زمین وقتی یه شهید دیگه در بغل میگیره...
-
62- مارکوپولو دم کشیده...صدای آواز شاد پیرمرد توی گوش پارک...ذوق پیرمردای همیشه منتظر پاتوق بازنشسته ها از شنیدن صدای سرهنگ که چندماهه نیست..."چرا اینجوری نگا میکنید!؟ بهم نمیاد!؟"...سلام سرهنگ..."کارت سوخت هم نمیخواد! تک چرخ هم میشه باهاش زد! ببین!"...صدای چرخ جلوی ویلچر که رو هوا تکون میخوره...صدای خنده سرهنگ...
-
63- رعنا...صدای شوت کردن عمدی توپ سمت شیشه خونه بداخلاق ترین آدم محله که همیشه توپ بچه هارو پاره میکنه...نگاه ترسون و متعجب بچه محلا...نگاه مطمئن و پر از لبخند پسربچه..."امروز رفتن مسافرت! خودم دیدم!"...صدای هورای بچه ها!...صدای اولین انتقام زندگی!...
-
64- دختر آبان...صدای پر کردن آخرین چهارخونه با مداد مشکی نرم...صدای یک نفس خوردن ساندیس سیب-موز سر جلسه کنکور...صدای پرنده های بیرون سالن جلسه...صدای آدمای بیرون جلسه...صدای زندگی بیرون جلسه...
-
65- سهیلا...صدای کندن سنگ از روی سنگک تازه...صدای باز کردن درب شیشه مربای آلبالو...صدای صبحونه...صدای رادیو توی تاکسی...اول صبح...وقتی داره یه آهنگ خوب پخش میکنه...
  

..................................................

 

احسان پرسا : 

محسن عزیز

این روزها خیلی ها آرزو دارند که یک بار دیگر جمعی صمیمی را به شیوه قدم دور هم جمع کنند و خیلی ها مبالغ هنگفتی را برای رسیدن به این آرزو هزینه می کنند اما نه دوستان دور هم جمع می شوند نه جمع ها صمیمی .

شاهکار کردی ... دوباره همه ما را دور هم جمع کردی و از دقیقه به دقیقه ی حرف هامان ، لحظاتی شاعرانه ، صمیمانه ، عاشقانه و حتی عارفانه ثبت کردی.

باید دوباره بگویم ... شاهکار کردی.

شصت و پنج بار ممنونیم.

طبق روال گذشته و البته برای اولین تجربه به تحلیل پست ها نشستم اما تنها کاری که توانستم بکنم این بود که با حس هر پست صوتی یا با حرف های صاحب آن پست ، شعری به نظم بنویسم تا قدمی هرچند کوتاه در جهت ماندگارتر شدن این خاطره ی خوش یلدایی برداشته باشم.

از تو و همه دوستانی که برای ماندگار شدن این خاطره تلاش کردند ، ممنونم.

از خاطرمان نخواهی رفت.

جوجو:

برگشته ام به کودکی و لکنت کلام

تا خاطرات تلخ مرا قند بشنوی 

-

مریم ترین ( دکولته بانو ) :

صدای خسته ی یک زن که خاطرات قدیم

برایش از غم امروزها عزیز تر است 

-

الهام ( مومو ) :

در سایه ماندن خوب بود اما نماندم

چون تو به سان آفتابی بر دمیدی 

-

مهسا ( مسی ته تغاری ) :

گرفته است صدایم ولی دلم شاد است

سکوت می کنم اما دلم پر از غوغا ست 

-

خاطرات ترک خورده :

صدای مخملینت می نشیند روی قلب من

تو را در خاطرات گوش بسپارم و یا قلبم ؟ 

-

زنجبیل :

تو شاد می شوی اما به قیمت غم من

نرنج اگر به تو گفتم که تُف به شادی تو 

-

پرو ویروس :

شادی ویروسی ست و غم ویروسی ست

یلداتان از شادی ویروسی باد ! 

-

سهبا ( زمزمه های گاه گاه ):

شعر می خوانم که یلدایت شود رنگ بهار

گر چه خود سوی زمستان می روم ، تو شاد زی ! 

