پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ
عقب عقب میریم ... تا حالا داشتیم از حقوقمون حرف میزدیم و حالا حرف سر موجودیت ماست
وقتی همه خوابیم-/ بهرام بیضایی
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ
همفری بوگارت: چشمات اذیتت میکنه؟ لورن باکال: نه بوگارت: ولی پدر منو دراورده
Big sleep
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 09:13 ب.ظ
الان به سلامتی اخراجم میکنن رئیسم اومد پیشم میگه خسته نباشی٬ گفتم مرسی.. گفت قهوه میخوری٬ جواب دادم آره مرسی.. صدا زد برام قهوه بیارن.. بعد از ۲ مین پرسید رو کدوم پرونده کار میکنی؟ گفتم رو پرونده کار نمیکنم دارم برا یکی از دوستام کامنت میزارم همچی معنی دار و کشیده گفت خسته نباشی بعد داد زد براش غلیظ بیار قهوشو . . . من برم اما قبل از رفتن یه دیالوگ نمیزارم از زنده یاد خسرو شکیبایی تو سریال خانه سبز.. روحت شاد استاد٬ ما همه عاشقتیم و هیجوخت فراموشت نمیکنیم.. . . .
به نظر من یه خونه هرجایی می تونه باشه می تونه بالای یه ساختمون بلند باشه می تونه تو یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه اس باشه می تونه بزرگ یا می تونه کوچیک باشه می تونه برای هرکس مفهومی داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه ......می تونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه می تونه رنگ قرمز یا به رنگ... ولی من یعنی بهتر بگم ما معتقدیم خونه هرچی که باشه باید سبز باشه بله سبز و همیشه سبز . . .
راستش زیاد از دیالوگهای انتخابی خودم راضی نیستم ولی خب...اینها مردانه ترین هایی بودن که متناسب با فضای اینجا میتونستم بنویسم!
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:06 ب.ظ
دروووووووووووووووووووووود یه آمار بدین کیا هستن؟! من برگشتم
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ
بچچه برو پست بعدی.. اگه پست جدید نزاری ما رو مینمایی با این همه دیالوگ و خاطره... یکی از مضراتشم اینه که اینجارو میترکونم و بعدیشم اینه که حتمن اخراج میشم
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ
یه شعریه میخوام بنویسم رو این باک نمیدونم شاعرش کیه! چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور
تهران ساعت7 صبح/ امیر شهاب رضویان
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ
نادر: معادل فارسی کلمات زیر... رو بنویسید؛ نهضت؟ ترمه: جنبش نادر: گارانتی؟ ترمه: تضمین، ضمانت نادر: گفتم معادل فارسی نه عربی! ...ترمه: خانوممون گفته نادر: دیگه هیچ وقت این جمله رو نگو، چیزی که غلطه، غلطه؛ مهم نیست کی گفته! واسه گارانتی بنویس، پشتوانه ترمه: خانوممون نمره کم میکنه ازم نادر: مهم نیست، بذار کم کنه
جدایی نادر از سیمین . . . . خدایی عاشق این دیالوگم دمش گرم باید یه دروووووووووووووووووووووووووووووووووووود مشتی به فیلم نامه نویس این جدایی نادر از سیمین گفت . . . درووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ
ذغال خوب از اولاد خوب بهتره
(دست های آلوده) . . . . خدایی اول فک میکردم این چه دیالوگ مسخره ایه.. اما وختی میدیدم این همه معتاد داریم و این همه شیره ای و ..و.. و فهمیدم همین چن کلمه بیانگر خیلی چیزاست
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ
لیلا حاتمی : اون که نمی فهمه تو پسرشی پیمان معادی : من که میفهمم اون پدرمه...
جدایی نادر از سیمین
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ
ناچاری ماله دروغه بخخحدا تو سیینمی تو جونمی.من کیم! دختره همینجا باپسره حرفش شده بود می گفت:غیرتوناموس بازی دوباره داره مد میشه! چیکار کنیم امیر که ازاین مدنمیفتیم؟
(محاکمه در خیابان:حامدبهداد )
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ
اینم یکی دیگه از اون دیالوگ های خوداوند متعال:
تو نعشگی رو با ماشین بابات رفتی من خماری رو پیاده..
رییس/ مسعود کیمیایی
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ
دکتر: عزیزم، آخه تو چرا خودکشی کردی؟ تو هنوز اونقدر بزرگ نشدی که با بدیهای زندگی روبرو بشی. سیسیلیا: البته آقای دکتر، شما هم هیچوقت یه دختربچه 13 ساله نبودین.
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ
در حیاط و ببند ... مگس میآد توو
خواب سفید
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ
یه دیالوگ از مستند بچچه های فحشا که سال ۸۱ غیر مجاز اومده بود تو بازار..
