« متصل »

فک کن وسط یک جلسهء جددی که با موضوع هم اندیشی برای شرکت هرچه باشکوه تر در نمایشگاه بین المللی الکامپ تشکیل شده وسط آنهمه بحثهای سنگین ... مدیرعامل ، مجموعهء معاونین و مدیران و پرسنلش را به کهکشانی های رئال مادرید تشبیه میکند که سطح انتظاراتش را بیان و افق های جدیدی را ترسیم کند ، بعد یک عزیزی از مدیران میگوید : آقا رئال چیه ! بفرما بارسلون ! و مدیرعامل هم میگوید : اصلن استقلال ! که آبروی فوتبال ایرانه توو آسیا ! ... یک کُرکُری و کل کل کوچولو که حال و هوای جلسه را عوض و خستگیها را در میکند ... میخواهم بگویم آدمها در هر سن و سالی ، در هر جایگاه و مرتبتی و در هر شان و موقعیتی به قول امید بلاغتی « متصل » هستند به علائق و سلائقشان ... متصلند به اتصال هایی که بین آنها و بودن برقرار است ... خوشند به دلخوشی های هرچند کوچکشان ... زنده اند به هرآنچه که نشان از زندگی و سرزندگی داشته باشد ...  و با همینهاست که اندکی از بار هستی می کاهند !