-

کاتیا ( دختر قدیم ):

عشق می ورزم به پاییز و در این اندیشه ام

که برای فصل ها یک فکر پاییزی کنم 

-

الهه:

یلدا ، کسی که می خورد آجیل با تو نیست

او دختری ست مانده در این شهر، بی پناه 

-

محمد ( بیشه ) :

تند می گویم و از گفته ی خود دلشادم

من به آن دختر همسایه دل خود دادم 

-

ماهیچ مانگاه :

ندارم خاطراتی از شب یلدا ولی دانم

که این یلدا میان خاطراتم ثبت خواهد شد 

-

حنانه ( فلوت زنی روی بام ) :

شب دور هم نشستن ، شب درد دل شنفتن

شب گفتن و نخفتن ، شب یلدا ، شب یلدا 

-

سپیده (نیلوفر آبی) :

یلدا پر است از خاطرات دوستداران

یلدا و یلداهای خود را دوست دارم 

-

آلن ( اراجیف یک عدد کابوی تنها ) :

یلدا نه اسم شب ؛ که نامی دخترانه ست

آری به این علت من آن را دوست دارم 

-

کیامهر حقیقی :

یلدا برایم مثل" شعری کودکانه" ست

بگذار امشب باز یک " یلدا " بخوانم 

-

کیامهر باستانی ( جوگیری ها ):

صدات آه فروخورده ای ست در دل نی

گهی ترانه شوی ، گاه نوحه ؛ جوگیری !! 

-

مهربان :

دلم وبلاگ تو شد آی آقای نویسنده

نبینم توی وبلاگی دگر کامنت بگذاری ! 

-

حسین ترابی ( پسر یک مزرعه دار ):

بپرس از وزن گاو من ، نپرس از وزن اشعارم

که من این گاو را از شعرهایم دوست تر دارم 

-

سید عباس ( من هم چگوارا هستم ) :

بنشین کنارم ای شب یلدا ، بزن حرف

کو یال و کوپال تو ، کو باران و کو برف ؟ 

-

عمه زری ( مکث ):

شش ماهِ سال من شب یلداست سردم است

بی تو، شب فراق تو تکرار می شود 

-

محسن ( پاییز بلند ) :

بالاتر از هر بام ، روی بام پاریس

می ایستم تا نور تو بر من بتابد 

-

حمید باقرلو ( ابر چند ضلعی ) :

حمید بوده ام و ( گر چه سرنوشت بدی ست )

گمان کنم که همیشه حمید خواهم ماند 

-

وحید باقرلو ( غزلخونه ):

میان دفتر من نیست از تو خاطره ای

اگر چه خاطره انگیزی ای شب یلدا 

-

نیما :

ای کرگدن ما زندگی را از تو داریم

ما مرده ایم اما تو اسرافیل مایی 

-

اقدس خانوم :

رادیویی بی صدا بودیم اما کرگدن

روی موج جان ما صدها صدا انداخته ست 

-

آرمین:

من با لبان بسته تو را جار می زنم

یعنی که بی تو ساکتم و تار می زنم 

-

مامانگار ( زنبیل درویشی ):

چهره ی نورانی مادربزرگ من کجاست

در شب یلدای این دوران نمی بینم چراغ 

-

شکیبا :

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

لینک و کامنتینگِ این وبلاگداران را چه شد 

-

مسعود کرمی ( آقا طیب ) :

شب اگر حتی شب یلدا ، به پایان می رسد

صبر کن ای دوست آخر صبحگاهان می رسد 

-

بابای آرتا خان:

تمام سال نوشتم که تو شب یلدا

به صفحه های دل من تفالی بزنی 

-

فرزانه:

هر روز افسوسِ دیروز ، امسالمان بدترین سال

آخر نمردیم و دیدیم یلدای یارانه ای را 

-

فرناز ( آینه ای در من ) :

یک گوشه ی اتاق نشستم به زمزمه

دارد صدای خلوت من ضبط می شود 

-

سارا ( گاه نوشت های من ) :

با شعر در این فکری که خاطره ای سازی

یلدات مبارک باد ای دختر شیرازی 

-

عاطفه :

قهر کردی آسمان انگار با ما مدتی ست

در شب یلدا برای آشتی برفی ببار 

-

هیشکی:

