نظرات 321 + ارسال نظر
پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ

این زن سهم منه،حق منه،عشق منه طلاقش نمیدم


هامون

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

نا سلامتی ما مردیم دایی جان میدونیم این چیزاو،یارو میاد جلو با دو شویده رنگ کرده و یه دسته گله پلاسیده و نفس به شماره افتاده که چی؟یعنی یه دل نه صد دل عاشقتیم!!


ازدواج به سبک ایرانی

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

ننه قاسم دخترت برده دلم،ننه قاسم دخترت برده دلم،در وا می کنی یا در میشکنم!

ارتفاع پست

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ

همه چیه این شهر از دور قشنگه...نزدیک که میشی گندش درمیاد

تله

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ

ساکنان دریا ، دیگر بعد از مدتی صدای امواج را نمی شنوند؛ و چه سخت است روایت تلخ عادت ...

سید جلال (پرویز پرستویی) ، سیزده 59

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

حالا درباره ی الی چی فکر می کنن؟!


گلشیفته فراهانی(درباره ی الی )

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

بهرام: یادته مهتاب می گفتی هشتاد درصد ازدواج هایی که ما می بینیم، طلاق های اعلام نشده ان؟ زندگی من و کتایون هم الان یکی از همونهاست.

مهتاب: این صفحه دوم شناسنامه هم چیز غریبیه، می تونه پر از ازدواج ها و طلاق های ننوشته باشه.

(زن دوم)

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

پرویز پرستویی: به قول حافظ چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند، گر اندکی....اممم...گر اندکــــــی....خلاصه خرده مگیر...


(کتاب قانون)

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ

ـ اگه یک وقت هوس کردی که بااین دوتاشاخ،چپقی ،قلیونی،قاب عکسی، چیزی درست کنی صاف بیا پیش خودم، جون تو شاخهای نابی داری.
ـآقااین عاجه
ـآره...معلومه،مام که گفتیم شاخ خوبیه


یه دیالوگ های جاودان از«شهر قصه»

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ

این کدخداس ،این عباسه ،اون پسر مش صفره ،منم اسلامم ،
ما بلوری نیستیم برادر...ما بلوری نیستیم.


گاو

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ

رگ گردنی که میگی درسته اکبر آقا
رگ گردنی به کسی میگن که هنوز براش رگی مونده و گردنی!


سلطان

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ب.ظ

انیمیشن زندگی جدید امپراطور :

شتر حرف بزن: نمی خواد چیزی بگی. ما الان نزدیک یه آبشار بزرگ هستیم مگه نه؟

روستایی: بعله!

- سنگ های تیزی هم داره؟

- یحتمل!

- ازت متنفرم!

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

خسرو شکیبایی : پسر تو چند سالته؟

مهرداد صدیقیان : پارسال ۱۶ سالم بود بچه بودم ۲ روز بعد بابام مرد بازم ۱۶ سالم بود اما دیگه بچه نبودم

اتوبوس شب /کیومرث پوراحمد

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

پایان تلخ بهتر از تلخیه بی پایانه


درباره الی

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

زندگی مثل بازی تخته نرد میمونه این که چه تاسی بیاریم دست ما نیست ولی این که با عددا چطور بازی کنیم رو ما تعیین میکنیم .


فریبرز عرب نیا / شکلات داغ

پاییز بلند پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

آق حسینی ببین چه چونه ای میزنه...

کندو

تیراژه پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

از بعد از ظهر تا حالا چارچنگولی موندیم تو کامنتدانی!
به سبک و سیاق لمپن ها:دمتون گرررررررررررررم!!!

پروین پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ

در تایید فرمایشات تیراژه بانو،
از طرف من هم: دمتووووووون گررررررررم!

علیرضا پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

ما نیز ایضا :دمتووووووووووون گررررررررررررررررم !

ناهید جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://nahid2369.blogfa.com

الان من دقیقا نفهمیدم خونتون کجا بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!

