-
نامه های کرگدن به محسن باقرلو-۵
جمعه 17 دیماه سال 1389 10:23
( نامهء پنجم ) سلام عزیز دلمچاله ... خوبی نازنین ؟ ... می دانم که نیستی ، انقدر به روم نزن این چیزها را ... این احمقانه و عرفی حال پرسیدن ها را ... یعنی من انقدر خنگم که ندانم باید هر روز بپرسم بهتری و نه اینکه خوبی ؟ ... به جان عزیزت می دانم ولی اینطوری می پرسم تا شاید انرژی مثبت نهفته توی واژهء خوب بنشیند روی غبار...
-
نامه های کرگدن به محسن باقرلو-۱ تا ۴
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 22:19
( نامهء اول ) سلام محسن جان صبحت بخیر جان برادر به کسر نون ! ... بی مقدمه بگویم دلیل این نامه مکتوب کردن ها را ... توی این دو روز که رفته ای خیلی با خودم فکر کردم ... دیدم تو ده سال برای من زحمت کشیدی تا من را به اینجا برسانی ... اینجا که می گویم جای خاصی نیست ها ولی چیزی از ارزش زحمتهای پدرانهء تو کم نمی کند ... بعد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 22:56
- - - - - - -
-
خداحافظ
شنبه 11 دیماه سال 1389 10:10
بگذارید با سه چار تا از دیالوگهای عرب نیا ( در سلطانِ کیمیایی ) که همیشه دیوانه اش هستم اینجا را تمام کنم : - - خونهمون ... اینجا بود ... اینجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و یه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود - درست رفتن از این دنیا درس اول و آخره ... - ما ام رفتیم ... کوتاه بود ... ولی خیلی خوب بود ... - همیشه...
-
تقدیم به جن ها و اشباح
جمعه 10 دیماه سال 1389 11:48
این غزل که بعد از مدتها آمده ، حاصل بیخوابی طولانی و مزخرف پریشب و افکار مشوّش جن زدهء آن ساعتهاست ... پس بهتر است به همینها که گفتم تقدیم شود ... - پاییز سرد رابطه کم کم رسید از راه مجنون تو هستم ولی لیلا تو من را آه ... - این ( آه ) من یعنی که حال عاشقت خوبست ! تفسیر این آه بلندم خنده ای کوتاه - افتاده از چشمان...
-
نمردیم و گوله ام خوردیم ...
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 06:25
ساعت ۶ و بیس پنج دیقهء صبح پنجشمبه است و من برای اولین بار در عمرم بی خواب شده ام ... از ساعت سه و نیم صبح بیدار شده ام و دیگر خوابم نبرده تا همین حالا ... و چون اولین بار بود که همچین چیز مسخره و عجیبی را تجربه می کردم لذا ناشی بودم و اصلن نمی دانستم که باید دقیقه ها و ساعتهای بی خوابی را چطوری بگذرانم ... اولش فک...
-
از لینکدونی ایرن تا ضیافت حضرت گندم !
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 09:37
دیروز وختی دیدم ایرن بعد از حدود دو هفته آپدیت کرده با ذوق رفتم خوندم و چن تا کامنت گذاشتم واسش ... موقع بستن وبلاگش دیدم لینکمو از توی لینکدونی ش حذف کرده ... یعنی همه رو حذف کرده ... راستش یه کم دلخور شدم ... بهم برخورد ... ولی بعد با خودم گفتم چه اهمیتی داره ... اینهمه آدم توی دنیای واقعی خواسته یا ناخواسته اسممونو...
-
تی غُصه آخر مَره کوشه ...
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 10:02
تعریف آلبوم همه اقوام من گروه رستاک را خیلی شنیده بودم ... تا دیروز که دیدم و گوش کردم ... خوب بود انصافن خیلی خوب بود ... انقدر که توصیه کنم آنها که ندیده اند بگیرند و لذت ببرند ... فولکلور بازها که حتمن تا حالا صد باره شنفته اند ، این توصیه برای الباقی بود هرچند فک کنم من جزو آخرین نفراتی هستم که این کار را شنیده ام...
-
گراتسیاس مدیر جوان !
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 23:54
ظرف این چن سالی که وبلاگ می نویسم وبلاگِ مدیران خیلی از سرویس های وبلاگی را خوانده ام و نحوهء برخوردشان با مخاطب را دیده ام ... بی تعارف و پاچه خاری ! گذشته از نظم و کارآمدی و سرویس دهی مطلوب ، بی حاشیه و قابل تحسین بلاگ اسکای ، مدیرانش هم در این فقرهء مخاطب مداری و احترام به کاربرانِ خود ، سرآمد رقبا و همکارانشان...