و عشق ، عشق ؛ همین واژه سه حرفی خوب

خدا کند که همیشه میانمان باشد 

-

امیرعلی هیشکی:

گفتی صدایت قشنگ است ، هی دوست دارم بخوانی

باید بخوانم برایت شعر حبیبم .. حبیبم 

-

بهروز ( مخاطب خاموش ):

یلدا باید که شب آرامش باشد

تا شاید یک دم به خدا اندیشیدن 

-

غزل ( غزل و خاطراتش ):

یلدا عجب شبی ست ؛ شب پسته و انار

با طعم حرف و خاطره های پدر بزرگ 

-

محسن باقرلو ( کرگدن ):

خوشی و شادی و جمع صمیمی و دل خوش

چقدر خاطره های دروغ ساخته ام 

-

سمیرا ( دل نوشته های یک دانشجو ):

یلدا برای من ، یاد گذشته هاست

یلدا بدون عشق ، یلدا نمی شود 

-

آرش پیرزاده ( برای دخترم هانا ):

چه تابستان و چه حتی زمستان خاطره روزی ست

که در روز بلند سال ، هانا شعر می گردد 

-

اِندمَن ( حامد پری زاده ) :

در یک دقیقه ، آه چه گویم که حرف عشق

حتی خلاصه هم که کنم حرف ِ قرن هاست 

-

عبدالکوروش (پتک):

نگو " چه خوب که یلدا شبی ست طولانی "

کسی نشسته به امید روز می لرزد 

-

بهنام ( دو کلام حرف حساب ):

ایرانیم و معتقدم که خلیج فارس

تا شامگاه روز قیامت از آن ماست 

-

میکائیل( 13 نامه ):

آوارگی و درد غریبی سخت است

بی کس بودن ، یلداها سخت تر است 

-

احسان پرسا ( ساحل نشین اشک ):

یلدا شب خاطره است ، آری این را

حتی یک پرسای عرب می فهمد 

-

رضا سیرجانی ( حوض ماهی ):

یلدا رسیده یاد مرا تازه کن عزیز

از من نمانده غیر همین یاد ، پیش تو 

-

افروز ( این منم بی تظاهر ):

یادش به خیر خاطره هایی که داشتیم

آجیل کهنه ، قهقهه ی تازه ، عشق و شور 

-

نوید :

ای دوست ز هندوانه یک قاچ بده

یا زان لب ناردانه یک ماچ بده 

-

سعید ( مجید حمید ):

اگر چه نصف جهان است اصفهان اما

اگر به شوشتر آیی جهانی و نصف است 

-

زینب ( کرگدن دل نازک ):

در شب یلدا تمام کرگدن ها حاضرند

بر خلاف فکر بودا کرگدن تنها نبود 

-

محبوب (حرف اضافه):

من بی کس و تنها و در این شهر غریبم

یلدا شب غربت زدگان نیست گمانم 

-

من و من :

تو پشت خط نشسته ای و غرق در سکوت

حرفی که نه ، برای دلم فوت می کنی ؟ 

-

نینا ( از هر دری سخنی ):

بیا و چون شب یلدای طالقانی باش

بخوان ز عشق عزیز و بگو ز شوق نگار 

-

کودک فهیم :

یلدا شب خاطرات است ، آری ولی نه برایم

چون غیرِ هجر عزیزان ، در ذهنم از آن نمانده ست 

-

بهار ( دلنوشته های بهار ):

برایت شعر می خوانم برایت شعر می خوانم

شب یلداست ، عاشق شو .. برایت شعر می خوانم 

-

نیمه جدی :

هندوانه و انار ، خاطرات خوردنی

چه شب مبارکی ست ، خواهشا دراز باد ! 