محسن باقرلو جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ق.ظ

ممنون حمید عزیزم ،
ممنون محسن نازنین ...
بیرون بودم الان رسیدم همینجوری دارم هی می خونم ...
بازم یه عالمه مرسی بچچه ها .

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ

دلم به هر صدایی به هر صدای پایی
می لرزه میگه اومد یار پاشنه طلایی

شورانگیز طباطبایی -فیلم مهدی پاشنه طلا

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ق.ظ

اگه یه تکه پا سر میز ما اتراق کنی تموم هیکلتو طلا می گیرم تازشم کلی نوکرت میشم
.

آقای جاهل

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ

بـٌرید....بـٌرید....


دوستعلی خره - دایی جان ناپلئون

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ

خان داداش شما به بزرگی خودتون ببخشید یه سو تفاهم بوده
- : سو تفاهم؟ چرا نمی گی سوهاضمه



دایی جان ناپلئون

[ بدون نام ] جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ق.ظ

میگم حسن جغجغه رو نون بده و چایی بده
حالا می گم دربیاره کفشاتو دمپایی بده




فردین - گنج قارون

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ق.ظ

عین الله خر است
- : باقر زاده!



پرویز صیاد- صمد آقا

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ق.ظ

نادِر ِستِ جلف سوزمانی
غلطهای زیادی

شَکـَر خوردنای مِفت
قند شکستنای نامربوط
برو گم بمیر گم !



قاطبه - ایتالیا ایتالیا

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ق.ظ

جوووووووووون هیکلتو برم بلاگرفته!



پاریس تگزاس - ویم وندرس

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ق.ظ

دٌنت فورگت ایت : مزه ی لوطی خاکه !



مارچلو ماست خیارانی - خراباتی ها

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ق.ظ

وای آر یو لوکینگ می لایک دَت؟ سان آو د بچ!




محسن مخملباف - توبه نصوح

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ق.ظ

سلام عکیم حاجی! چن وختیه نور بالا میزنی! التماس دعا



یه چیز تو مایه های کاسه ساز و شمقدری

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

وختی که میخواست بره نمی فهمیدم چه مرگیه ؛ حالا که رفته میفهمم چه کوفتیه !!



شغالها - محسن باقرلو

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ق.ظ

طاس ما همیشه بد نشسته همیشه ی خدا زمین خورده ی نامردای روزگار بودیم
این جای زخمو می بینی روی لپم؟ مال شیش سالگیه
این یکی رو پیشونیمم می بینی؟ این مال هشت سالگیمه
کلی خرده زخم دیگه هم دارم که یادگار نارفیقای پَروزن و ناکسه
هنوزم باورم نداری باوفا؟ غیرتت قبول میکنه ردّ تاولای بچگیامو نشونت بدم؟



کیامهر - کودکیهای روشن

آرش جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ق.ظ

وقتی روسری ات را باد برد
من پی انگشتانت بودم که مرا کشف کند
ولی ضبطم کرد.



چونان کرگدن تنها سفر خواهم کرد - کارگردان نامعلوم

آوا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ق.ظ

این دیالوگ خیلی تو ذهنم برجسته حک شده:

درونی-طویله
مشد حسن(عزت اله انتظامی):
من گااااااومشدحسنم

گاو
-------------------------------------
خیلی قشنگ بود..........خیلی
آقایون ِحمید محسن آرش خان
جانهااا دستتون درد نکنه ه ه
از کی ِ نشستم بست ت
دارم دیالوگارو می خونم
خیلی قشنگ بووووود
خسته نباشیدهمتون
یاحق...

پروین جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 ق.ظ

دم آرش حان هم خیلی گررررررم!
خنده رو مهمون لبامون کردید. دستتون درد نکنه.
از همهء دیالوگها روشنفکرانه تر هم مال شورانگیز طباطبایی بود!

