-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 07:54
- - او برنگشت ... - - مادر مُرد از بس که جان ندارد ...
-
دعا می کنیم ... بشنُفَد ... تو برگردی ...
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 03:18
- لطفن دعا کنید برای سلامتی و شفای یک مادر که جوان است و از نازنین های روزگار --- از دیشب توی کُماست ... -
-
برقص تا دنیا باهات برقصه !
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 01:27
من رقص را خیلی دوست دارم ... نمی دانم این خوب است یا بد که مثلن مرد رقصیدن را دوست داشته باشد ! ... حالا هر چی که هست من دوست دارم ! ... اما خب به دلیل نبود امکانات اعم از ننه بابای رقاص ! و نداشتن خواهر از بیخ ! ما از همان عنفوان کودکی در مجالسی که مللت از خودشان رقص در می کردند مثل بُز یک گوشه وایمیستادیم و فقط لذت...
-
دلم می خواد پا شَم برم ...
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 09:50
- الان دلم می خواد از پشتِ این میز شیری رنگِ شلافه ! پا شَم ... - پا شَم برم توچال تله کابین سوار شم و آش رشته بخورم ... - پا شَم برم ماشینمو وردارم برم اتوبان گردی الکی و بی هدف ... - پا شَم برم دهاتمون انگور چینی و سیب زمینی کباب کنم ... - پا شَم برم مریمو بیدار کنم و مث قدیما با هم بریم کافی شاپ ... - پا شَم برم...
-
فهرستِ شیندلر اینا !
شنبه 10 مهرماه سال 1389 15:27
برای من که چیزی از سینما و نویسندگی و موسیقی سر در نمی آورم ، ملاکِ عالی بودن یک فیلم یا کتاب یا آهنگِ خوب ، تمایل آدم برای ارجاع و رجعتِ دوباره است ... یعنی که وختی یادش می افتی دلت بخواهد که دوباره تماشاش کنی ... بخوانی ش ... گوش بدهی ش ... با این عیار الان یکساعتی ست که اینجا پشت مانیتور نشسته ام و دارم فک میکنم چه...
-
کاش عکس گرفته بودم !
جمعه 9 مهرماه سال 1389 23:44
عصر با مریم رفتیم بازار عبدل آباد خرید ... غلغلهء آدم بود ... از اون فضاهایی که ازش متنفرم ... از اون فضاهایی که خانوما باهاش حال می کنن ... پر از آدم ... زن و مرد و بچچه ... خوشگل و بدگل ! ... تیریپ و داغون ... پولدار و پولندار ! ... شیک و لات ! ... دخترباز و پسرباز ! ... چادری و مانتو چسبون ! ... ماشین و موتور ......
-
جمعه ها آدم دهانش چیز می گردد !
جمعه 9 مهرماه سال 1389 15:23
بازم عصر جمعه شد ... بازم دلِ ما چیز شد ! این شد ! اون شد ! خون شد ! گرفت ! ول کرد ! گرفت ! ول کرد ! گرفت ! ول نکرد ! قفل کرد ! سرویس کرد ! گیری کردیما !
-
پس من چه طور نفس می کشم عزیز ؟
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 13:07
الان که می خواهم این پست را بنویسم موزیک را خاموش کردم و رفتم دست و صورتم را شُستم و آمدم ... می خواهم تمرکز داشته باشم و در حالی بنویسم که به قول مجید آبی می سوزم ... مامان پریروز رفت شهرستان پیش خواهر ناتنی اش ... قبل تر ها با هم می رفتیم ... به مرور که ما بچچه ها بزرگ شدیم همسفرانش کمتر و کمتر شدند ... کم کم انقدر...
-
مغزهای شیطون بلا - ۵
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 14:57
تبلیغ نوعی ژل ! - تبلیغ ویتامین مخصوص کودکان ! - تبلیغ نوعی لاک ! -
-
چار نکته و دو لینک ...
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 09:29
۱- ما همچنان پنچریم و شرمندهء مرام شماهایی که مرتب سر می زنید به این اراجیفکده ! - ۲- بلاگ اسکای کامنت دانی اش را صفحه بندی کرد ... بر این مژده گر جان فشانم رواست ! - ۳- چشمانمان انقدرر شور است که تا لینک منیر نوشت ها را گذاشتیم داغون شد طفلک ! - ۴- سلام ... خداحافظ ... چیز تازه اگر یافتید به این دو اضافه کنید ... -...
-
می خواااستم ، ولی مقدورم نشد ...
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 23:46
امشب چن تا سوژه داشتم برای آپدیت کردن : - × می خواستم راجع به این پست ِ احسان جوانمردِ عزیز بنویسم ... × می خواستم به مناسبتِ هفتهء دفاع مقدس از جنگُ اثراتش بنویسم ... × می خواستم از جمعهء گذشته که برای اولین بار با بابا رفتیم استخر بنویسم ... - ولی شما که غریبه نیستید ، اصلن دل و دماغ ندارم ... حس و حال هم ایضن ......