-

مهدی پژوم ( سیاه مشق ):

شبی دراز ، شبی عاشقانه و زیبا

شنیده ام شب یلدا ، ولی نداشته ام 

-

ایرن :

این روزها که خالیم از حرف کاشکی

در من حروف، یک غم تازه به پا کنند 

-

محسن محمد پور :

پاییز رفت و ، باران نبارید

یلدای امسال ، سرمای خالی ست 

-

علیرضا ( مارکوپولو دم کشیده ):

بمیرید بمیرد ولیکن شب یلدا

مبادا و مبادا که از نفخ بمیرید 

-

رعنا:

گریزانم از جمع و از دوستان

به دنبال یک لحظه تنهایی ام 

-

فریبا ( دختر آبان ):

معشوق من پاییز و آن را دوست می دارم

لعنت به یلدایی که پاییز مرا می بُرد 

-

سهیلا ( عصر شنبه ):

یلدای آن سال ها را ، من خوب در یاد دارم

هم سیب ها سرخ تر بود ، هم عشق ها عشق تر بود

قربانت

احسان پرسا

نظرات 165 + ارسال نظر
م . ح . م . د چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ http://khatereha1.blogsky.com/

بچه ها آپ شد ، بیاید پست جدید !!

م . ح . م . د چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ http://khatereha1.blogsky.com/

ای جانم ، من که مثه چی منتظرم

سین چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ

منم مثل همون چیزی که م. ح. م. د منتظره هستم

کرگدن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ

رفرش بیزحمت !
بخوانید و لذذت ببرید از صفای وجود این دو تا بچچه ...

آناهیتا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

وای چه جالب
دستشون درد نکنه

نیما چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

بریم بخونیم و بیایم !

م . ح . م . د چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ http://khatereha1.blogsky.com/

ای جانم ... دمشون گرررررررررررررررررررررررررررم

عالی بود ... حاج احسان فهمید ما عاشق دختر همسایه شدیم ها ..

سین چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ب.ظ

اخی!خیلی ناز بودن ....خیلی لطیف و صمیمی بود

میکائیل چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ب.ظ http://sizdahname.wordpress.com

آقا حمید ... آقا احسان ...یک کلام...
: خیلی مردید ... با مراما عاشقتوووووووووووونم

نیما چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

ایندست گلتون درد نکنه ! شاهکار کردید ! مرسی از هر دو عزیز ! خیلی زیبا بود ! خیلی !

مومو چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

خیلی قشنگ بود!
...... "برای نوه ی "پسرم" که شما پیش بینی حلولش رو کردید از سربازی آرزوی سلامتی دارم!

دختران حوا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.s0bh.blogsky.com

خییل باحال بود دسشون درد نکنه

آناهیتا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

توصیف های حمید خان بی نظیر بود
اصلا باورم نمیشه چطوری این حسا از شنیدن ۱ دقیقه صدا اینقدر زیبا به زبون میاد؟
توصیف از عمه زری- سپیده- نیما فوق عالی بود

نینا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ http://taleghani.persianblog.ir

واییییییییییی خیلی قشنگ بود
به خدا کلی حال کردم
کلی ............ نه قرار شد گریه نکنم

میکائیل چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ب.ظ http://sizdahname.wordpress.com

حمید میفهمم چی میگی پسر...
میفهمم.....

سحر چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/

ممنون به خاطر این همه خوبی شما!
نمیدونم چی بگم ! ی جورایی تو بهت هستم! باورم نمیشه این همه محبت رو!
همه تون رو دوست دارم بی نهایت!!!!!!!!!

الهه چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

حمید مثل همیشه اول منو لال کرد بعد بغض نشوند تو گلوم بعد اشک آورد تو چشمم.....چه شب بارونی ایه امشب......

نیما چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

حمید خان ! چند بار دارم هی میخونم توصیفتو و هی بیشتر لذت میبرم ! مثل سیگا میمونه ، هرچی به تهش میرسی مزش بیشتر میشه !


احسان خان : شما خودت فرشته ی وحی هستی ! من موندم چجوری این همه الهامات داشتی از دیشب تا الان !

ماهی تنگ بلور چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

واقعا لذت بردمبا صفا بود و یه حس خوب

الهه چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

از نوشته های حمید متعجب نشدم....کسی که از یه امضا یه داستان عمیق میسازه و ادمو آواره ی قصه هاش میکنه واسش سخت نیست صدای یکی دو دقیقه ای رو تو چند خط تحلیل کنه.....
چون میدونم کامنتا رو میخونی واست مینویسم تو محشری حمید...اگر صدای تو صدای کسیه که دلش داره میترکه الان صدای من صدای کسیه که بغضش ترکیده.....مررررررسی از زحمتت....