به آقا محسن پاییز بلند جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ق.ظ

بسیار زیبا

آقا محسن شما فیلم میبینی یا فیلمو میخوری؟؟

خدایی اینا رو از حفظ گفتی؟؟؟

خداست حافظت از نوع متعالش


کاملا احساست و از تو نوشته هات میشود فهمید

حیف که فیس بوک نیست وگرنه شیر میکردیم بقیه هم حظی ببرند.

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+اگه برنگشتم به مادرم بگو دوسش داشتم
:مادرت مرده !
+خوب پس خودم بهش میگم

(جایی برای پیرمردها نیست)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+برام مهم نیست اما همسر شما کجاست؟
:مرده
+شرط می بندم مردن رو بهونه کرده
:ولی من تا آخرین لحظه ها در کنارش بودم
+پس تعجبی نداره که مرد
:اون در آغوش من مرد
+پس با یک قتل سر و کار داریم. با من ازدواج می کنی؟ از شوهرت پولی هم بهت رسیده؟ اول سوال دومم رو جواب بده

(و این نابغه دیوانه)
البته این فیلمو ندیدم ... این دیالوگو یه جایی خونده بودم !

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

من پیش بینی کرده بودم که یه روز میمیری !

(قوی سیاه ... ناتالی پرتمن)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

امروز اولین روز از بقیه عمر منه !

(Adaptation)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

I Want To Play a Game
اره 1 2 3 4 5 6 7 !

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

-برنامت چیه؟
+یه روز برمیگردم ... پیدات میکنم ... عاشقت میشم ... باهات ازدواج میکنم ... باهات زندگی میکنم ...

رویا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ب.ظ http://nasimesobh.persianblog.ir

نمی دونم کی قراره جا بیفته برامون که کاری به کار همدیگه نداشته باشیم. این همه ملت و مملکت مسلمون و مسیحی و لاییک و یهودی و غیره دارن کنار هم زندگی می کنن و هرکس به هرچی اعتقاد داره عمل می کنه و زندگیهاشون کنار هم انسانی پیش می ره اما ما اینجا با یک دین چه بلبشویی سر مردم راه انداختیم و به زور چماق تا روزنه های اعتقادات مردم سرک می کشیم مبادا کسی به اصطلاح خطا کنه!
باید تحمل کرد به امید. امیدوارم به روزگار رنگینی که برسه و همه کنار هم یک رنگ و شاد زندگی کنیم و روزگار بگذرونیم بدون اینکه سرک کنجکاویمون به اعتقادات همدیگه باشه.

---------
راستی واقعن واقعنی زنگ می زنن ۱۱۰ میاد؟بعدش بر فرض که کسی زنگ بزنه راه می افتن آژیر کشون میان در محل؟ بعدش برفرض که بیان با دستبند و اینا میان داخل؟ برفرض که بیان داخل اگر همون لحظه کسی در حال خوردن باشه دستبند می زنن می برن اعمال قانون کنن؟ اینا رو راستی راستی پرسیدما! واقعن چیکار می کنن؟

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

زنا برای صکص دلیل لازم دارن ... مردا مکان ...

(سیتی اسلیکیرز)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+اون مجسمه چرا چهارتا انگشت داشت؟
-چون یه انگشت نداشت !
(لاست)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+درد داره؟
-آخخخ
+تا سه میشمرم بعد میکشمش بیرون ... یک ... دو ....
-آخخخخخخخ حرومزادهههه ... گفتی تا سه میشمری ...
+همیشه انتظار برای درد از خود درد دردناکتره !

(لاست ... کیت و سویر)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+خب پسرا ... ما هفتاییم ... شما هم هفت نفر ... این معنیش چییییی میتونههه باشه؟؟؟؟
- 14؟
(سیدنی وایت)

علیرضا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

+اونا تو ارتفاع چند هزار پایی با یه تانک دارن سعی میکنن جنگنده ما رو بزنن؟
- نه ... اونا تو ترتفاع چند هزار پایی با یه تانک دارن سعی میکنن پرواز کنن !!!!


(A-team )
به قول محسن خدای متعال فیلمای کمدی اکشنه !

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.