من بودم حاجی نصرت رضا 500 علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم کریم آقامونم بود! کریم! کدوم کریم؟ کریم آب منگل میشناسیش آره از ما نه از اونا آره که بریم دوا خوری تو نمیری به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم آره نه گاز دنده دم هتل کوهپایه دربند اومدیم پایین یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین عرق و آب جو - جور شد رو تخت نشسته بودیم داشتیم می خوردیم اولی رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا لول لول شدیم دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع پاتیل پاتیل شدیم سومی اومدی بریم بالا آشیخ علی نامرد ساقی شد گفت بریم بالا..
پاییز بلند
جمعه 21 مردادماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ
دلیسیا: حالتون خوبه؟ خانم پتی گریو: من هیچوقت تو زندگیم فحش نداده بودم!! حتی تو ذهنم هم فحش نداده بودم!! دلیسیا: من که نشنیدم شما فحش بدین! خانم پتی گریو: چرا! فحش دادم! گفتم لعنتی و برو به جهنم! و واقعا هم منظورم همین بود! دلیسیا: اوه، اینا که فحش نیست!! خیلی وقته که اسم اینا از فهرست فحشها حذف شده!!
خانم پتی گریو یک روز زندگی می کند (Miss Pettigrew Lives for a Day) – محصول 2008 کارگردان: بارات نالوری دیالوگ گویان: فرانسس مک دورمند (خانم پتی گریو) / امی آدامز (دلیسیا)
بابا دم پاییز بلند گرم! چشمم دراومد... 7 صفحه کامنتو دونه به دونه خوندم! کامنت های حمیدم که محشر بودن و خلاصه خیلی خوب بود. درضمن دم بانی و صاب مجلس و وبلاگ هم گرم و دلش بی غم ( آیکون تکون دادن دستمال یزدی و بعد هم پیچیدنش دور دست)
شوک زده شدم حسابی !یعنی اینهمه فیلم ، اینهمه دیالوگ ، توی ذهن آقا محسن پاییز بلند و حمید و بقیه جا گرفته ؟! خداییش فیلم دیدن رو باید یاد گرفت ازشون . عالیه والا ... مرسی آقا محسن ( منظورم جناب کرگدن عزیزه ) ممنون که شریکمون کردین تولذت خوندن این نوشته ها .
پاییز بلند
شنبه 22 مردادماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ
عقب عقب میریم ... تا حالا داشتیم از حقوقمون حرف میزدیم و حالا حرف سر موجودیت ماست
وقتی همه خوابیم-/ بهرام بیضایی
همفری بوگارت: چشمات اذیتت میکنه؟
لورن باکال: نه
بوگارت: ولی پدر منو دراورده
Big sleep
الان به سلامتی اخراجم میکنن رئیسم اومد پیشم میگه خسته نباشی٬ گفتم مرسی.. گفت قهوه میخوری٬ جواب دادم آره مرسی.. صدا زد برام قهوه بیارن.. بعد از ۲ مین پرسید رو کدوم پرونده کار میکنی؟ گفتم رو پرونده کار نمیکنم دارم برا یکی از دوستام کامنت میزارم همچی معنی دار و کشیده گفت خسته نباشی بعد داد زد براش غلیظ بیار قهوشو
.
.
.
من برم اما قبل از رفتن یه دیالوگ نمیزارم از زنده یاد خسرو شکیبایی تو سریال خانه سبز..
روحت شاد استاد٬ ما همه عاشقتیم و هیجوخت فراموشت نمیکنیم..
.
.
.
به نظر من یه خونه هرجایی می تونه باشه
می تونه بالای یه ساختمون بلند باشه
می تونه تو یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه اس باشه
می تونه بزرگ یا می تونه کوچیک باشه
می تونه برای هرکس مفهومی داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه
......می تونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه
می تونه رنگ قرمز یا به رنگ...
ولی من یعنی بهتر بگم ما معتقدیم خونه هرچی که باشه باید سبز باشه
بله سبز و همیشه سبز
.
.
.
من برم
بله !
یک نفر دل تنگ است . بود . بود . بود . این فعل لعنتی !
راستش زیاد از دیالوگهای انتخابی خودم راضی نیستم ولی خب...اینها مردانه ترین هایی بودن که متناسب با فضای اینجا میتونستم بنویسم!
دروووووووووووووووووووووود یه آمار بدین کیا هستن؟!
من برگشتم
بچچه برو پست بعدی.. اگه پست جدید نزاری ما رو مینمایی با این همه دیالوگ و خاطره... یکی از مضراتشم اینه که اینجارو میترکونم و بعدیشم اینه که حتمن اخراج میشم
یه شعریه میخوام بنویسم رو این باک نمیدونم شاعرش کیه! چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور
تهران ساعت7 صبح/ امیر شهاب رضویان
نادر: معادل فارسی کلمات زیر... رو بنویسید؛ نهضت؟
ترمه: جنبش
نادر: گارانتی؟
ترمه: تضمین، ضمانت
نادر: گفتم معادل فارسی نه عربی!