الهه چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

جناب احسان پرسا هم شاهکار خلق کردن....به نظم درآوردن کلمات اونم از روی حرفای ماها انصافا سخته....
مرسی جناب پرسای عزیز...

کودک فهیم چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

حمید جان حقا که طنازی.کلی لذت بردم و لبخند به لبم آورد.
احسان جان شعرت عالی مثل همیشه.نمی دونم چرا اما همیشه شعرهات به دلم میشینه.شنیدی میگن هرچه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؟
عمو محسن باز هم ممنون برای ساختن این خاطره.
همتون خیلی گل و دوست داشتنی هستید.هم عمو محسن، هم حمید و هم احسان.
من کلا خیلی آدم روراستی هستم و یا چیزی رو نمیگم و یا اگر هم بگم اون چیزی رو میگم که ته قلبمه.من الان در این لحظه و با اینهمه عشق که از شما نسبت به بچه ها می بینم،در قالب واژه نمی تونم همه احساسم رو نسبت بهتون بگم اما همینقدر بدونید که خیلی برام عزیزید.همین.

زنجبیل چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://gingerbanooo.persianblog.ir

ممنون از حمید و احسان پرسای عزیز و باز هم ممنون کرگدن خوب.

مهسا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://exposed.blogsky.com

عمو جان خصوصی‌یه یه عالمه چندتا فوریتی لطفن!

مکث چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

اخی...چقدر حمید و احسان باذوقند....... من تعجب کردم....

مسی ته تغاری چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://masitahtaghari.blogspot.com/

وای ترکوندی تو کرگدن به خدا
دمت ۱۰۰۰۰۰ تا گرم

۱۰۰۰۰۰۰ تا مرسی حمید
۱۰۰۰۰۰۰۰۰ تا مرسی احسان پرسا
چقدر این تعبیر و شعر به دلم نشست

مومو چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

شعر ها هم عالی بودن...خسته نباشید...تاریخی بود امسال !
جوری که برای نوه هام هم می تونم سالها تعریفش کنم و خسته نشم...


عمر با عزت داشته باشید همه.

فرزانه پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

مرسی کرگدن گرامی و حمیدخان و احسان خان
خیلی جالب بود که کسانی که آدمو نمیشناسن فقط از روی صدا چیزهایی رو بگن که خیلی به واقعیت نزدیکه.
دست گلتون درد نکنه:))

سهبا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/#

صندوقچه خاطرات قدیمم رو باز می کنم . با وجودی که سعی کرده بودم هر خاطره ای رو اونجا نزارم , اما انگار داره جا کم میاره یواش یواش . باید به فکر یه صندوقچه بزرگتر باشم . یا شاید هم باید بگردم و ببینم کدوم خاطره ها رو باید بیرون بزارم ازش که جا باز بشه واسه خاطرات قشنگ جدید . بزار ببینم , ایناهاش پیدا کردمش . این بقچه کوچیک مربوط به خاطرات شب یلداست . که تا حالا پررنگ ترینش برمیگشت به سال 72 و شب چله دانشجویی ! هنوزم صدای شعرخونی میترا تو گوشمه با غزلیات معینی کرمانشاهی ! صدای خنده بچه ها هنوز تو سرم می پیچه ! هنوز سرخی هندونه و براقی دونه های انار جلوی چشمامن انگار ! حالا اما باید یه خاطره پررنگ دیگه بزارم از یلدا کنار این خاطرات قشنگ . یلدای امسال یک شب نبود که دو دقیقه بلند تر از شب قبلش باشه ! یلدای امسال حداقلش رو که بگیری به اندازه سه روز و سه شب همه ما رو جمع کرده دور هم . پس اینقدر ارزشمند هست برام که حالا حالاها عطر خاطره ش بپیچه توی صندوقچه خاطراتم . بزار این دفتر شعر قدیمم رو هم باز کنم و توش بنویسم قصه شب یلدایی که با لطف محسن و حمید و احسان تبدیل شد به یک از قشنگترین خاطره های سال 89 . قول میدم یه شعر یلدایی قشنگ هم توش بزارم آقا حمید به یاد اون دفترچه شعری که تو برام ورق زدی و شعر قشنگی که آقا احسان برام گفت . واسه اینکه عطرش همیشگی بشه برام , یکی دو قطره از همین اشکایی که دارن می چکن روی صفحه کی بورد رو با یه ذره از بغضی که هنوزم از خوندن نوشته های حمید همراه دارم , قاطی این خاطره میزارم تا برای همیشه طراوت خودش رو حفظ کنه برام .
همه اینا رو مدیونتونم آقا محسن عزیز ! سایه تون روی سر بلاگستان موندگار ! سلامت باشی و پایدار . همه شبهاتون شب یلدای عشق باشه و سرمستی !