-
تسلیت تاواریش جان ...
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 10:04
- - - سید عباس عزادار است ... خدا بیامرزد عمویش را ... روحش شاد ... گفتم دو خط بنویسم همدردی کوچکی باشد با رفیق ... - - -
-
یه بازی وبلاگی دیگه !
شنبه 3 مهرماه سال 1389 13:45
نمی دونم ... شاید شما خیلی زود به زود حس و حال بازی وبلاگی نداشته باشید ولی من که فعلن ویرم گرفته و افتادم رو مودش ! ... لذا تصمیم دارم حداقل ماهی یه بارو اینجا بازی را بندازم ... بازی امروز یه سری سواله که جواب همشون اسم یه بلاگره ! ... دیشب که با مریم و حمید و وحید داشتیم سوالا رو طرح می کردیم آخر سر شد حدود ۴۰ تا...
-
یک مرثیهء کوتاه برای یک زخم بلند ...
جمعه 2 مهرماه سال 1389 16:39
حکایتِ دلخوری ها و کدورت هایی که توی رفاقت پیش می آید عینهو ترکِ یک ظرف چینی گل سرخی با ارزش است ... عینهو که می گویم یعنی عین به عین و واو به واو و مو به مو ... ولی متاسفانه نحوهء برخورد با یک ظرف ترک خورده در طول سالیان و با عوض شدن نسلها و نگرششان به زندگی تغییر کرده ... من با همهء بی حافظگی م صدای فریاد چینی بند...
-
ایرن جان ، این هم قولی که داده بودم !
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 02:45
چن روز پیش که با محسن و ایرن داشتیم می آمدیم خانهء ما ، با ایرن صحبت خرج و مخارج زندگی شد ... ایرن گفت ما میانگین مثلن ایکس تومن خرجمان می شود ... رقمی که گفت برایم خیلی جالب بود ... گفتم ایرن بنظر تو همین ماه من و مریم چقدر خرج کرده باشیم خوب است ؟! ... یک عددی گفت که الان یادم نیست ... مثلن 150 ! ... خندیدم و گفتم...
-
تحلیل عکسهای پست قبل ...
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 01:05
احسان پرسا در مقدمه تحلیلش نوشته : قصد نداشتم برای این پست تحلیلی بنویسم ، چون نظر دادن درباره خط آدم ها و شوخی با آن با نظر درباره اتاق و خانه آدم ها زمین تا آسمون توفیر داره و حتما به طرف مقابل بر می خوره .. اما وقتی تیتر محسن رو بالای پست عکس ها دیدم " رونمایی از معابد اهالی بلاگستان " دیگه نتونستم جلوی...
-
رونمایی از معابد اهالی بلاگستان !
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 00:40
حمید چند ضلعی ! وحید آخرین باقرلو ! حامد جیگر طلا ! یوتاب نئوبلاگر دختر آبان پسر آبان م.ح.م.د سپهر خان بهار سلام تنهایی ( مامان سپهر خان ) بابای آرتا خان نیما ماهی تنگ بلور احسان پرسا مسی ته تغاری می نو رعنا تیشتریا نازگل ( کاغذ کاهی ) آلن عاطفه شکیبا هاله احسان جوانمرد میثمک حسین ترابی ( پسر یک مزرعه دار ) آوا کودک...
-
الف لام میم !
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 13:04
الف - مصاحبهء کرگدن با بخش UNCUT کودک فهیم را بخوانید ! - لام - تا شب وخت دارید عکس بفرستید پس : حاجی یه تکون ! - میم - مملی نوشتِ جدید ابر چند ضلعی را هم بخوانید !
-
میان برنامه بازی !
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 22:50
جددن یعنی یه عکس از میز کامپیوتر گرفتن و ایمیل کردن انقد سخته ؟! چرا من فک میکردم خودم آب هندوانه ترین موجود عالم ام ؟! بابا دست بجُمبونین دیگه صُب شدا ! - اسامی دوستانی که لطف کردن و عکس فرستادن رو می نویسم به چن دلیل ... اول تشکر و کللی ممنونیات ! ... دوّم اونایی که احیانن فرستادن و نرسیده در جریانات باشن ! ... و...
-
بازی عکس جایی که به روز می کنید !
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 22:15
آدمها هر چقدر هم که روشنفکر و شیک باشند از سرک کشیدن توی احوالات جهان شخصی همدیگر خوششان می آید و کیفور می شوند ! ... گواهش هم تیراژ بالای مجلات زردی که تا فیها خالدون آدمهای مشهور را می ریزند وسط داریه ! ... یعنی جددن شما فک می کنید تمام کسانی که اینطور مجلات را می خرند آدمهای چیپ و داغون و یک لا قبا هستند ؟! ......
-
اولین بازی وبلاگِ جدید !
