این اواخر یک شب یادم نیست ما خانهء آرش پیرزاده بودیم یا او خانهء ما

که آرش برگشت گفت بنظرم عمر وبلاگ نویسی محسن باقرلو تمام شده ...  

و من امشب که بعد از پنج روز ننوشتن عزم کرده بودم حتمن چیزی بنویسم و هیـــــــــــــــــچ چیز به ذهنم نرسید بیشتر فکری حرفش شدم ... خب حتی اگر همچین باشد خیلی هم افتضاح و فاجعه نیست و زندگی ادامه دارد ، فقط سوال و مساله این است که آدمی مثل من بعد از ده سال چجوری باید دلمشغولی گندهء دیگری بجورد برای جایگزین وبلاگ نویسی های شبانه کردن ؟