کرگدن پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ

مخلص همه ...
دم حمید و احسان هزار تا گرم ...
سهبا بانوی عزیز حسابی شرمنده مون کردیدا ...

پاییز بلند پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

.

مارکوپلو دم کشیده پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://www.58e.blogfa.com

تو عمرم این همه احساس دم کشیدگی نکرده بودیم وقتی خوندم قضیه تک چرخ تو پارک رو
مرسی و تشکر از وقتی که هر دو عزیز گذاشتن

سهبا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/#

شرمندگی ای هم اگه باشه آقا محسن , سهم ماست که همیشه خدا شرمنده بزرگواری شماییم و خلوص و صداقت و محبت جاری توی خونه تون که مطمئنا از دل بزرگتون سرچشمه گرفته .
می دونین الان به چی فکر میکنم دقیقا ؟ اینکه دیدن داره مادری که همچین بچه هایی رو بزرگ کرده ! لابد اینقدر دلش دریاست که هرچی محبت و صفا ازش بردارین کم نمیشه ! چقدر دلم خواست مادرتون رو ببینم . کاشکی عکسش رو بزارین توی یه پست . بنویسین ازش لطفا.

کودک فهیم پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

http://the-nox.blogfa.com/post-163.aspx
این پست تقدیم به سه بی نظیر است...
محسن...حمید...احسان...
همین!

مامانگار پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ

...حقیقتا درک حسی که از شنیدن صداها..ته دل حمیدنشست...و این مطالب رو نوشت...کار سختیه !!...
اززحمتی که کشیدی ممنون حمیدخان...
دست جناب پرسا هم درد نکنه بااین اشعار بیان حال صاحبان اصوات !!...

آخرین فرصت پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ق.ظ http://jazbevitamin007.blogfa.com/

خیلی عالی بود . . .مرررررسی


ولی ما نفهمیدیم بالاخره قاج بدی ماچ بدیم . . .

کرگدن پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ

می تونید ماچو قاچ قاچ بدید !

مهسا بی نقاب پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ق.ظ http://manoroozam.blogfa.com

محسن به قول دوستان باید تو رادیو کار میکردی
توصیفات شاهکار بود
من رو به اون جمع به راحتی برد
و چنان پرتم کرد بیرون که اشک تو چشمام جمع شد
توی چهار دقیقه این تاثیر حقیقتا ستودنی است
من به بازی نرسیدم ولی ازش لذت بردم هر چند که به علت اینترنت ذغالی نتونستم زیاد گوش بدم ولی شورش من رو گرفت
آفرین بر همگی دوستان ما ایرانیها حتی اگر پیش هم نباشیم باهمیم ...

آخرین فرصت پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ http://jazbevitamin007.blogfa.com/

واقعا دستتون درد نکنه . . .
خیلی وقت گذاشتین .این ارزشمند ترین هدیه برای دوستان باید باشه

آخرین فرصت پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ http://jazbevitamin007.blogfa.com/




ماچ به شرط قاچ منظورتون بود دیگه !
البته الان بهش یارانه خورده معلوم چی بشه

فلوت زن پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ق.ظ http://flutezan.blogfa.com

چقدر زیبا تحلیل کردین ! بغضم گرفت ! خوب با احساساتمون بازی کردینا ولی یه جور خوب !
دستت درد نکنه حمید عزیز که همیشه با نوشته های دلیت کلی خوشحالمون می کنی و همزمان اشک شوق رو به چشمامون میاری ! چه تحلیل هایی ! آدم تک تکشون رو توو ذهن به تصویر می کشید ، مثل یه فیلم سینمائی بود ! فوق العاده و محشر بود !
و احسان پرسای عزیز اینهمه الهام ، اینهمه شعر !! واقعاً محشر بودن ! خیلی کار سختیه ! آفرین به این استعداد ! نمی دونید شما و حمید و کرگدن عزیز چقدر دل هممون رو شاد کردید !
کرگدن عزیز باز هم و باز هم ازت تشکر می کنم ! هر چقدر تشکر کنیم کمه !