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 10:07
فک کنم بعد از حدود ۲ هفته منزل جدیدمان انقدری جا افتاده که با اعتماد به نفس کامل ( یا کاذب ! ) بخواهیم توش یک بازی وبلاگی تازه راه بیاندازیم ! ... - لذا به اشدِّ وضع ، خودتان و دوربین هایتان و ( اگر مثل ما دوربین ندارید ) گوشی هایتان را آماده کنید تا امشب جریان را خدمتتان عرض کنیم ! - تا شب هم به جهت خالی نبودن عریضه...
-
خرده جنایتهای کرگدنی !
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 22:06
برنامه ریزی جمعه ! : ۱- صبح خیلی زود صرف کلله پاچه و سیگار بعدش حوالی میدان جمهوری ! ۲- حرکت به سوی ارتفاعات توچال ، تله کابین سواری و صرف آش رشته در ایستگاه هفت ! 3- رجعت به منزل و بردن ماشین به کارواش بعد از حدود دو سال ! 4- شروع کردن کتابخوانی بعد از ده سال با کافه پیانو ! 5- مهیا کردن یک ناهار مختصر و سبک و کمی...
-
حکایت شکر و شکرپاش !
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 04:24
۱- آن ها و لحظه های خوب و بد ... ساعتها و دقیقه های تلخ و شیرین ... روزها و هفته های سخت و آسان ... همگی در یک نخطه اشتراک دارند و آن هم گذشتن محتومشان از مرز بود و به نبود پیوستنشان است ... بنظر من اینکه جلوی گذر زمان را نمی شود گرفت تلخ ترین و بی رحمانه ترین واقعیت جاری زندگی آدمی ست ... من اینطوری ام که اگر مثلن...
-
کینگ کرگدن کونگ !
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 09:58
مجسّم کن من شهریار یک مُلکی باشم ! چــــــــــه شود !!
-
پاشو دریا که رو ویلچر نمیشه ...
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 10:03
اکبر عبدی برای هم نسل های من یک نوستالژی بزرگ و باشکوه است ... نسل جدید شاید پُررنگ ترین تصویری که از او دارد اخراجی ها باشد ولی ما با محلهء برو بیا و محلهء بهداشت و بازم مدرسه م دیر شد و مثل آباد زندگی کرده ایم و قد کشیده ایم و کللی خاطره های تکرار نشدنی محشر داریم ... عینهو عطردان عتیقه ای که بعد از سالها کنج یک...
-
جمبش کرگدنیان !
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 23:20
لابد در جریان دومین دورهء انتخابات برترین های وبلاگستان که وحید خان وب گپ برگزار می کند هستید ... بعد از کاندیدا شدن کرگدن در دو بخش برترین وبلاگ فصل و برترین وبلاگ نویس مرد ، شخصیت های برجستهء عالم هنر و سیاست و ورزش حمایت قاطع خود را از نامبرده به انحای گوناگون اعلام کردند که مُشتی از این خروار را ذیلن ملاحظه می...
-
اول هفتمی را بخوانید !
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 09:54
۱- سلام ! - ۲- نیمه شب رسیدیم الان سر میزمان منهدم ایم ! - ۳- جای همگی خالی ... شما چی ؟ جای ما را خالی کردید ؟! - ۴- حتمن یک پست دربارهء این سفر خاص ! می نویسم ، شاید عکس هم گذاشتم ... - ۵- در انتخابات وب گپ توی دو رشته کاندید شدیم ! امروز تبلیغات است دوشمبه رای گیری ! - ۶- محسن پاییز بلند هم محبت تمام کرده و برای...
-
دریا دریا دریا عشق مو دریا !
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 22:06
جای شما خالی داریم با دوستانِ جان می رویم شمال ... من و مریم - محبوب - محسن و ایرن - کیامهر و مهربان - وحید و حامد - ابی و عباس گامبو ! ... تذکر شرعی ! : البت بدیهی ست که این دو زوج آخری صرفن جهت حفظِ هارمونی قافیه ، اسامی شان بصورت زوج آورده شد ! ... تا ما برگردیم همچنان این پست کیامهر ، انتخابات وب گپ ، پست آخر...
-
تاتی تاتی !
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 22:44
پی رفیق نوشت ! : کیامهر عزیز به بهانهء این هجرت وبلاگی ، یک پست برای من نوشته که توش ما را حسابی خاکسار و خاکمال رفاقت و محبتش کرده و من الان جددن نمی دانم چه اینجا چه توی کامنتهایش چی بگویم و چجوری از این بچچه تشکر کنم که حق مطلب ادا شود ... - ۱- کللی ور رفتیم با کدهای html قالب اینجا تا بلاخره توانستیم به حول و قوهء...
-
خبرنامه !
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 00:48
احترامن بدینوسیله به استحضار میرساند که وبلاگ قبلی مرحوممان ! را با یک درخواست آپدیت کردیم ... لطفن بخوانید و اقدامات مقتضی را مبذول دارید ! - با تشکر و احترام مجدد کرگدن اسبق ، سابق ، فعلی و آتی ! -