« تنها دو بار زندگی می کنیم » را دیدیم فیلم خاص و متفاوتی بود نه خیلی خوب نه خیلی بد انصافن انقدر بد نبود که در اکران فقط سه میلیون بفروشد ارزش دیدن داشت ولی حالم بهم خورد از فیلم نه ، از بُن مایهء اصلی ش که ناجی اول و آخر بشر عشق است ... انگیزه ... موتور محرکه ... امید ... روزنه ... نور ... حیات ... آدم از آن بالایی حرصش می گیرد که گل بشر را اینطوری ورز داده همین سیامکِ فیلم اگر کوه و برف را رد کند و جان به در ببرد و به شهرزاد برسد احوالات چند سال بعدشان تماشاییست ، لعنت بر پدر و مادر کسی که در کامنتدونی این مکان آشغال بریزد ! خودم را نمی گویم ، حرفم کلی ست اینهمه زوج دور و وَرمان بودند که دیگر نیستند ! تازه دور و وَر ما خیلی هم بسیط و لایتناهی نیست ! ولی در همین جمع اندک این چن سال گذشته اگر زوجهای فرد شده را برایتان بشمارم فک کنم انگشتان دو دست کم می آید و می شود خیلی اوووه مای گاد ! چه بد تازه سر گنده اش زیر لحاف است و قسمت بدتر ماجرا اینجاست که این شمارش ادامه دارد خب قدما هم می گویند مُشت نمونهء خروار است و قدما لابد انقد مو در آسیاب سفید کرده و آدم حسابی بودند که همینطوری از روی نفخ گُل واژه در نکنند از خودشان و همهء اینها یعنی که یکجای کار از قدیم تا حالا می لنگد .