سهبا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/#

مرسی آقا محسن . باوجودی که رنگ چشماشون رو از نگاه دوربین دریغ کردند , اما میشه مهربونی رو توی اون لبخند قشنگی که همه صورت رو پر کرده دید ! خدا حفظشون کنه که چه حس آرامش و اطمینانی توی وجود شما و توی این عکس موج میزنه به برکت وجود و حضورشون . یک مادر ! همون مادری که حمید هم اسم برد , از نوع مادر علی حاتمی ! سلامتی و طول عمرشون رو ارزو میکنم براتون .

فلوت زن پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ق.ظ http://flutezan.blogfa.com

تنها کاری که از دستم بر می اومد برای قدر دانی از ذره ای از محبتهای شما ، لینک دادن به این پست های اخیر بود ! در دو پست قبلیم به بازی صوتی و در پست جدیدم به این تحلیلهای زیبا لینک دادم !

کیامهر پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.javgiriat.blogsky.com/

شعرهای احسان پرسا
مثل همیشه محشر و فوق العاده بودند
طبع شعرش محشره
احساسی که آدم میتونه از یک صدا داشته باشه خیلی قویه
همه این صدا ها رو باید گوش کرد
مو به مو
تا یک بیت بجوشه
دمت گرم احسان پرسا
تو فوق العاده ای مرد

کیامهر پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ق.ظ http://www.javgiriat.blogsky.com/

و حمید
حمید
حمید
جز واژه لعنتی چی میتونه برای توصیف تو مناسب باشه ؟
تو یه آدم شاعر احساساتی محشر معرکه دیوونه لعنتی هستی
آخه این همه صدا ؟
این همه تصویر سازی؟
این همه قصه پشت تک تک جمله ها ؟
تو یه لعنتی دوست داشتنی هستی حمید
هر کدوم از این صدا ها یه پست هستند حمید
یه پست با ده هزار تا لایک
دمت گرم
و عمرت دراز
لعنتی
کسی که فارسی بلد باشه و اینا رو بخونه
بعید می دونم گریه اش نگیره

شکیبا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ق.ظ http://kavirbienteha.blogsky.com

خیلی زیبا تحلیل کردید..
واقعا خسته نباشید..
چه تعبیرهای زیبایی و چه شعرهای دلنشینی...
تعبیر شعری که مال صدای خودم بود رو واقعا لذت بردم...
طبقه آخر بهشت زیبا...
از نبود یارانم گفتی آقای پرسا که حرفای دلم به شعر تبدیل کردی...

کرگدن دل نازک پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ق.ظ http:// karrgadan.blogfa.com


برای احسان پرسا:


صدایت شعر بود و شبنم و شور
در استغنای ظلمت، واهه ای نور
نخواهم دید یلدایی چو دیشب
همه نزدیک باشند و ولی دور


[یک عالمه گل]

کرگدن دل نازک پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ق.ظ http:// karrgadan.blogfa.com


برای محسن باقرلو:


کرگدن ها در شب یلدا دلی پردرد دارند
خنده ای گرم، آتشین اما نگاهی سرد دارند
یک سبد تنهایی و یک قلب تیپاخورده شاید
سهم ناچیزی ست کز این روزهای زرد دارند



[یه عالمه گل]

کاتیا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ق.ظ http://oldgirl.blogfa.com

من اگر اون شب گریه ام نگرفته بود
ولی
امشب اشکی شدم .

کاتیا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ق.ظ http://oldgirl.blogfa.com

وای حمید
این‌هایی که نوشتی شاهکار بودن .

جمله های مختص مهربان و مهسا یک لبخند قدیمی آورد روی لبم و
جمله‌هایی که برای پاییز بلند نوشته بودی
اشک آورد توی صورتم ...
صدای کی که دلش داره میترکه .

خیلی پرحس بودند...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.