-
سندی دیگر از توانمندیهای دولت مهرورز !
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 10:06
این هم تصویر جناب کلارکِ هدفمند ! اهدایی مموتی و دولت مهرورز !
-
کلارک یارانه ای و غیره !
شنبه 4 دیماه سال 1389 10:09
1- کامپیوتر خونه مون از چارشمبه شب ترکیده ... بد ویروسی شده ... بد که میگم یعنی بدا ! ... در حد ایدز و سرطان سینه ! ... ای خار مادر هر چی تروجان و تروجان نویس رو ... صلوات ! - 2- پول یارانه ها رو به حسابم ریخته بودن ولی بعد که چک کردم ورداشته بودنش ! ... امروز رفتم از کارتم ته مونده پولای قبل از یارانه رو وردارم که...
-
چن خطی در باب نظرسنجی امشب وب گپ
جمعه 3 دیماه سال 1389 16:54
اینکه بعضی از دوستان بلاگستان ارتباطات مجازی شون با بعضی های دیگه رو به دنیای واقعی میکشونن و بعد از یه مدت از یه سری اتفاقات و مسائل و برخوردها سرخورده میشن و بعد میان داد و هوار و قشقرق راه میندازن و کل بلاگستان و آدمهاش رو با یه چوب می رونن و زیر سوال می برن و تازه از امثال من از همه جا بی خبر هم توقع قضاوت و موضع...
-
برای هر صدا ... چند خط بغض ... یک بیت عشق ...
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 22:42
حمید : چند خط از یلدا خدا میدونه چندبار صدای تک تکتون رو گوش کردم و چندبار ذوق کردم و چندبار این مانیتوری که روبرومه از بغضهایی که ترکید تار شد تا اینارو بنویسم...میخواستم این خط خطیا قد صداتون خوشگل بشه...نشد...میخواستم قد نفستون بهار تازه داشته باشه...بازم نشد...ولی...بهونه ای شد تا دوباره یادم بیاد که چقدر دوستتون...
-
تشکر و تحشیه نوشت !
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 09:58
۱- بازی شاهکاری شد ... همه چیز عالی بود ... بی نظیر . ۲- یک شب یلدای به یاد ماندنی و بی حد نوستالژیک برای بعدهای دیر و دور . ۳- این هشتمین پست و پنجمین روز متوالی با محوریت بازی صوتی ست ! ۴- یک تشکر جانانه از همه ... یک تشکر فروتنانه از دوستان متعددی که برای این بازی پست نوشتند و به این بازی لینک دادند و یک تشکر ویژه...
-
رونمایی از نغمه های داوودی شب یلدای ۸۹ !
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 00:18
۱- جوجو ( ورژن دو سالهء مریم ! ) http://s1.picofile.com/file/6229559354/1_juju.wma.html ۲- مریم ( دکولته بانو ) http://s1.picofile.com/file/6229565390/2_mariam_tarin.wma.html ۳ - مومو http://s1.picofile.com/file/6229566396/3_momo.wma.html ۴- مسی ته تغاری http://s1.picofile.com/file/6229567402/4_masitahtaghari.wma.html...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 23:13
- - - دست همه تون درد نکنه ... تا یکساعت دیگه آپدیت می کنم - - -
-
اسامی
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 14:57
- اسامی به پست رونمایی منتقل شد ! --
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 23:09
- مطالب این پست منتقل شد به پست جدید جهت یادآوری مجدد ! -
-
روی خطِ بازی صوتی شب یلدا !
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 14:24
۱- کماکان می تونید توضیحات بازی رو اینجا بشنفید ! 2- معرفی خودتون و وبلاگتون و محوریت شب یلدا فراموش نشه ! 3- بیشتر از 2 دییقه نشه مدت زمان شاهکارتون لطفن ! 4- یادتون نره که فقط تا فردا عصر فرصت ارسال دارید ها ! 5- فقط ام به همون ایمیل ی که توی پست قبل گفتم ! 6- امشب اسامی اونایی که خوشقولانه لطف کردن و فرستادن لیست...
-
( جنس صداتو دوس دارم ) بازی !
شنبه 27 آذرماه سال 1389 21:24
- هر چی که واسه شرکت توی بازی صوتی لازمه اینجا توضیح دادم ! - فقط : یک اینکه حواستون باشه تا دوشمبه عصر فرصت دارید بفرستید ! دو اینکه بفرستید به این ایمیل بیزحمت ! : mohsen_bagherloo@yahoo.com سه اینکه ... هیچی دیگه ... همین ! - پی مهم نوشت ! : با توجه به جمیع جهات ، مدت زمان فایل ارسالی به ( حداکثر ) ۲ دییقه افزایش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 آذرماه سال 1389 16:41
- - آماده باشید و حاضر به یراق ! چون : - امشب با یک بازی صوتی بـه روزیم ! - -
-
مسلمان واقعی !