...ترمه: خانوممون گفته
نادر: دیگه هیچ وقت این جمله رو نگو، چیزی که غلطه، غلطه؛ مهم نیست کی گفته! واسه گارانتی بنویس، پشتوانه
ترمه: خانوممون نمره کم میکنه ازم
نادر: مهم نیست، بذار کم کنه
جدایی نادر از سیمین
.
.
.
.
خدایی عاشق این دیالوگم دمش گرم باید یه دروووووووووووووووووووووووووووووووووووود مشتی به فیلم نامه نویس این جدایی نادر از سیمین گفت
.
.
.
درووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
ذغال خوب از اولاد خوب بهتره
(دست های آلوده)
.
.
.
.
خدایی اول فک میکردم این چه دیالوگ مسخره ایه.. اما وختی میدیدم این همه معتاد داریم و این همه شیره ای و ..و.. و فهمیدم همین چن کلمه بیانگر خیلی چیزاست
لیلا حاتمی : اون که نمی فهمه تو پسرشی
پیمان معادی : من که میفهمم اون پدرمه...
جدایی نادر از سیمین
ناچاری ماله دروغه بخخحدا تو سیینمی تو جونمی.من کیم!
دختره همینجا باپسره حرفش شده بود می گفت:غیرتوناموس بازی دوباره داره مد میشه!
چیکار کنیم امیر که ازاین مدنمیفتیم؟
(محاکمه در خیابان:حامدبهداد )
اینم یکی دیگه از اون دیالوگ های خوداوند متعال:
تو نعشگی رو با ماشین بابات رفتی من خماری رو پیاده..
رییس/ مسعود کیمیایی
دکتر: عزیزم، آخه تو چرا خودکشی کردی؟ تو هنوز اونقدر بزرگ نشدی که با بدیهای زندگی روبرو بشی.
سیسیلیا: البته آقای دکتر، شما هم هیچوقت یه دختربچه 13 ساله نبودین.
خودکشی های تمیز
.
.
.
توصیه میکنم این فیلمو حتمن ببینین
در حیاط و ببند ... مگس میآد توو
خواب سفید
یه دیالوگ از مستند بچچه های فحشا که سال ۸۱ غیر مجاز اومده بود تو بازار..
من بودم حاجی نصرت رضا 500 علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم کریم آقامونم بود! کریم! کدوم کریم؟ کریم آب منگل میشناسیش آره از ما نه از اونا آره که بریم دوا خوری تو نمیری به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم آره نه گاز دنده دم هتل کوهپایه دربند اومدیم پایین یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین عرق و آب جو - جور شد رو تخت نشسته بودیم داشتیم می خوردیم اولی رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا لول لول شدیم دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع پاتیل پاتیل شدیم سومی اومدی بریم بالا آشیخ علی نامرد ساقی شد گفت بریم بالا..
دلیسیا: حالتون خوبه؟
خانم پتی گریو: من هیچوقت تو زندگیم فحش نداده بودم!! حتی تو ذهنم هم فحش نداده بودم!!
دلیسیا: من که نشنیدم شما فحش بدین!
خانم پتی گریو: چرا! فحش دادم! گفتم لعنتی و برو به جهنم! و واقعا هم منظورم همین بود!
دلیسیا: اوه، اینا که فحش نیست!! خیلی وقته که اسم اینا از فهرست فحشها حذف شده!!
خانم پتی گریو یک روز زندگی می کند (Miss Pettigrew Lives for a Day) – محصول 2008
کارگردان: بارات نالوری
دیالوگ گویان: فرانسس مک دورمند (خانم پتی گریو) / امی آدامز (دلیسیا)
بابا دم پاییز بلند گرم! چشمم دراومد... 7 صفحه کامنتو دونه به دونه خوندم! کامنت های حمیدم که محشر بودن و خلاصه خیلی خوب بود.
درضمن دم بانی و صاب مجلس و وبلاگ هم گرم و دلش بی غم ( آیکون تکون دادن دستمال یزدی و بعد هم پیچیدنش دور دست)
شوک زده شدم حسابی !یعنی اینهمه فیلم ، اینهمه دیالوگ ، توی ذهن آقا محسن پاییز بلند و حمید و بقیه جا گرفته ؟! خداییش فیلم دیدن رو باید یاد گرفت ازشون . عالیه والا ...
مرسی آقا محسن ( منظورم جناب کرگدن عزیزه ) ممنون که شریکمون کردین تولذت خوندن این نوشته ها .
۳۲۰
دیالوگا رو خوندم ـ حیفم اومد این دیالوگ زیبا رو نزارم
شرط سفر اول تَر دامنیست، آدم خیس هم که بیم باران ندارد
امین تارخ ـ دلشدگان