جمعه 26 آذرماه سال 1389 11:42
- کاش سال ، - سه چار تا تاسوعا عاشورا داشت ! - مثلن توی هر فصل یدونه ! - البته به شرط رعایت سکوت و حریم شخصی !! - پروردگارا ، کی حال داره فردا بره سر کار ؟! -
-
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهء من ...
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 14:26
کارتونیست درک نشده یک مطلبی نوشته تو مایه های مضمون آن پست صوتی کذایی ما ! و طفلک یک کوچولو انتقاد و اعتراض کرده به همین شلوغکاری های افراطی و سر و صداهای سرسام آور این ایام و محترم نشمردن حریم شخصی آدمها ... دوست دارم فقط بروید کامنتهایش را بخوانید ببینید چجوری به اشد وضع نگارنده را مورد عنایت قرار داده اند مومنین و...
-
خاطرات محرمی !
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 10:18
۱- زمون دبیرستان من و دوستای بچچه محلمون موتورم واسه مون آرزو بود چه برسه به ماشین ! ... فقط رضا ماشین داشت ... ولی از شانس تلاونگی ما همین که ماشینو خرید از محل ما رفتن سمت خیابون جیحون ! ... و من اون سالها خیلی دوس داشتم که یه ماشین داشتم تا شبای محرم یه جای شلوغ که محل عبور دسته های عزاداری زیادی باشه پارک کنم و...
-
تایپوگرافی در خدمت گیج قُلی ها !
یکشنبه 21 آذرماه سال 1389 22:49
آدمهای کم حافظه معمولن روی دستشان یک ضبدر می زنند که با دیدن آن یادشان بیفتد که کار مهمی داشته اند ... بعد خب مثل بچه آدم فک میکنند و آن کار مهم یادشان می آید ... ولی آدمهای بی حافظه ای مثل من کارشان با یک ضبدر راه نمی افتد ! ... من عادت دارم معمولن یکی دو حرف از حروف اول کلمات آن کارهایی که نباید یادم برود را روی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 آذرماه سال 1389 14:46
امشب یک پُست تایپوگرافیک داریم ! -
-
تری پارت !
شنبه 20 آذرماه سال 1389 22:00
پارت اول ( مازوخیسم گرمابه ای ! ) : آبگرمکن ما حد وسط ندارد ! یا ولرم است یا تا فیها خالدون سوز ! حالا که هوا کم کم رو به سردی می رود ، گلاب به رویتان دیگر ولرمش جواب نمی دهد و باید تمرین مقاوم سازی فیها خالدون بکنی ! دیشب توی حمام همان اولِ کاری چون یادم نبود درجه آبگرمکن به وضعیت زمستانی تغییر داده شده جای شما خالی...
-
قربون اون دلت !
جمعه 19 آذرماه سال 1389 20:12
امروز پسرخاله نازنینم جواد وکیلی برای آخرین پست کرگدنِ پرشین بلاگ نوشته : - هنوز یادم نرفته روزهایی رو که مسیر دانشکده خودمون تا دانشکده علوم اجتماعی رو با کله می رفتم تا با پسرخاله عزیزم درباره یه موضوع خاص مشورت کنم یا دوستای جدیدم رو ببینم. یادته؟ هی دلیل و برهان می آوردم که بیا وبلاگ بنویس و تو می گفتی که چی بشه؟...
-
مرسی که ما رو وارد تقویم کردی !
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 10:06
نتیجهء فراخوان کیامهر برای اعلام تاریخ تولدها چیز خوب و قشنگی از کار در اومد ... حالا با زحمتای کیا و یارانش یه مرجع تقریبن کاملی از تاریخ تولد ۱۴۰ نفر از بچچه های وبلاگستان بصورت تقویم جداگونه برای هر ماه پیش روی اونهائیه که تبریک گفتن تولد دوستانشون و تبریک تولد خودشون شنفتن رو دوس دارن ... می دونم که کار خیلی سخت و...
-
مرجعی برای هپی برث دی تو یو ها !
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 10:11
بی تعارف کیامهر وبلاگر خوش فکر و خلاقی ست و با عشق می نویسد ... برای وبلاگش ایده می پرورد ... فک می کند ... وخت می گذارد ... و خب نتیجه کارش معمولن قابل تحسین است ... کیا در پست جدیدش نوشته : برای یک دوست خیلی ارزشمند است که روز تولدش را به یاد داشته باشیم . من دوست دارم روز تولد همه دوستانم را بدانم و یک روز قبل ،...